Friday, April 29, 2011

میوه های هرچند نارس یک انقلاب


دیشب خبری در رسانه ها منتشر شد که به سرانجام رسیدنش یکی از مهمترین وقایع در ماه های آینده را تعیین خواهد کرد و آن خبرچیزی نیست جز اعلام آشتی دو جناح عمده فلسطینی حماس و فتح .

این خبر باعث شد تا نتانیاهو نخست وزیر صهیونیست ها بگوید "صلح با اسراییل و آشتی با حماس مانعه الجمع هستند واشتی با حماس فقط ثابت می کند که دولت خودگردان فلسطینی ضعیف است و نتیجه این ضعف به قدرت رسیدن حماس در کرانه غربی خواهد بود. (+)"

امریکا هم خیلی سرد با موضوع برخورد و اعلام کرد : "هر دولت فلسطینی که بر سر کار بیاید باید خشونت و مخالفت با اسراییلی ها را نفی کند و در ضمن این چیزی از ارزش های حماس به عنوان یک گروه تروریست کم نخواهد کرد. (+)"

( اسراییل در میانه دعوای فتح و حماس در غزه می پرسد: بنظرت کدام برنده می شود؟ امریکا در پاسخ می گوید: البته من و تو!)

محمود عباس رییس فتح و رییس جمهور عملا غیر قانونی فلسطین - چون او چند سال بیشتر از مدت تعیین شده به عنوان رییس جمهور در قدرت مانده است- گفت " اسراییل از ما می خواهد بین او و حماس یکی را انتخاب کنیم و این درحالیست که حماس جزو فلسطینی ها هستند و ما نمی توانیم آنها را کنار بگذاریم."

طبق طرحی که دیروز از سوی دو طرف فلسطینی اعلام شد و قرارست در صورت نهایی شدن روز چهارشنبه هفته اینده در قاهره امضا شود تا هشت ماه دیگر انتخابات فلسطینی برگزار می شود ؛ در این مدت دولت انتقالی متشکل از چهره های مستقل و میانه روی فلسطینی تشکیل شود- که احتمالا حماس برای برانگیخته نشدن دشمنی ها و مخالفت با دولت جدید در آن شرکت نمی کند، زندانی های دو طرف خصوصا زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد و ترتیبات امنیتی بصورتی در می آید که نیروهای حماس نیز به نیروهای امنیتی فلسطینی بپیوندند. (+)

اما مهمترین نکته در این بین اینست که این توافق در قاهره و جایی صورت گرفت که توافقات پیشین همواره به جایی نمی رسیدند و همیشه در مورد مذاکرات سر و صدای زیادی راه انداخته می شد بدون اینکه نتیجه ای از آنها حاصل شود. اما این دور مذاکرات در سکوت خبری تمام و زیر نظر وزیر خارجه جدید مصر نبیل العربی و رییس جدید سازمان اطلاعات این کشور انجام شد و از واقعیتی که همه سالها بود می دانستند پرده برداشت : اینکه عمده ترین گروه مانع صلح و آشتی بین فلسطینی ها حسنی مبارک ؛ دولت مصر و شخص عمر سلیمان رییس استخبارات این کشور - وهمکار سیا و موساد - بودند.

در واقع آشتی فلسطینی ها اولین نتیجه مستقیم انقلاب مردم مصر است: با ساقط شدن مبارک و روی کار آمدن چهره های جدید و در عین حال مستقل در این کشور ، سیاست های تازه ای رونمایی می شود که برخلاف خواسته های امریکا و اسراییل هستند که تنها سود برندگان دو دستگی فلسطینی ها بودند . البته امریکا همیشه عادت داشت با ژست میانجی گری همراه با گروه چهار خاورمیانه همه را با موضوع صلح گول بزند و صلح اهرمی در دست آنها برای پیچاندن گوش و گوشت فلسطینی ها بود. با سرنگون شدن مبارک و وقایع پس از آن در مصر و سایر کشورهای منطقه، تیم محمود عباس در کرانه غربی فهمید دیگر هیچ پشتیبانی ندارد ؛ اسراییل حاضر به دست کشیدن از ساختمان سازی ها در اراضی اشغالی 1967 نیست ، امریکا به هیچ عنوان قصد فشار وارد کردن بر اسراییل را ندارد و حتی اوباما به به اندازه روسای جمهور امریکا حتی بوش به صلح درچهارچوب مرزهای 1967 پایبند نیست . و همه این ها علاوه بر خستگی و فرسودگی مردم فلسطین ، افزایش صداهای آمیز در صحنه بین المللی و کمپین های حمایت از فلسطینی ها و خصوصا مردم غزه، موج اقبال را به سمت مقاومت و نماد آن حماس راهنمایی می کرد.خطر دیگر هم وقوع انتفاضه سوم بود وهست که می تواند دقیقا از کرانه غربی - و نه از غزه- شروع شود و دامنه آن به اسراییل هم کشیده شود. نکته دیگری که باعث شده تا فتح در سیاست های تجدید نظر کند افشای اسناد فلسطینی ها توسط شبکه الجزیره بود که نشان داد فتح و دولت خودگردان فلسطینی در تمام سالهای بعد از قرارداد های صلح مادرید 1991، اسلو 1993 و پنج قرارداد صلح و نقشه راه دیگرفقط مشغول دست و پا زدن بی حاصل و کسب رضایت امریکا و باج دهی به اسراییل بوده اند که برخلاف آنها و با اطمینان تمام روی زمین های اشغالی بنا می سازد و مهاجر می نشاند بدون اینکه کمترین نتیجه ای برای فلسطینی ها حاصل شود و همین آنها را در وضعیت بدترو منفی تری نسبت به حماس قرارمی داد . پس این معادلات وافکاری دیگر باعث شد گروه کرانه غربی دقیقا بر خلاف خواسته امریکا و اسراییل عمل کند و در غیاب مانعی به نام مبارک-سلیمان به حماس روکند و اعلام کند حاضر به همکاری با آنهاست .
به این ترتیب آخرین میخ بر تابوت جنازه بیست ساله پوسیده و متعفنی به نام "صلح اسراییل و فلسطینی ها" کوبیده شد تا همه بدانند اوضاع خاورمیانه واقعا در حال تغییر است و اعراب دیگر کم کم چشم ها را باز می کنند و از خواب عمیق شان بیدار می شوند و کسی که بیدار شده است را دیگر نتوان به زور به خواب کرد . شاید این همان خواب تاریکی است که بقول مرحوم آوینی "اگر هزار ماه هم باشد به یک لیله القدر فرو میریزد و مستضعفان را وارث زمین می کند. "
ودر مورد این موضوع انشالله بیشتر خواهم نوشت.

برای مطالعه اسناد الجزیره مراجعه کنید به : اسناد خانه فلسطینی ها








Monday, April 18, 2011

پاداش سکوت

دزموند توتو ، اسقف اعظم افریقای جنوبی، :

" اگر در مواقع ظلم بی طرف بمانید -درواقع- طرف ظالم را گرفته اید."

در مورد حق مقاومت و مبارزه کردن

"If you are neutral in situations of injustice, you have chosen the side of the oppressor. "

Desmond Tutu

on right of resistance

Monday, April 11, 2011

خدا ، سوریه و ... جمهوری های موروثی


پس از وقایعی که در مصر و تونس منجر به برکنار شدن روسای جمهور شد همگان انتظار داشتند موج اعتراضات به سوریه - و شاید ایران- هم برسد. در ایران که عملا اتفاقی نیفتاد - شاید چون مخالفان هرچه تخم مرغ داشتند در سبد فتنه پس از انتخابات گذاشتند و همه تخم مرغ ها باهم شکست- اما اوضاع در جنوب سوریه چندهفته ای است که ناآرامست و با این حال هنوز هم نمی توان به ضرس قاطع پیش بینی کرد چه اتفاقی در سوریه خواهد افتاد. در کشورما به دلیل نزدیکی و اتحاد استراتژیک ایران و سوریه و مثلث مقاومت در منطقه که ضلع سومش حزب الله باشد ، وقایع سوریه انعکاس چندانی در رسانه ها نیافت ، تنها وقتی مردم در حمایت از دولت و شخص بشار اسد تظاهرات بزرگی راه انداختند رسانه های ایران آنرا پوشش دادند تا هر عقل سلیمی که از وقایع خبر نداشته بپرسد مگر در سوریه چه شده که این جمعیت به خیابان آمده اند؟
و ما در مورد سوریه و بافت فرهنگی و مذهبی و اجتماعی آن چه اطلاعاتی داریم ؟ تقریبا هیچ!
در واقع ریشه بسیاری از ناراحتی ها و خشم امروز معترضین سوری نه به 11 سال حکومت بشار اسد بلکه به سالهای دورتر برمی گردد. چه بسا بشار اسد در مقایسه با پدرش شخص نرم تر و دموکرات تری هم به شمار بیاید و هیچ شکی نیست تعدادی موافقان او در مقایسه با مخالفانش خیلی خیلی بیشتر است.

اما مردم سوریه که خود را "ام الوطن العربی" یا "مام سرزمین های عربی" می داند چندان علاقه ای به تقلید کردن از سایر کشورها و ملت های عربی ندارند- در واقع بین اعراب بیشتر از آنچه ما ایرانی ها فکر می کنیم چند دستگی و رقابت های قومی وجود دارد.
سوریها در مقایسه با سایر ملت های عربی بارها با استعمار و نمادهای آن خصوصا فرانسه مبارزه کرده اند ، در سالهای پس از انقلاب جزو معدود کشورهای عرب و غیر عرب بودند که به موج حمایت بین المللی و بی حد و حصر از صدام حسین نپرداختند آنهم برخلاف این واقعیت که حافظ اسد و حسین هردو با کمک شاخه های حزب بعث در کشورهایشان حکومت می کردند ، در یکی دو دهه گذشته هم تنها سوری ها هستند که بر خلاف مسیررودخانه امریکا در خاورمیانه شنا می کنند و عضو مثلث مقاومت به سرکردگی ایران هستند. از طرف دیگر سوری ها در مقایسه با سایر ملت های عربی در آرمان فلسطین و صلح از خود گذشتگی های زیادی به خرج داده اند ، بلندی های جولان را از دست داده اند و هنوز هم حاضر نیستند به بهای صلح فلسطینی ها آنرا پس بگیرند- گو اینکه اسراییل هم حاضر به بازپس دادنش نیست- سوری ها در دو جنگ 1967 و 1976 کشته های زیادی در برابر اسراییل دادند آنهم وقتی که سایر کشورهای عرب خصوصا عربستان تا توانست اززیر مسئولیت هایش شانه خالی می کرد. سوریه همچنین سالهای سالست تنها پایگاه خارجی و عربی گروه های مقاومتی چون حماس و جهاد اسلامی وسایر مخالفان طرح صلح امریکا و اسراییل است.

اما تاریخ و گذشته سوریه هم گذشته ناآرامیست ، تنها ملت عربی که با قرارداد محرمانه سایکس-پیکات (+)در سال 1916 که خاورمیانه را به دو منطقه نفوذ و استعمار فرانسه و بریتانیا تقسیم می کرد مخالفت شدیدی کردند سوری ها بودند ،درسالهای پایانی جنگ جهانی اول مستعمره فرانسه شدند ، لبنان و خصوصا بنادر مشهور انرا با توطئه فرانسوی ها و همکاری قوم مارونی به زور از دست دادند (+) و در معرکه میسلون در برابر فرانسوی ها در جنگ نابرابری مقاومت زیادی کرده و کشته های فراوانی دادند ؛ تنها در خلال سالهای 1919 تا 1929 در حدود 10 قیام و انقلاب مختلف در سوریه روی داد که همه با مشت آهنین فرانسوی هابه بدترین وجهی سرکوب شد. در سالهاس 1940 سوریه تحت سلطه حکومت ویشی و در تمام سالهای 1950 و 1960 درگیر کودتاهای مختلف بود و نهایتا این حزب بعث بود که در 1963 با کودتا به قدرت نهایی رسید و 1970 حافظ اسد با همکاری علویان دست به کودتای آرام دیگری زد و از آن زمان سوریه به ثبات نهایی رسید.
طبقه حاکم بر سوریه و زمامداران آن عمدتا علوی ها هستند که در تمام این سالها موفق بوده اند با درایت و زیرکی تمام، سوریه را از تمام اتفاقات منطقه عبور دهند ، از نظر سیاستمداران غربی علوی ها شاخه ای از شیعه محصوب می شوند- هرچند از نظر مبانی با شیعه تفاوت هایی دارند و البته رشد شیعه شدن در میان جوانان و نسل جدید آنها هم قابل توجه است. اما نبض اقتصاد و اجتماع سوریه در دست سنی هاست و همین باعث می شود بحثی که در مورد شیعیان بحرین وجود دارد و آن شهروندی درجه دهم شیعه ها باشد در مورد سنی های سوریه چندان مطرح نباشد ؛ شاید علوی ها و سنی ها نوعی تقسیم کاررا انجام داده باشند. نظام حاکم سوریه سکولار محسوب می شود بصورتی که زنان با حجاب در بدست آوردن مشاغل دولتی و تحصیل در دانشگاه گهگاه با محدودیت هایی روبرو هستند ، ازادی حجاب ، مصرف الکل و عیش و طرب و موسیقی و ... وجود دارد اما از نظر سیاسی جامعه سوریه تحت حالت فوق العاده نظامی اداره می شود که از همان زمان کودتای سال 1963 حاکم شده و همین سخت گیری ها و عدم آزادی بیان سیاسی و شفاف نبودن فرآیند به قدرت رسیدن افرادست که باعث عصبانیت و خشم معترضین شده است.
معترضین عمدتا سنی های تندرو از استان حوران واقع در جنوب دمشق و شهر درعا( درعه) هستند که یکی از کانون های انقلاب های نافرجام علیه فرانسوی ها به شمار می آید.
عفو بین الملل در گزارش خود می گوید در طی چند جمعه ناآرامی های اخیر 171 نفر کشته شده اند (+) ، دولت سوریه می گوید تعدادی از کشته ها از نیروهای نظامی هستند (+) و اینکه ارتش به روی مردم آتش نگشوده بلکه گروه های مسلح مخالف دولت دستگیر شده اند که به مردم تیر می زده اند تا اتش درگیری ها تندتر شود موضوعی که بسیاری از کارشناسان هم آنرا تایید می کنند . دولت سوریه همچنین عقیده دارد جریان مخالفش در لبنان و علی الخصوص جریان 14 مارس به رهبری سعد الدین حریری هم در ناآرامی ها مناطق سنی نشین دست دارند و می گوید شواهدی هم از این موضوع در دست دارد که البته می تواند پر بیراه هم نباشد (+). شاید حتی بتوان به این نکته هم اشاره کرد که ناآرامی ها سوریه دقیقا پس از بحرین شروع شد ؛ جایی که مخالفان را متهم به فتنه مذهبی شعه و سنی می کنند وشاید در سوریه نخ هایی کشیده شده باشد - خصوصا از جانب عربستان سعودی- تا معرکه ای مانند بحرین در سوریه ایجاد شود و تنها جای گروه ها و معترضین عوض شود.
بشار اسد(+) رییس جمهور سوریه که پس از مرگ پدرش در سال 2000 به رهبری حزب بعث و ریاست ارتش برگزیده شد و بعد در انتخابات سمت ریاست جمهوری را بدست آورد در پاسخ به درگیری ها و اعتراضات تشکیل کمیته ای را اعلام کرد که هدفش بررسی قانون اساسی و لغو احتمالی حالت فوق العاده بود ؛ برای ساکت کردن مخالفین کرد در شمال این کشورهم هفته پیش به 250 هزار کرد تابعیت سوری داد و حتی برای ریشه کنی فساد دولت را نیز منحل کرد و شخص جدیدی را برای تشکیل کابینه مامورکرد. مردم در شهرهای مختلف خصوصا دمشق هم به خیابانها آمدند تا نشان بدهند از اسد حمایت می کنند و با همه اینها ناآرامی و نارضایتی همچنان در درعه؛ حمص ؛ حماء و لاذقیه همچنان ادامه دارد.
البته نقش رسانه های مختلف به دامن زدن به این اعتراضات را نباید ندیده گرفت ، کما اینکه دوستی سوری به من گفت :" آن چه در تلویزیون های خارجی می بینی واقعیت ندارد و اوضاع آنچنان که آنها جلوه می دهند نیست" و باید اضافه کنم این دوست سوری مقیم سوریه خودش چندان دل خوشی از دولت سوریه ندارد و موافق آنها نیست.
بهرحال واقعیت اینست که تعدادی از مردم در سوریه نارضایتی دارند و اینکه نارضایتی آنها پس از اتفاقات اخیر خاورمیانه بروز پیدا کند می تواند کاملا طبیعی باشد.
از سویی دیگر امریکا و دوستان غربی اش در مورد سوریه تنها به اعتراضات لفظی بسنده کرده اند چون سقوط حکومت در سوریه به نفع هیچ کدام از آنها نیست ،کما اینکه به نفع ایران و حماس و حزب الله هم نیست . امریکا برای خروج از عراق و ممانعت از ورود سنی های تندرو به عراق و خرابکاری به همکاری امنیتی اسد در مرزهایش نیازمند است ؛ اسراییل با وجود اشغال بلندی های جولان در چند سال اخیر وضعیت ثابت و آرامی را در مرزهای این منطقه با سوریه داشته و به قدرت رسیدن حکومتی کاملا دموکراتیک در سوریه می تواند به ضرر این رژیم تمام شود که خودش را تنها دموکراسی خاورمیانه فرض می کند. از طرفی معلوم نیست با سقوط اسد چه کسی بر قدرت این کشور تکیه بزند و آیا چنین فردی می تواند خواسته های غرب را بیشتر از اسد برآورده کند یا نه ؟
نباید از یاد برد سنی مذهب های سوریه از شاخه سلفی های اخوان السلمین هستند که حافظ اسد در سال 1982 در شهر حماء قیام آنها را شدیدا سرکوب کرد و غرب از به قدرت رسیدن چنین افرادی در سوریه و نزدیک مرز اسراییل بیمناک است.

برای مطالعه بیشتر: تحولات سوریه از جنس انقلاب های جهان عرب .