Friday, January 28, 2011

اسناد خانه فلسطینی ها




در هفته ای که گذشت اتفاق مهمی افتاد. شبکه تلویزیونی الجزیره - انگلسی و عربی همزمان- دست به افشاگری خاصی زدند که عنوان اسناد فلسطین را گرفت. نمی دانم رسانه های ایرانی چقدر روی آن مانور دادند یا اصلا توجهی کردند یا نه ؟ بهرحال این اسناد عبارت بودند از 1676 قطعه سند شامل متن مذاکرات ، نقشه ها ، ای میل ها ، پیش نویس طرح ها ، یادداشت ها و همگی مربوط به 10 سال مذاکرات بی نتیجه موسوم به صلح خاورمیانه.
اهمیت این اسناد این است که نشان می دهد کسانی که به عنوان دولت فلسطینی - با اسراییلی ها مذاکره می کنند حاضر شده اند به چه خفت و در عین حال به خیانت هایی علیه مردم خودشان تن بدهند و در عین حال هیچ بدست نیاورند. ناگفته نماند تشکیلاتی که دولت فلسطینی خوانده می شود و از اول هم بنا نبود بیشتر از 6 ماه عمر کند ، دو سالست ماموریتش تمام شده و محمود عباس در دوسال گذشته به عنوان رییس غیر قانونی آنرا می چرخاند- انتخابات به بهانه اختلافات حماس و فتح برگزار نمی شود اما به واقع دلیلی اصلی اینست که مبادا با برگزاری انتخابات ماجرای سال 2006 تکرار شود و این بار حماس با اکثریت بیشتری از آن سال رای مردم را کسب کند.
اما مهمترین نکته های این اسناد این مسائل هستند:

1- همانطور که می دانید طبق قطعنامه 81 1سازمان ملل مورخه 1948 دولت فلسطینی به مرکزیت بیت المقدس شرقی باید تشکیل شود. قسمت شرقی بیت المقدس شامل حرم شریف ، مسجد الاقصی و سایر اماکن تاریخی چون کلیسای قیامت و کلا بافت قدیمی شهر است. سالهاست این منطقه بعد از جنگ 1967 و بیرون رفتن اردن در اختیار اسراییل است ؛ درآمد توریستی از آن کسب می کند و در ضمن مشغول شهرک سازی در آن است. مطابق تمامی قطعنامه های سازمان ملل - که البته هیچ کدام لازم الاجرا نیستند شهرک سازی ها در مناطق فلسطینی مغایر قانون است.
حال طبق این اسناد معلوم شده صائب عریقات مذاکره کننده ارشد فلسطینی به اسراییلی ها پیشنهاد می دهد تمامی شهرک ها را به بیت المقدس غربی منضم کنند- که بعضی از این شهرک ها در دل روستاهای فلسطینی با جمعیت عرب قرار دارند- ؛ قسمت یهودی نشین بخش شرقی هم متعلق به آنها باشد ؛حرم شریف و مجموعه مسجد الاقصی و دیوار ندبه که نزد یهودیان قداست خاصی دارد هم از مذاکرات خارج شود و دست گروهی بین المللی سپرده شود و بزرگترین اورشلیمی که در فکر می گنجد را بدست بیاورند ، با همه اینها اسراییل و امریکا حاضر به قبول این شرط نمی شوند و می گویند کم است.

2- مطابق قطعنامه 194 سازمان ملل مورخه 1948 فلسطینی هایی که در خلال جنگ 1948و 1967 از خانه هایشان رانده شدند و فرزندان آنها باید به خانه هایشان برگرداند. این قطعنامه از سال 1948 تا به حال هرسال در سازمان ملل تایید می شود وصد البته هیچ اثری هم نداشته است. درداخل نقشه ای که به عنوان اسراییل در بالا می بینید 1.5 میلیون فلسطینی زندگی می کنند. از طرفی بیشتر از 5 میلیون فلسطینی هم در خارج از مرزهای آن در اردوگاه های لبنان ، اردن ، غزه و سایر نقاط دنیا پخش هستند . طبق توافقات فلسطینی ها ، اگر روزی دو طرف به نتیجه نهایی صلح برسند این صلح باید به رفراندوم بین فلسطینی ها در غزه ، کرانه غربی و همچنین فلسطینی های خارج از فلسطین برسد تا عملی شود. مطابق اسناد جدید مذاکره کنندگان فلسطینی به اسراییل قول می دهند که اگر به نتیجه برسند اصلا فلسطینی های خارج از سرزمین مادری را در رای گیری دخالت ندهند.

3- از طرفی این افراد باید به خانه هایشان برگردند! اسراییل مصر است فقط اجازه می دهد سالی 5000 نفر به طور نمادین آنهم فقط برای ده سال به فلسطین اشغالی برگردند. مذاکره کنندگان بر سر مقدار 15 هزار نفر بحث می کنند و نهایتا 50 هزار یا 150 هزار نفر از 5 میلیون آواره چه فرقی در وضعیت آنها - که خصوصا در لبنان با عسر و حرج زندگی می کنند - ایجاد می کند ؟
طرفه آنکه اسراییل در ده سال آینده برنامه ریزی کرده بیشتر از یک میلیون یهودی را از سراسر جهان به این سرزمین انتقال بدهد و شهرک سازی ها هم شاهدی بر همین مدعا هستند و این یعنی هم جای کافی هست و هم زمین کافی . اما اسراییل فلسطینی ها را راه نخواهد داد و به نظرش تکلیف آواره ها با تشکیل دولت فلسطینی روشن می شود ؛ اگر می خواهند بروند کرانه غربی یا غزه- به نقل از اظهرارات زیپی لیونی وزیر خارجه اسبق اسراییل- اما حیفا و سایر نقاطی که پاکسازی نژادی شدند دیگر متعلق به مردمش نیستند.

4- اسناد نشان می دهد چطور نیروهای امنیتی دولت فلسطینی که تحت نظارت ژنرال کیث دیتون امریکایی هستند و نیروهای مصری و اردنی آنها را آموزش می دهند به سگ نگهبان اسراییل تبدیل شده اند و فلسطینی های مقاوم را سرکوب می کنند. در یک مورد حتی به دستور اسراییلی ها گرای یک فرمانده گردان های الاقصی - که شاخه نظامی فتح هستند- را در غزه می دهند و حسن المدهون با موشک اسراییلی ها کشته می شود. این درحالیست که وقتی پس از جنگ 2008 غزه حماس دست به دستگیری گسترده ای از اعضای فتح در غزه زد با این بهانه که آنها نقش ستون پنچم را داشته اند ، کشورهای غربی و سازمان های حقوق بشری کلی به حماس اعتراض کردند. حالا معلوم شد این دستگیری ها مبنای درستی داشتند و اعضای فتح در غزه نقش ستون پنجم دولت فلسطینی و به عبارت بهتر اسراییل را بازی می کنند.
همچنین معلوم شد سرویس اطلاعاتی انگلیس موسوم به ام آی 6 هم در دستگیری و بازجویی مخالفان فتح و اعضای حماس در کرانه غربی نقش گسترده و راهنمایی داشته است.

5- نقش دولت امریکا در این میان چیست ؟ دولت بوش در سال 2006 یا 2007 دست به فرآیند صلحی به نام آناپولیس زد که بی نتیجه ماند. دولت اوباما در بدو شروع نماینده ای به نام جرج میچل را مامور صلح کرد. اما جرج میچل صریحا به فلسطینی ها گفت دولت اوباما مرزهای سال 1967 را - که مبنای تاسیس دولت مثلا فلسطین- هستند را قبول ندارد و به توافقات بوش هم پای بند نیست. بنابراین فلسطینی ها باید به راه های دیگری مثل مبادله زمین به جای جمعیت - که ایده آویگدور لیبرمن وزیر خارجه نژادپرست اسرایییل است- فکر کنند. به این ترتیب که اسراییل همه اعراب را که عرب اسراییلی خوانده می شوند و عملا شهروندان درجه دوم اسراییل هستند - بیرون می اندازد و بجایش مناطقی را که می خواهد و یهودیان در آنها غیر قانونی ساکن هستند را می گیرد و البته یک ملت سراسر و فقط یهود خواهد داشت و بجای آن به فلسطینی ها زمین می دهد. و این یعنی فلسطینی هایی که همین حالا در مناطق تحت اشغال زندگی می کنند باید بازهم آنها را ترک کنند و ماجرای دیگری مانند 1948 و 1967 این بار در سالهای پس از 2010 بر سر انها بیاید.
از طرفی بعد از جنگ غزه وقتی کمیسیونی موسوم به گلدستون در مورد جنگ گزارش کاملی تهیه کرد و به سازمان ملل فرستاد تا در مجمع حقوق بشر مطرح شود ؛ امریکایی هایی آنقدر به فلسطینی ها فشار آوردند که دولت خودگردان از سازمان ملل خواست ارائه این گزارش و رای گیری برای آنرا به شش ماه عقب بیندازد. این موضوع همان وقت آنچنان جنجالی به پا کرد- چون خیلی از کشورهای جهان آماده شده بودند که علیه اسراییل به آن رای مثبت بدهند - که دولت فلسطینی در عرض یکی دو هفته مجبور شد دوباره از سازمان ملل بخواهد آنرا به رای بگذارد و تقریبا بجز امریکا و اسراییل و کانادا و بقیه نوچه ها و دنباله هایشان، همه کشورهای جهان به آن رای مثبت دادند و اسراییل را محکوم کردند.

7- طبق این اسناد دولت فلسطینی از برنامه حمله اسراییل یه غزه خبر داشته و حتی با آن موافق بوده و می دانسته قصد اسراییل از بین بردن حماس است چون ابومازن به اسراییلی ها می گوید من نمی توانم سوار بر یک تانک اسراییلی وارد غزه شوم. !

6- موضوعات دیگری منجمله اینکه دولت خودگردان فلسطینی به کشورهای دیگر چه نگاهی دارد و مثلا ایران را که اصلا دشمن می داند یا قطر را حامی حماس می خواند بماند ، یک نکته مهم دیگر هم آخرین شب این افشاگری پخش شد..... صائب عریقات در سال 2009 پس از فتنه انتخاباتی در ایران در اکتبر 2009 به جرج میچل می گوید :
" وقت روبرو شدن با واقعیت در خاورمیانه فرا رسیده ؛ احمدی نژاد به غزه و لبنان رسیده ؛ پاکستان در حال فروپاشی است ؛ کشورهای عرب کاری نمی کنند ؛ می دانید که ابومازن - یعنی محمود عباس - یک تاجر فلسطینی را قانع کرده بودجه تاسیس رادیو برای موسوی را بپردازد."
بعد از آن ده روز دیگر در ملاقات با ژنرل جیمز جونز مشاور امنیت ملی امریکا می گوید " ده روز پیش یک تاجز فلسطینی را قانع کردیم 50 میلیون دلار به موسوی بدهد تا او یک شبکه رادیویی بزند."

ناگفته نماند این برنامه به دلایلی شکست خورد.


دولت فلسطینی پس از افشاگری های الجزیره تا توانست شالتاق بازی درآورد و روزهای اول حتی این اسناد را دروغین خواندند ولی بعد عریقات مجبور شد تایید کند که منبع این اطلاعات دفتر خودش بوده و این اطلاعات از درون تشکیلات خودش به بیرون درز پیدا کرده ؛ اوحتی گفت دیگر امنیت جانی ندارد و با این حال تا توانستند در کرانه غربی گردهم آیی هایی علیه الجزیره راه انداختند و آنرا عامل موساد خواندند. اینکه الجزیره بنا بر چه دلایلی دست به این افشاگری ها زده معلوم نیست اما نهایتا این اسناد فقط یک چیز را روشن می کند : خیانت سیاستمداران فلسطینی ، تلاش برای ماندن در قدرت به هر قیمتی حتی خیانت به مردم خودشان و کشتن آنها و خوش خدمتی به دشمن ؛ دشمن دانستن کسانی که به مردم آنها کمک می کنند و در عوض دوستی با اسراییل وامریکا .

نهایتا چند ماه پیش آقای جنتی گفت از طرف غرب به کمپ موسوی کمک های بی شماری شده بود و طرف مقابل تا توانست شانتاژ کرد و جنتی را به پیری و پرت و پلا گفویی متهم کردند- روش همیشگی منافقین طبق آیات قران - اما واقعا بین یک تشکیلات فاسد مثل دولت خودگردان فلسطینی و کمپ موسوی و شخص خودش چه ارتباطی می تواند باشد ؟ کسانی که همچنان از این گروه هواداری می کنند و دستگیری جاسوس موساد در ایران را دروغ می خوانند ؛ واقعا در ومورد این افشاگری ها که کار ایران هم نیست ! چه حرفی دارند بزنند ؟

*** بعد از تحریر - 12 فوریه برابر با 23 بهمن : صائب عریقات مذاکره کننده ارشد فلسطینی اعلام کرد مدارک منتشر شده در شبکه الجزیره از دفتر او به بیرون درز داده شده اند و با قبول مسئولیت آن از سمت خود استعفا داد.


برای مطالعه بیشتر خصوصا در مورد سخنان عریقات و کمپ موسوی و همچنین اسناد فلسطینی :

1- http://www.informationclearinghouse.info/article27356.htm

2-http://english.aljazeera.net/palestinepapers/

Sunday, January 9, 2011

دموکراسی ، شتر سواری دولا دولا

بحرین:
جمعیت 791,000 نفردر سال 2008 به نوشته سایت ویکی پیدیا ، از این جمعیت چیزی بین دو سوم یا سه چهارم یعنی بین 528 تا 593 هزار نفر شیعه هستند.
در بحرین تقریبا 40 نفر-خانوار یهودی زندگی می کنند که عمدتا ریشه عراقی و ایرانی دارند و جمعیت مسیحیان نیز 1 درصد کل یعنی در حدود 7900 نفر است.
سفیر بحرین در امریکا : خانم هدی نونو - یهودی
سفیر جدید بحرین در امریکا : خانم آلیس سمعان ؛مسیحی ؛ نماینده مجلس بحرین ، کارمند سابق یونیسف در بحرین و معلم مدرسه امریکایی در منامه
سفیر بحرین در ایران : راشد بن سعد الدوسری ( او سنی مذهب است ؛ بر خلاف سایر کشورهای عربی که معمولا سعی می کنند سفیرشان در ایران شیعه مذهب باشد) . شاید ذکر این نکته بد نباشد که در هیچ کجای وب نمی توان چندان اطلاعاتی در مورد جمعیت شیعه بحرین یا میزان حضور آنها در دولت و سایر فعالیت های سیاسی و اجتماعی پیدا کرد و این یعنی به حاشیه رانده شدن حداکثر جمعیت ؛ بخصوص که هر زمان صدای مخالفتی از آنها بلند شود جمهوری اسلامی متهم به دست داشتن می شود.

در انتخابات ماه اکتبر بحرین حزب شیعه وفاق 18 کرسی از 40 کرسی قابل کسب را در دور اول صاحب شد ؛ در دور دوم هم کاندیداهای مستقل - عمدتا شیعه- موفق شدند 11 کرسی دیگر کسب کنند ؛ سنی های سلفی حزب الاصالت 3 کرسی و سنی های اسلامگرای حزب المنبر 2 کرسی و سنی های مستقل هم 6 کرسی دیگر کسب کردند ؛ و این درحالیست که 60 کرسی دیگر پارلمان را خود پادشاه بحرین معین می کند. (1 )
با این حال شیعیان امکان شرکت در دولت را پیدا نکردند- چه برسد به تشکیل دولت و از همان زمان هم در حدود 23 فعال و اندیشمند شیعی در زندان های دولت بحرین هستند و وکلایشان دولت بحرین را متهم به شکنجه و آزار آنها و عدم دسترسی شان به وکلای مدافع می کنند. (2)
این درحالی است که عفو بین الملل هم بارها به دولت بحرین دراین مورد و انواع نقض گسترده حقوق بشر اعتراض کرده است.(3)

امریکا که به ادعای خودش حامی بزرگ دموکراسی در دنیاست و دو جنگ را برای اشاعه دموکراسی در خاورمیانه راه انداخته تا بحال در این مورد کوچکترین اعتراضی به دولت بحرین نکرده و نخواهد کرد.
در ایران هم فراوان کسان هستند که زیاد از " دموکراسی " صحبت می کنند اما هنوز چیزی از دموکراسی نمی دانند چون عدم پای بندی به دموکراسی و اصول آن - چه از سوی آنها و چه از سوی الگوهای غربی شان- مانند شترسواری دولا دولا می ماند و پنهان کردنی نیست.
مسئله اینجاست که امروز روز دموکراسی به حکومت مردم بر مردم اطلاق نمی شود بلکه به "حکومت عده قلیلی از مردم بر سایرین" تبدیل شده ؛ چنانچه نمونه هایش در سیستم های دو حزبی انگلیس و امریکا دیده می شود که هردو حزب در منابع و اهداف و عملکرد یکی هستند فقط روش های رسیدن به آنها نزد هرکدام کمی متفاوت است ، از طرفی دموکراسی های چندحزبی در اروپا هم هیچ کدام درست کار نمی کنند و کشوری مانند بلژیک مدتهاست درگیر اختلافات احزاب آلمانی و فرانسوی زبان است ، در ایتالیا و لهستان و چندین کشور دیگر هم وضع بر همین منوالست.
یکی دیگر از اصول دموکراسی آزادی بی قید و شرط رسانه هاست ، اما در دموکراسی نوع امریکایی سانسور رسانه هاوجود دارد که در ماجرای ویکی لیکس از پرده بیرون افتاد ولی پیشتر از آن در مورد حزب الله و سایر گروه های مقاومت خاورمیانه - تروریست به زعم امریکا- دیده شده بود و سایت ها و اکانت های توییتری و فیس بوکی آنها بسته شده بودند. حالا هم دستور دادن اطلاعات خصوصی کاربران عضو شبکه توییتر ویکی لیکس از سوی امریکا به این شبکه اجتماعی داده شده تا همه بدانند و دیگر مطمئن باشند که توییتر هم دست در دست دولت امریکا کار می کند و همراه فیس بوک بازوهای اجتماعی سلطه امریکا هستند. در امریکا کسی حق داشتن دیش های ماهواره ای را ندارد بنابر این شبکه هایی مانند الجزیره قطر یا پرس تی وی و العالم ایران قابل دیدن نیستند و فقط از طریق اینترنت قابل مشاهده اند ؛ و دولت امریکاست که به مردم امر می کند حق دارند چه چیزی را ببینند و چه چیزی را نبینند.

و حالا سوال این نوشته اینست که دموکراسی مد نظر دوستان ایرانی چیست ؟ اگر امریکا و غرب بلاخص اروپاست است که آنها تکلیفشان با استانداردهای دوگانه شان معلوم شده ست ؛ اگر مدینه فاضله و جامعه مدنی آرمانیست که آنجا کسی به نام پیامبر و بعد امام سرپرست و ولی مردم بوده و این پیامبر و امام والی و حاکم داشته اند اما خودشان حرف نهایی را می زدند و این با آن چیزی که در ذهن دموکراسی خواهان ایرانی است منطقا جور درنمی آید . مشکل کسانی که در ایران دم از دموکراسی می زنند اینست که هنوز هیچ الگوی درستی برای رسیدن به آن ندارند و تنها الگویی که در ایران- بصورت مستقیم و در عراق بطور غیر مستقیم - جواب داده را هم قبول ندارند.
و آیا دموکراسی یا به نوعی آزادی بیان مورد نظر دوستان آزادی های رها از قید و بند دینی نیست که هرچه خواستند به دین یا مذهب ببندند ؛ شعائر اسلامی را هم حفظ نکنند وحالا نبودش - یا شاید کم بودنش !- را پای عدم وجود دموکراسی و ازادی بیان می گذارند ؟


1)- http://www.al-shorfa.com/cocoon/meii/xhtml/en_GB/features/meii/features/main/2010/10/26/feature-01

2)-http://www.presstv.ir/detail/149756.html

3)-http://www.amnesty.org/en/middle-east-and-north-africa/east-gulf/bahrain

برای مطالعه بیشتر
4)-http://www.isn.ethz.ch/isn/Current-Affairs/ISN-Insights/Detail?lng=en&ots627=fce62fe0-528d-4884-9cdf-283c282cf0b2&id=123683&tabid=123676&contextid734=123683&contextid735=123676

Friday, January 7, 2011

سودان زیر تیغ جدایی



این نقشه سودان است . اگر آن را با سایر کشورهای آفریقایی مقایسه کنید متوجه چیز آشنایی در آن می شوید که عبارت باشد از مرزهایی که با خط کش کشیده شده اند. این مرزهای خط - کشی همیشه باعث اختلاف بین کشورهای افریقایی و ادامه جنگ های داخلی آن بوده اند و خواهند بود. این سیاست در ادامه همان سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن بریتانیایی ها بود که همچنان هم ادامه دارد. (1)



سودان روز یکشنبه 19 دی ماه - 9 ژانویه 2011 رفراندومی برگزار می کند که احتمالا باعث جدایی استان های جنوبی این کشور و تبدیل آنها به یک کشور جدید می شود چون امریکا و سازمان ملل و اروپایی ها اینطور می خواهند. جنوب مسیحی هستند- عمدتا توسط میسیونرها مسیحی شدند- و شمال مسلمان و عرب است. سودان که بزرگترین کشورقاره افریقا باشد ماهانه نیم میلیون بشکه نفت صادر می کند که 80% منابع نفتی در استان های جنوبی هستند و چون بیشتر لوله های نفتی تا بنادر مهم در شمال کشورها قرار دارند بنابر این نفت از شمال می گذرد تا صادر شود و نیمی از درآمد نفت هم متعلق به جنوب است . بگذریم از اینکه با وجود درآمد نفتی کلان جنوب همچنان عقب مانده و توسعه نیافته است و معلوم نیست این درآمد کلان چند ساله در کجا هزینه شده است ؟ اگر در وب در مورد اسراییل و جنوب سودان یک جستجوی ساده انجام دهید متوجه می شوید ظاهرا اسراییلی ها هم در این میانه بیکار نبوده اند چون بسیاری از اسلحه های گروه های شورشی جنوب در طول سالیان سال درگیری را اسراییل تهیه کرده و قرارست جنوب سودان پس از جدایی قرارست با اسراییل روابط دیپلماتیک برقرار کند چون به گفته رییس جمهور منطقه جنوب اسراییل شاید با فلسطینی ها بد باشد اما همیشه با آنها دوست بوده است. جنوب و شمال سودان از دهه 1950 و پس از استقلال از بریتانیا و مصر دائما دچار درگیری بوده اند و دو جنگ طولانی داخلی بر سر همین مسئله بین آنها راه افتاد که نهایتا در سال 2005 منجر به قرارداد صلح منتهی به رفراندوم شد . البته ناگفته نماند سازمان ملل هیچ وقت قطعنامه ای در ضرورت تشکیل کشور سودان جنوبی صادر نکرده است.

از طرفی امریکا بارها سعی کرده به طرق مختلف به سودان ضربه بزند ؛ از حملات موشکی هواپیماها و ناوهای امریکایی در دهه 90 میلادی در زمان کلینتون به خاک سودان به بهانه حضور اسامه بن لادن تا دستور به دادگاه بین المللی کیفری برای صدور حکم جلب عمر البشیر رییس جمهور به جرم نسل کشی در دارفور- هرچند البشیر هم چندان بی تقصیر نیست- اما گناهکارتر از او راست راست در دنیا می چرخند و کسی کاری به آنها ندارد . بهرترتیب کشورهای آفریقایی به حکم دادگاه بین المللی چندان وقعی نگذاشتند و البشیر بارها درون قاره به کشورهای مختلف سفر کرد تا ثابت کند افریقا با او هستند- چنانچه هستند- اما بهرحال جدایی جنوب سودان آخرین حربه ای بود که در دست قدرت هاست تا مناقع نفتی سودان از دستش برود بخصوص که قرارست در منطقه نفت خیز ابیه هم رفراندومی برگزار کنند تا آنها هم اگر مایلند- که باید باشند!- به جنوب بپیوندند. از جمله عناصر امریکایی که این میان وارد گود شده اند می توان به جرج کلونی هم اشاره کرد که سفیر سازمان ملل در امور انسانی است ، از دیگر نقش های سازمان ملل جدایی بچه های سودانی از خانواده هایشان و فرستادن آنها به امریکا برای فرزند خواندگی هم بوده است- این بچه های با ریشه سودانی سالهای بعد پس از تحصیل برخواهند گشت و به عنوان نماینده بی جیره و مواجب امریکا و سازمان ملل منویات آنها را حتی بدون اینکه به آنها گفته شود اجرا می کنند. رسانه های خارجی خصوصا بی بی سی و سی ان ان هم فعلا همه از رای یکصدای مردم جنوب برای جدایی می گویند -هرچند هیچ وقت هم با یک نفر از اهالی جنوب که بگوید ما جدایی می خواهیم مصاحبه نمی کنند بلکه همیشه مقامات دولت جنوب را نشان می دهند که دم از قطعیت جدایی بودن می زنند- رفراندوم هم زیر نظر سازمان ملل برگزار می شود تا هیچ گونه تقلبی در آن روی ندهد- یا بدهد! و نظر حکومت رسمی سودان هم که اصلا به حساب نمی آید.
و نهایتا اگر نتیجه چیزی بجز رای آری به جدایی باشد احتمال دارد جنگ دیگری راه بیفتد. جنگی که اسلحه هایش را دیگران تامین می کنند . از طرفی اگر نتیجه چنانچه خواسته وامرشده تایید جدایی باشد مناطق دیگری مثل داارفور علم جدایی خواهی را بلند می کنند و دیگر از زمانی بزرگترین کشور افریقایی مسلمان چیزی باقی نمی ماند. و ممکنست همین سرنوشت در انتظار دیگر کشورهای آفریقایی مخالف امریکا یا فرانسه و بریتانیا هم باشد.
و درگوشه دیگری از دنیا مردمی هستند که مسلمانند ؛ از سال 1948 سازمان ملل و کشورهای اروپایی و امریکا قول تشکیل کشورشان را می دهند که از آنها دزدیده و هنوز هم هیچ خبری نیست - و نخواهد بود- چون آنها با اسراییل خوب نیستند و این دلیل تمام ماجراست.....


پی نوشت 1: استالین هم در دوران حکومتش از همین سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن خوب استفاده کرد و با کوچ دادن ارمنی ها به درون مناطق مسلمان نشین آذربایجان یا روسها به عمق داغستان برای همیشه درگیری های قومی و مذهبی را تضمین کرد تا مسکو تا ابد اهرم فشار و کارت بازی در داست داشته باشد