Wednesday, September 17, 2008

ماه رمضان است و مثل همیشه همه می گویند این ماه را درک کنید و من نمی دانم درک کنید یعنی چه ؟ واقعا یعنی چه ؟ آنهایی که همه اش می گویند درک کنید واقعا خودشان درک می کنند؟ یا
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند ؟
بهرحال من قرآن می خوانم بدون اینکه برای درک کردن یا نکردن ماه رمضان باشد. فکر می کنم هم به من آرامش می دهد هم درونم را روشن می کند. روش من اینست که سی دی "سدیس " یکی از امامان مسجد الحرام را می گذارم و گوش می دهم و همزمان نگاهی به قرآن و نگاهی به ترجمه دارم. اگر چیزی به نظرم جالب بیاید آنرا رنگی می کنم یا زیرش را خط می کشم. بهرحال جوری مشخصش میکنم. سوره های زیادی هستند که محبوب منند. مثلا اسرا، تبارک ، مریم ( عاشق این سوره ام) یا یس و رعد و احتمالا چندتای دیگر. اسرا را خیلی دوست دارم. از بعضی از سوره ها خوشم نمی آید. یعنی بهترست بگویم بعضی دیگر مثل بالایی ها ،را بیشتر دوست دارم. بهرحال امروز در سوره نحل یک چیز جالب دیدم و آنهم اینکه : یک جا نوشته بود همه چیز در دنیا آثار و اظله خودش را به هر طرف می فرستد.(47-48)
خب از خیلی ها، خیلی چیزها را بپرسیم نمی دانند از جمله مثلا نمی دانند اثر پروانه ای چیست. چیزی که من راجع بهش شنیده ام اینست که اگر پروانه ای در یک طرف زمین بال بزند می تواند در طرف دیگر باعث توفان شود. اثر معروفیست و فکر می کنم درست هم نیست. ( یعنی دانشمندان خودشان هم قبولش ندارند)!!! اما منظور من چیز دیگری ولی مثل همین بود: یک بار جایی شنیدم که ما اگر دستمان را تکان بدهیم یا برگردیم ،یا هرکاری کنیم موج و طول موجی ساطع می شود و همه کسانی که فیزیک خوانده اند می دانند موج هیچ وقت از بین نمی رود. یعنی هرکاری می کنیم با اثرش می ماند و ادامه می یابد. اگر البته توانسته باشم این اصطلاحات را خوب تعریف کنم. یعنی همان که قرآن می گوید: همه آثار و انعکاسشان را همه جا می فرستند. اینست که روز قیامت خیلی راحت همه چیز را جلوی چشممان می آورند. ( به تصریح قرآن) چون همه مثل موج ضبط شده وجود دارد. ! خیلی ساده بنظر می رسد. ! یک چیز دیگر هم بود.: چندین جا در این سوره از صبر حرف میزد و از توکل به خدا. ما می گوییم من به خدا توکل دارم ولی نداریم. خیلی راحت . برای همه چیز دست به دامن دیگران می شویم اما برای آنکه باید دست دامنش شویم تره هم خرد نمی کنیم. راستش من کتاب تذکره الاولیا عطار را که خواندم تمرین توکل کردم. وحالا دیگر زیاد برای بنده های خدا تره خرد نمی کنم. نه اینکه بی ادبی یا چیزی در میان باشد. فقط آنقدر که دیگران به حرفهای آنها و اعمال و حرکاتشان اهمیت می دهند من نمی دهم. برایم حرفهایشان و اصولشان مهم نیست. گاهی لجم می گیرد. عصبانی هم می شوم ولی سعی می کنم همه شکوه ها را به اویی که می بیند ببرم. و او هم می بیند شاید حرفی نزند که ملت هرکار می خواهند بکنند ولی می بیند و من به همین دیدن او دلخوشم. هرچند همین دل خوش بودن باعث شده دیگر هوای خودم را هم داشته باشم و یادم باشد او هرکاری من بکنم را هم می بیند !از هر نظرکه حساب کنم به عطار و تذکره الاولیای او خیلی مدیونم.
فرشته صادقی Written by freshteh Sadeghi