Wednesday, December 18, 2013

زمستان سخت اوکراین با بادهای شرقی وغربی


این روزها در اخبار شبکه های خارجی - و البته کمتر ایرانی- خبرهای زیادی در مورد اوکراین می توان شنید. کشوری که در میانه کمشکش روسیه و اتحادیه اروپا از یک طرف و روسیه و آمریکا از طرف دیگر گیر افتاده است و نگاهی به شرق  دارد و نیم نگاهی به دنیای غرب. 
اول از همه باید یک نکته را روشن کرد: اوکراین حیاط خلوت مسکو است.  این کشور از زمان تزارها جزو روسیه بوده و از نظر مذهب ارتودوکس و جغرافیای انسانی٬ زبان وفرهنگ  پیوستگی زیادی با روسها دارد. در سالهای حکومت شوروی هم جزو جمهوری های سابق بود و در جریان تحولات سال ۱۹۹۱ جدا شد. اگر داستان های چخوف را خوانده باشید از بندر کریمه که یکی از محل های گذران ییلاقی طبقه حاکم و نخبه و حتی تزاری روسیه بوده (وهست) هم چیزی خوانده اید. در حال حاضر کریمه بخشی از اوکراین است و البته بندر معروف سواستوپول آن همیشه و همواره پایگاه ناوگان دریایی روسیه بوده و بعد از استقلال بازهم به روسیه اجاره داده شده و می شود. 



اما حالا اوکراین بار دیگر در معرض اختلافات سیاسی قرار گرفته است که از بار پیش یعنی سال ۲۰۰۵  خیلی شدیدتر است. قضیه از این قرارست که اوکراین قرار بود یک پیمان تجاری با اتحادیه اروپا امضا کند- پیمانی که کشورهای دیگری مثل مولداوی آنرا امضا کردند. اما دولت تحت ریاست جمهوری ویکتور یانوکویچ درست یک هفته مانده به امضای قرارداد از مذاکرات کنار کشید. تحلیلگران می گویند علت این امر فشارهای مسکو بوده است و دولت اوکراین دلایل اقتصادی را بهانه می کند. دولت روسیه هم اتهامات را رد می کند و می گوید اتحادیه اروپا قصد باج گیری از اوکراین را داشته است. بعد از این اتفاق مخالفان دولت اوکراین به خیابان ها ریختند و بعد میدان استقلال کیف و ساختمان های دولتی اطراف آن را تسخیر کردند و آنرا «میدان» نامیدند و حالا آنجا را به کمپ مخالفان تبدیل کردند.

یک معترض عکس رییس جمهور را پاره می کند 
 معترضان عقیده دارند اوکراین باید این قرارداد را با اتحادیه اروپا امضا می کرد تا چند سال دیگر به طور اتوماتیک عضوی از اتحادیه اروپا شود و اینکه آنها نمی خواهند برای ابد زیر نفوذ مسکو و بخشی از این اتحادیه تجاری روسیه با اقمار سابقش باشند. هردو طرف دلایلی برای حرف هایشان دارند و حالا دخالت غربی ها کار را حتی بدتر هم کرده است. اما حق واقعا با کدام طرف است؟ 

دولت اوکراین مدعی است اتحادیه اروپا در گام اول قرارداد قرارست چیزی در حدود ۶۰۰ میلیون دلار به کیف ( آنهم به شرطها و شروطها!) کمک کند. این درحالیست که روسیه سالی ۲۰ میلیارد دلار روابط تجاری با این کشور دارد و اوکراین نمی تواند بخاطر این قرارداد منافع تجاری اش را بهم بزند. بعلاوه قرارداد با اتحادیه اروپا به این معناست که این کشور باید دست به بازسازی گسترده زیرساخت های اقتصادی و عمرانی اش بزند. مثلا کارخانجاتی که قدمتشان به عصر شوروی می رسد را نوسازی کند و این کارها ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه روی دست دولت می گذارد که اقتصاد اوکراین توانایی آن را ندارد٬ بعلاوه بعد از نوسازی کارخانجات عده زیادی از کارگرها بی کار خواهند شدو نرخ بی کاری بالا خواهد رفت. 

دولت یانوکویچ این وسط سعی دارد از آب گل آلود ماهی هم صید کند بنابراین همین دو روز گذشته با مسکو قرارداد تجاری جدیدی به ارزش ۱۵ میلیارد  بست و گاز وارداتی از روسیه را هم به ۳۳ درصد زیر قیمت خرید. ذکر این نکته ضروری است که گاز همیشه یکی از اهرم های فشار روسیه بر اوکراین برای پیشبرد اهدافش بوده وهربار دو کشور به تیپ و تاپ هم می زنند روسیه بلافاصله یا قیمت گازش را بالا می برد و یا آنرا اصلا قطع می کند و ۳۳ درصد تخفیف کنونی نشان می دهد اوکراین برای روسیه ارزش زیادی دارد . روسیه البته نگران ورود غربی ها به منطقه نفوذش هم است و استدلال می کند که وارد شدن اوکراین به اتحادیه اروپا یعنی یک بازار جدید برای کالاهای اروپایی چون اوکراین چیزی در قواره استاندرهای سخت اروپا برای صادرات به بازارهای آن ندارد و در عوض بازارهای خودش ( و بازارهای روسیه) را تبدیل به مرکز خرید کالاهای اروپایی خواهد کرد. 
   
مخالفان همین فشارهای مسکو را دلیل مخالفت با دولت می دانند و می گویند باید برای رفع دیکتاتوری پوتین به اروپا بپیوندند. از طرفی بیشتر تحلیل گران می گویند این مخالفان دلشان نه برای کشورشان بلکه برای خودشان سوخته که به اروپای بدون مرز و مهاجرت به اروپای غربی دل بسته بودند نه بهتر شدن وضع کشورشان. 

حالا سردسته های مخالفان چه کسانی هستند؟ اول از همه یولیا تیموشنکو نخست وزیر سابق است که هم اکنون به جرم فساد مالی در زندانست و گفته می شود یکی از شروط اتحادیه اروپا برای اوکراین برای امضا کردن قرارداد تجاری آزاد کردن او از زندان بوده است. تیموشنکو در سال ۲۰۰۵ طی انقلاب نارنجی این کشور که جزو اولین انقلاب های مخملی بود به قدرت رسید. در انتخابات سال ۲۰۰۴ اوکراین رقابت شدیدی بین همین آقای یانوکویچ کنونی و یک رهبر اپوزیسیون خوش قیافه به نام ویکتور یوشنکو بود که البته همان زمان دچار مسمومیت شده و تغییر چهره داده بود و مخالفان می گفتند مسکو او را مسموم کرده است. بهرحال انتخابات با پیروزی یانوکویچ تمام شد اما هواداران اپوزیسیون که رنگ نارنجی سمبلشان بود به خیابان ها ریختند و دست به اعتراض مدنی زدند. اوضاع خراب شد و انتخابات دوباره این بار تحت نظارت اروپایی ها برگزار شد که ناگفته معلومست نتیجه اش چه بود. اپوزیسیون به قدرت رسید و یوشنکو رییس جمهور و تیموشنکو نخست وزیر شدند. اما اختلافات بین آنها بزودی آنچنان بروز پیدا کرد که عملا دعوایشان شد و سال ۲۰۰۹ یانوکویچ دوباره در انتخابات شرکت کرد و رای مردم را بدست آورد. حالا همان اپوزیسیون با چهره هایی جدیدتر (چون یوشنکو دیگر با آنها نیست) وارد میدان شده است . یکی از آن چهره ها یک بوکسور به اسم ویتالی کلیشکو است که حالا فعال سیاسی شده است.  
جالب اینجاست که پلیس تا بحال چندبار سعی کرده کمپ معترضان را از بین ببرد و هربار خشونت هایی راه افتاده و اتحادیه اروپا که تا همین دیروز می خواست با اوکراین قرارداد امضا کند علیه این کارها اعتراض کرده است! از اتحادیه اروپا کاترین اشتن و کسان دیگری مانند وزیر خارجه آلمان گیدو وستروله ازکمپ مخالفان بازدید کرده اند. این درحالیست که در بین مخالفان افرادی هستند که به شدت با همجنسگرایان اوکراینی مقابله می کردند (چنو اوکراینی ها کلا مذهبی  و مخالف این کارهاهستند ) و حالا همان ها میزبان وستروله همجنس باز می شوند و او را در میدان می چرخانند. 

در این میان وارد شدن آمریکا به صحنه کار را -به نظر من- به ضرر مخالفان کرده است. امریکا که بابت سوریه از روسیه دل چرکین است سعی دارد اینجا کمی تلافی کند بنابراین از معاون وزارت خارجه ویکتوریا نولند که در میدان بیسکوییت و کیک پخش می کرد تا سناتورهایی از قبیل مک کین که اصولا هرجا پا می گذارد دسته گل به آب می دهند همه به اوکراین سفر کرده اند. 


مک کین به مخالفان پیام داده بروید جلو ما با شما هستیم. و دولت آمریکا هم در مورد سلاح همیشگی اش یعنی تحریم به دولت اوکراین هشدار داده است. 

فعلا مخالفان همچنان با وجود هوای سرد و برفی اوکراین در میدان مانده اند و دولت هم نیروهای پلیس را در اطراف آنها مستقر کرده است. از طرفی هواداران دولت از شهرهای دور بخصوص مرز روسیه برای حمایت از یانوکویچ به کیف آمده اند و آنها هم تظاهرات راه انداخته اند. هنوز معلوم نیست زور کدام طرف بر دیگری بچربد اما این واقعیت که دولت کیف با مسکو قراردادهای جدید بسته و در مقابل اروپا هم فعلا کاری انجام نداده شاید به نوعی به معنای پیروزی مسکو در این نبرد باشد. 

Thursday, August 29, 2013

سوریه : زیر تبر جنگ


چارلی چاپلین در یک بخش از فیلم دیکتاتور بزرگ یک جمله خیلی قشنگی دارد . چاپلین که در نقش دیکتاتوریک کشور خیالی است آخرسر به سربازانش می گوید نمی خواهد امپراطور باشد و بعد می گوید : «دیکتاتورها خودشان را آزاد می کنند ولی مردم را به بردگی می کشند
این حرف را وقتی یادم آمد که چند روز پیش دادگاه مصر حسنی مبارک یک دیکتاتور دیگر را از اتهامات فساد مالی مبرا و دستور آزادی اش را صادر کرد. « دیکتاتورها خودشان را آزاد می کنند ولی مردم را به بردگی می کشانند.»

اما از دیشب که خبر حمله «احتمالی» آمریکا و متحدان ( بخوانید فرانسه و انگلیس ) با همراهی پشت پرده ترکیه٬‌عربستان ٬‌اردن و شیخک های خلیج فارس به سوریه را شنیدم مرتب یاد همین جمله می افتم و اینکه آن دیکتاتور بزرگی که همه را به بردگی کشانده و خودش آزادست آمریکاست و راستش حق با آنهایی است که عقیده دارند فقط سرنگونی آمریکاست که می تواند این دنیا را از سختی ها و جنگ های بی مورد آزاد کند.
بهانه این بار آمریکا و دوستان ( کسانی که دقیقا بار مسئولیت وضعیت نا به سامان امروز خاورمیانه بر دوش آنهاست یعنی فرانسه و انگلستان) برای راه انداختن یک جنگ دیگر در منطقه حمله چهارشنبه گذشته در منطقه غوطه در دمشق است که باعث مرگ صدها نفر شده است. 



اما زمان بندی این اتفاقات چطور بوده است ؟

یکشنبه هفته پیش بازرسان سازمان ملل برای بررسی حمله های شیمیایی گذشته در سوریه وارد این کشور شدند. این حمله ها شامل استفاده از گاز اعصاب سارین در دو مورد ماه مارس در خان العسل استان حلب است و همچنین منطقه شیخ مقصود ( اگر اشتباه نکنم باز هم حلب) در ماه آوریل. در مورد خان العسل حدود ۲۶ نفر و در مورد شیخ مقصود تقریبا ۲-۳ نفر کشته شدند. در هردو مورد مخالفان دولت سوریه ارتش را متهم به استفاده از گاز اعصاب کردند و دولت سوریه هم مخالفان را . در مورد حمله خان العسل وقتی امریکا دوباره حرف از خط قرمز و این تهدیدات می زد یکی از بازرسان سازمان ملل به نام کارلا دل پونته اعلام کرد که تمام شواهد نشان می دهد مخالفان خودشان دست به این حمله زده اند. حرف های دل پونته بلافاصله سانسور خبری شد و موضوع شیمیایی هم به فراموشی سپرده شد. 
اما مخالفان همیشه می دانسته اند که برای راه انداختن جنگی به سبک لیبی به یک محرک قوی نیاز دارند و چهارشنبه پیش این محرک قوی را به دنیا نشان دادند. اینکه دولت سوریه به محله غوطه واقع در اطراف دمشق موشک حاوی مواد شیمیایی زده است ( سوال اینجاست اینها چطور به اینترنت و تمامی امکانات رسانه ای دسترسی داشتند که فیلم ها را بگیرند و روی یو تیوب بفرستند و اگر فیلم های اصلی را دیده باشید متوجه می شوید که اولا فیلم ها کیفیت خیلی بالایی دارند. دوم اینکه حرکت دوربین و عبور کردن از روی مریض ها یا قربانیان خیلی حرفه ای گرفته شده اند و سوم اینکه آدم هایی که مریض ها را درمان می کنند یا دوربین دردست دارند خودشان لباس و نه دستکش خاصی در دست وبر تن ندارند که مانع سرایت اثار گاز سارین به آنها بشود.) 
 مخالفان اول اعلام کردند بیشتر از ۱۳۰۰ نفر کشته شده اند ( سی ان ان هنوز ۱۳۷۰ می رود!) بعد از این پزشکان بدون مرز اعلام کرد می تواند کشته شدن ۳۵۵ نفر را تایید کند و اینکه بیشتر قربانیان درمان شده اند. ( سی ان ان هنوز ترجیح می دهد ۳۵۵ را ندیده بگیرد و به قانون حرف مرد یکی است پایبند باشد.)

بلافاصله بعد از این اتفاق بود که موج محکومیت جهانی علیه حکومت بشار اسد آغاز شد و البته خیلی ها این سوال را می پرسند که ارتش و حکومت سوریه که فعلا دست بالا را در جنگ دارند و این اواخر آماده حمله بزرگ به حلب برای بیرون انداختن بقیه تکفیری ها و ارتش آزاد می شدند برای چه باید خطر حمله و محکومیت و فحش و فضیحت را به جان بخرند و به مردم حمله شیمیایی کنند؟ 
امریکا و دوستان برای این سوال جوابی ندارند و اصلا به روی خودشان نمی آورند و مرغ آنها فقط یک پا دارد و آنهم اینکه بی هیچ برو برگردی این حکومت بوده که حمله شیمیایی انجام داده است. عده هم می گویند خب!‌ممکن است اسد دستور حمله را نداده باشد بلکه عناصری سرکش در داخل ارتش سوریه باشند که نمی خواهند کشورشان در کنفرانس بین المللی شرکت کند و جنگ پایان بپذیرد. ( که البته این هم با عقل سلیم جور در نمی آید و و هیچ ارتشی مایل به طولانی تر و فرسایشی تر کردن هیچ جنگی نیست!) 
بهرحال منابع امریکایی و مخالفان ترکیه نشین دولت سوریه از دیشب می گویند احتمالا امریکا و متحدانش یک حمله چند روزه به سوریه خواهند کرد و فقط قصد دارند مراکز حساس و انبارهای سلاح شیمیایی را بزنند و لاغیر. که الیته این هم غیرممکن است چون وقتی موشک شلیک شوند و بمب افکن ها بمب بیندازند دیگر نمی توان انقدر دقیق بود که موشک به ۱۰۰ متر آنطرف تر و خانه های مردم یا زیرساخت های کشور نخورند. به این ترتیب وقتی جنگ شروع شد دیگر نمی توان حد و مرزی برای آن قرار داد. 
بهرحال تا به حال که دولت سوریه تمامی اتهامات را رد کرده٬‌ ایران و روسیه هم انگشت اتهام را به سمت مخالفان می گیرند. کشورهای عرب همپیمان آمریکا پشت پرده چراغ سبز حمله را داده اند اما در ظاهر مثلا اردن می گوید اجازه نمی دهد از خاکش برای حمله به سوریه استفاده شود.( این درحالیست که اجتماع فرماندهان امریکایی و انگلیسی و فرانسوی و مخالفان در همین چند روز گذشته در اردن بوده است) . از طرف دیگر اتحادیه عرب با اینکه دولت سوریه -اسمی از اسد نبرده اند-  را مسئول دانسته اما ظاهرا در قطعنامه اش -بدلیل مخالفت های مصر- اعلام کرده مایل به راه افتادن جنگ علیه سوریه نیست. اخضر ابراهیمی نماینده ویژه سازمان ملل هم گفته است شکی نیست موادی شیمیایی در غوطه استفاده شده اند اما اینکه کار چه کسانی است هنوز معلوم نیست. بازرسان سازمان ملل هم که این چند روز در سوریه بوده اند از محل حمله که در دست مخالفان است بازدید کرده اند. البته روز دوم بازرس ها مجبور شدند به دمشق برگردند چون مخالفان با تفنگ های قناصه به آنها شلیک کرده بودند. کاری که بازرسان سازمان ملل  می کنند اینست که به حرف مردم گوش می دهند ( البته معلوم نیست چقدر راست یا دروغ بگویند) و بعد نمونه برمی دارند. اگر نمونه مواد شیمیایی دارای غلظت و اندازه های مواد شیمیایی از نوع مقیاس صنعتی و مدلی باشد که در سوریه تولید شده در آن صورت می توان دولت سوریه را مقصر دانست و درغیر این صورت بازهم مسئولیت چنین حمله ای بر دوش مخالفان خواهد بود که از دست زدن به هیچ کاری برای سرنگونی دولت سوریه ابا ندارند. 

البته شاید دلیل تلاش امریکا و دوستان برای آغاز حمله ٬بدون توجه به اینکه درشورای امنیت بحث مطرح نشده و اگرهم بشود بعید است مجوز نظامی داده شود ٬ اینست که خودشان هم می دانند کار کار مخالفان است اما چون می خواهند یا دولت اسد را سرنگون کنند یا دست کم تسلیحات شیمیایی اش را از بین ببرند که خطری برای اسراییل در آینده وجود نداشته باشد چرا که  خود اسد پیش از این گفته بود در صورت حمله به سوریه علیه دشمنان و اسراییل از آنها استفاده خواهد کرد. 

امروز هم خبرها در مورد هشدارهای ایران شنیده می شد . این هم لینکی است که عصر ایران در مورد گزینه های جمهوری اسلامی در صورت حمله به سوریه نوشته است و به نوعی خواسته بگوید جمهوری اسلامی و دولت اعتدال برای اینکه با جامعه جهانی ( بخوانید آمریکا) در نیفتد احتمالا سکوت خواهد کرد. ( در واقع انگار که دولت اعتدال بخواهد سوریه را قربانی روابط با آمریکا کند.) 
البته من شخصا چشم امیدی به این دولت اعتدال ندارم چون هیچ دولتی مایل نیست در اوایل کارش وارد جنگ شود آنهم آدم های این دولت اعتدال و هوادارانشان که شعار نه غزه نه لبنان ! سر می دادند. اما اگر بحث بر سر جمهوری اسلامی باشد آن موقع می توان انتظار داشت ایران هم هرکاری از دستش بر بیاید برای کمک به سوریه در جنگ با غرب بکند چون همه می دانند سوریه چوب دو چیز را می خورد : دشمنی با اسراییل و دوستی با ایران. 

اما من بیشتر از اینکه به فکر آینده جمهوری اسلامی یا سوریه باشم ( اگر جنگ علیه سوریه راه بیفتد شک نکنید نفر بعدی لبنان - و حزب الله- و نفر سوم ایران خواهند بود و دولت اعتدال مطمئنا به پایان ۸ سالش که هیچ شاید به پایان ۴ سالش هم نرسد!) 

 اما من بیشتر به فکر مردم سوریه هستم و کشور زیبایی که سوریه اسمش بود و هنوز هم هست. مردم سوریه آدم های آرام و خوبی هستند. در واقع می توان گفت سرشان به کار خودشان گرم بود. آدم های با هنر و تمدنی هستند که از سطح عادی اعراب یک سرو گردن بالاتر هستند. عراق نابود بود ولی با جنگ نابودتر شد اما سوریه کشور اباد و مرتبی بود و حیف است که این جنگ همان باقیمانده را نیز از بین ببرد و و نهایتا قربانی اصلی جنگ ها مردم هستند : بچه ها٬ زنان٬ پیرمردها و پیر زنان و مردان جوان. امیدوارم و از ته دل دعا می کنم که خدا نگذارد آمریکا به سوریه حمله کند ولی اگر این اتفاق بیفتد آن وقت لابد مصلحتی بسیار مهم تر در کارست. 
 

Saturday, August 3, 2013

مردان بزرگ همیشه ایستاده در تاریخ


مرد خسته نباشی !‌


محمود احمدی نژاد 
ششمین رییس جمهوری اسلامی ایران : ۱۳۹۲-۱۳۸۴ 

مردی که نام بزرگترین مظلوم عالم محمد مهدی ٬امام عصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در بالاترین مجامع جهانی و رسانه ها مطرح کرد و هیبت اسراییل و صهیونیست ها را برای همیشه شکست .
آتشکده آتش دردی ای مرد
اسطوره ایمان و نبردی ای مرد
پهنای زمین عرصه نامردان است 
تنها تو در این میانه مردی٬ ای مرد



Thursday, July 4, 2013

کودتا در مصر


اتفاقی که نباید می افتاد افتاد و ارتش مصر با همراهی لیبرال ها٬ الازهر! رهبران مسیحیان قبطی و سایر گروه های اپوزیسیون در مصر علیه رییس جمهور قانونیمحمد مرسی٬ کودتا کرد. هراسمی می خواهید رویش بگذارید وحتی آنرا در جهت خواست تعداد زیادی از مردم بدانید اما این هیچ چیز از کودتا بودن این واقعه کم نمی کند. 

ژنرال سیسی همراه با تیم موافق کودتا

البته مرسی اشتباهات زیادی داشت اما هیچ چیز نمی تواند کودتا علیه دولت قانونی یک کشور را توجیه کند. عده ای عقیده دارند چطور ارتش وقتی علیه  مبارک کودتا کرد خوب بود و حالا نه؟فرقی که اینجا وجود دارد اینست که مبارک یک دیکتاتور بود که ۳۳ سال بر کشور -با همدستی ارتش- حکومت کرد و اگر ارتش خواست که او برود برای این بود که بازهم یک نفر از اطرافیان خود را بر قدرت بگذارد- نظیر احمد شفیق که رای نیاورد- اما مرسی از سوی مردم با نزدیک به ۵۲٪ آرا انتخاب شد( از روحانی در انتخابات امسال بیشتر رای داشت) 
 بهرحال نکات قابل توجه در مورد این کودتا این است که :
۱- مرسی و اطرافیانش همراه با اعضای رده بالای اخوان المسلمین همگی دستگیر و در وزارت دفاع این کشور محبوس هستند. 


۲- تلویزیون اخوان قطع شد٬ اعضای تیم رسانه ای آن دستگیر شدند.
۳- طرفداران شناخته شده اخوان همگی دستگیر شده اند و تا کنون حدود ۱۵ نفر در درگیری ها کشته شده اند. 
۴- شبکه خبری الجزیره که نقش بسیار مهمی در انقلاب علیه مبارک بازی کرد از ماهواره نایل ست مصر قطع شد٬‌دفاتر الجزیره در قاهره وسایر شهرها مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و تعطیل شدند٬ کارمندان و خبرنگاران و رییس دفتر الجزیره دستگیر و تجهیزات ماهواره ای و دوربین هاییشان همه توقیف شدند. 
۵- نخست وزیر مرسی هشام قندیل هم دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد.
۶- مرسی بخاطر شکایت مخالفانش به دادگاه حواله خواهد شد. ( شباهت با رییس جمهور دیگری ندارد؟)
۷- ارتش و نیروهای امنیتی شب گذشته منطقه نصر سیتی در شرق قاهره و مسجد رابعه عدویه و دانشگاه قاهره که محل تجمعات هواداران مرسی بود را محاصره کرده بودند. 
۸- گفته می شود محمد بدیع رهبر اخوان المسلمین هم در یکی از شهرهای مرزی نزدیک لیبی و زمانی که قصد خروج از مصر را داشته دستگیر شده است.
۹- از بدایع روزگار اینکه حزب النور متعلق به گروه های سلفی هم پیمان عربستان سعودی که مرسی روی آنها سرمایه گذاری زیادی کرده و با آنها علیه بقیه همدست شده بود هیچ مخالفتی علیه کودتا نکردند. سلفی ها کسانی بودند که دولت مصر را به دشمنی با سوریه سوق دادند٬ رهبران مخالف سوریه را در مصر راه دادند و کنفرانس مخالفان سوریه برگزار کردند٬ ‌مانع سفر توریست های ایرانی به مصر و خصوصا قاهره شدند٬ روابط با ایران را عملا محدود کردند و البته عامل کشته شدن ۵ شیعه و زخمی شدن تعداد بیشتری در کمتر از ۱۰ روز پیش بودند. ( آیا مطمئن هستیم خون آن شیعه ها که بدست اوباش سلفی٬ تکفیری و البته اخوان و در روز تولد امام زمان (عج) کشته شدند٬ دامن حکومت اخوان را نگرفت؟)
۱۰- عدلی منصور رییس دادگاه قانون اساسی مصر که درست ۳ روز پیش توسط مرسی به این مقام برگزیده شده بود امروز به عنوان رییس جمهور موقت سوگند یاد خواهد کرد٬ دولت انتقالی به ریاست احتمالا محمد البرادعی تشکیل می شود تا بعد موعد انتخابات زودرس مشخص شود.

اما نتایج این کودتا چه خواهد بود؟ 
ارتش مصر همچنان قوی ترین جبهه در مصر خواهد بود و تا سالهای سال دیگر هیچ حکومتی به قدرت نخواهد رسید مگر با موافقت و چراغ سبز ارتش باشد. هرکسی که به قدرت برسد باید با ارتش کنار بیاید وگرنه سرنوشتی بهتر از مرسی در انتظارش نخواهد بود. امکان ظهور دیکتاتوری دیگری به سبک مبارک هم خیلی بعید نیست. نهایتا اینکه فرآیند مردمی شدن و به قدرت رسیدن مردم در مصر برای چندین سال دیگر عقب افتاد.
 من در پست دیروزم از نتیجه ای که اتفاقات مشابه در الجزایر بر جا گذاشت نوشتم٬  با کشته شدن عده ای در درگیری های دیشب می توان از مدت زمانی دیگر انتظار بمب گذاری و تیر اندازی و خشونت های خیابانی در مصر را داشت. 
به گروه های مخالف و مزدور های جنگنده علیه دولت بشار اسد در سوریه ضربه بزرگی وارد شده است. اخوان المسلمین در سوریه٬ اردن ٬ تونس و حتی مراکش هم ضربه شدیدی خوردند و مجبورند دست کم برای مدتی  ماست ها را کیسه کنند.  
حماس می تواند کلاهش را بالاتر بگذارد٬ با از دست رفتن مرسی و اخوان محاصره غزه بدتر خواهد شد و البته حماس خواهد فهمید در تمام سالها دوست واقعی چه کسی یا کسانی بودند و دشمن چه کسی!!!! و او شمشیر بروی دوستان کشید. 
قطر احتمالا برای مدتی منزوی می شود٬ حتی ممکن است ازموضوع سوریه هم بیرون گذاشته شود . دوحه اگر بخواهد برای دولت جدید مصر کارشکنی کند احتمالا ۴ میلیارد دلاری که در بانک های مصر برای متعادل شدن اوضاع اقتصادی به ودیعه گذاشته بود بیرون می کشد٬ بخصوص حالا که با الجزیره هم رفتار بدی شده است.  
نخست وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان خوشحال خواهد بود که دست کم دندان های ارتش ترکیه را در چند سال ( و زیر فشار اروپا) کشید و بیشتر ژنرال های کله گنده و خبرنگاران معروف مخالف را دادگاهی و زندانی کرد٬ البته هواداران اسلامگرای او  باید خود را جمع کنند و درعوض مخالفان سکولار و لیبرال این کشور اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهند کرد.

مصری ها فعلا به چیزی که می خواستند رسیدند اما آیا مطمئن هستند چیزی که می خواستند همین حالتی بود که اتفاق افتاد؟  بخصوص که بعد از این دیگر ارتش به کسی اجازه راه انداختن تظاهرات و کمپین خیابانی علیه دولت را نخواهد داد.


Wednesday, July 3, 2013

تله های دموکراسی: در مصر چه می گذرد؟



۱- من زیر بار بدعت های غیر قانونی نمی روم. : سید علی خامنه ای ٬‌رهبری جمهوری اسلامی ایران- ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در پاسخ به درخواست و اعتراضات کسانی که عقیده داشتند در انتخابات تقلب شده و خواهان ابطال آرا بودند. 

۲-این روزها مصر اوضاع خوبی ندارد و هر لحظه می رود که به وضعیتی انفجاری برسد و همه سعی می کنند  مانع رسیدن به این وضعیت انفجاری شوند اما در واقع مصر بر سر دوراهی قرار گرفته است که آینده این کشور را از حالا به بعد در وضعیت بدی به تصویر می کشد. 

یک سال از انتخاب محمد مرسی به عنوان اولین رییس جمهوری مصر که در انتخاباتی آزاد و پس از سه دهه دیکتاتوری محمد حسنی مبارک ٬به قدرت رسید می گذرد. در یک سال گذشته محمد مرسی که از سوی جنبش اخوان المسلمین کاندیدا شد و به قدرت رسید نتوانسته است خواسته های مردمی که ۳۰ سال زیر دست دیکتاتور بزرگ شده بودند را برآورده کند. فساد اداری بیداد می کند٬ بازمانده های رژیم مبارک همچنان در بسیاری از پست های کلیدی هستند٬‌ا وضاع اقتصادی خوب نیست و مصر به مدد ۴ میلیارد دلار وام قطر توانسته اوضاع اقتصادی را سرپا نگه دارد ٬‌سینا ناامن است ٬ مبارک محاکمه نشده و در چند موردی هم که محاکمه شده خودش و پسرانش عملا از اتهامات مبرا شدند٬ اعضای بلندپایه دولت مبارک و نیروهای امنیتی که در کشتار ۸۰۰  تظاهرکننده در سال ۲۰۱۱ نقش داشتند هم یا زندان های کوتاه مدت محکوم شدند یا عملا از اتهامات تبرئه شدند. سلفی ها جولان می دهند که نمونه آن کشته شدن ۱۰ روز پیش چند شیعه در استان جیزه در جنوب قاهره به دست سلفی ها و اوباش اخوان بود و نهایتا مرسی در گردهم آیی سلفیون ضد سوری شرکت کرد٬‌روابطش با سوریه را قطع کرد و یکی از مقامات کشورش اعلام کرد از نظر دولت مانعی برای پیوستن مصری ها به جنگ علیه بشار اسد در سوریه وجود ندارد. مرسی بارها در طی سخنرانی های یک سال گذشته اش - همچنان که در تهران- علیه دولت دمشق شعار داده و از اسد خواسته به خواست مردم احترام بگذارد و محترمانه کنار برود. 

و حالا اتفاقی که بر سر اسد آمد بر سر مرسی می آید.

جنبشی به اسم تمرد متشکل از گروه های مختلف اپوزیسیون٬ گروه های جوانان فعال در زمان انقلاب و البته سران شاخصی مانند محمد  البرادعی٬‌حمدین صباحی و عمر موسی مدتی است دست به راه انداختن کمپینی علیه مرسی کرده اند. تمرد از مردم خواسته بود ۳۰ ژوئن ( یکشنبه ۱۰ تیر) به خیابان ها بیایند و مخالفت خود را با مرسی اعلام کنند. اخوان المسلمین زودتر از هوادارانش خواست و انها را روز جمعه به خیابان ها کشاند. به این ترتیب سلسله درگیری های خیابانی شروع شد که تا شب گذشته و در عرض یک هفته ۴۷ کشته و بیشتر از ۱۵۰۰ مجروح در سراسر کشور برجا گذشته و دفاتر اخوان و شاخه سیاسی آن حزب عدالت را در آتش و غارت فرو برد. 


مخالفین می گویند مرسی باید کنار برود٬‌استعفا بدهد و یک دولت موقت بدون اخوان تشکیل بشود تا اوضاع کشور آرام شود. مرسی می گوید چون از طریق صندوق رای انتخاب شده و بیشتر از نیمی از رای دهندگان به او اعتماد کرده اند دلیلی ندارد مشروعیت خودش را زیر سوال ببرد و حاضرست بمیرد اما غیر ممکن است استعفا بدهد. 
در این میان ارتش  که رییس آن -ژنرال عبدالفتاح السیسی- وزیر دفاع مرسی هم هست ۲ بیانیه داده است:  بار اول به دو طرف ۴۸ ساعت مهلت داد تا با هم کنار بیایند و در غیر این صورت خودش وارد می شود٬‌پارلمان و قانون اساسی را ملغی اعلام کرده و دولت موقت تشکیل می دهد. مرسی که حاضر به کوتا آمدن نیست به ارتش هشدار داد که دست از تهدید بردارد و ارتش در پاسخ اعلام کرد تا آخرین قطره خونش می ماند و از مردم در مقابل تندروها و احمق ها حمایت می کند و حالا که بیشتر از یکی دو ساعت به پایان مهلت ارتش باقی نمانده معلوم نیست با سرسختی مرسی اوضاع مصر روبه کدام طرف برود. آیا ارتش دست به کودتا خواهد زد ؟ 
بعضی عقیده دارند ارتش با چراغ سبز امریکا این کار را می کند. در این صورت سران اخوان و مرسی و رهبران خیابانی آنها همگی حبس خانگی و یا دستگیر خواهند شد اما چه برسر مردم در خیابان ها می آید؟ از سویی دیگر گفته می شود ارتش مصر بابت اقدام مرسی در مورد سوریه از او عصبانی هستند ( با در نظر گرفتن روابط برادرانه مصر و سوریه در زمان ناصر و ملحق شدن آن دو در همان زمان در یک جبهه واحد علیه اسراییل)  و همین باعث شده که بخواهند به روشی او را کنار بگذارند.

تجمع مخالفان مرسی در میدان تحریر قاهره 

در سال ۱۹۹۲ جبهه رستگاری ملی که متعلق به اسلامگرایان الجزایر بود برنده انتخابات پارلمانی شد. ارتش الجزایر از ترس به قدرت رسیدن اسلامگراها اجازه برگزاری دور دوم انتخابات را نداد و دست به کودتا زد. در الجزایر جنگی داخلی راه افتاد که حدود ۱۰ سال طول کشید و گفته می شود بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر از دو طرف کشته بر جا گذاشت. این اتفاق و دست به سلاح بردن اسلامگراها همچنین باعث افراطی تر شدن آنها شد و پای گروه های سلفی و وهابی را به معرکه باز کرد. 

مصر امروز دقیقا در همان وضعیت قرار دارد : اگر مرسی استعفا بدهد و زیر بار خواسته مخالفان برود هم مشروعیت ریاست جمهوری را زیر سوال برده و هم راه را برای اتفاقات مشابه باز کرده است. شاید دولت موقتی بر سر کار بیاید و مدتی بعد در انتخابات جدید رییس جمهور دیگری- بگوییم این بار از اپوزیسیون - انتخاب شود. چه تضمینی هست در جامعه که عملا از نظر فکری دوپاره شده سال آینده هواداران مرسی امروز و مخالفان رییس جمهور بعدی به خیابان ها نیایند و درخواست استعفای او را نکنند؟ و در آن صورت آن رییس جمهور جدید چه باید بکند؟ 
از سویی دیگر مرسی با  استعفای خودش به هوادارانش پیام می دهد که رای آنها ارزشی نداشته و آنها را به سوی رادیکالیزم یا گذشتن از اخوان و رفتن به سوی ایدئولوژی های دیگر- حتی شیعه- سوق خواهد داد. 
اگر مرسی همچنان بر مشروعیت و حق خودش پافشاری کند و نهایتا ارتش را مجبور به کودتا کند آن موقع است که ماجرای الجزایر تکرار خواهد شد و جنگ داخلی مشابه سوریه این بار در مصر راه می افتد. 

این چند روز من با چند تا از دوستانم در این مورد بحث می کردیم : شما یک بازی به اسم دموکراسی دارید که بر اساس مکانیزم انتخابات و صندوق رای  عمل می کند ٬ نمی توانید هرزمانی که نتایج آنرا نخواستید یا باب میلتان نبود زیر میز بازی بزنید و همه چیز را بهم بریزید. ( این دقیقا اتفاقی است که در انتخابات سال ۸۸ ایران و بعد همین امسال افتادو شاید سال ۹۶ اگر روحانی باردیگر رای نیاورد تکرار شود) اگر حتی قرار به عوض شدن دولت باشد این کار باید از طریق صندوق های رای انجام بشود و لاغیر. 
مشکلات رسانه های آزاد و گروه های اپوزیسیون در کشورهایی که سابقه دیکتاتوری دارند اینست که مثلا در اروپا مردم به لوازم دموکراسی پایبند شده اند و دولت ها را برای همین پایبندی قبول دارند. مردم در این کشورها که عمدتا سیستم پارلمانی و احزاب  دارند نه ریاست جمهوری٬ دست به براندازی نمی زنند حتی اگر درشدیدترین وضعیت مخالفت باشند و دولت ها به خود حق می دهند بر اساس همان قواعد دست به سرکوب مخالفان بزنند. ( در طی راه پیمایی های اخیر در اروپا بابت وضعیت اقتصادی و در امریکا در جنبش وال استریت همین را شاهد بودیم) . در خاورمیانه اما مردم هنوز تمرین دموکراسی نکرده اند ٬ پس فکر می کنند هر زمان اراده کردند می توانند انقلاب راه بیندازند و سرنگون بکنند غافل از اینکه این کارها همیشه هزینه های زیادی به یک کشور وارد می کند و حتی می تواند باعث اتفاقات بسیار بدی شود.

 شاید این مشکل مردم هم نباشد ٬ شاید واقعا مشکل از مفهومی به نام دموکراسی باشد که یا عملا به حکومت اقلیت بر اکثریت به اسم دموکراسی و احزاب منجر می شود یا ما به ازای آن دیکتاتوری و بگیرو ببند است. این شاید همان تله دموکراسی باشد. زمانی متفکران غربی فکر می کردند دموکراسی و سرمایه داری و لیبرالیسم پایان و نهایت تاریخ هستند و همه جوامع به آنها روی خواهند آورد.(فوکویاما)  ولی مسئله اینست که هم دموکراسی و حکومت مردم بر مردم ( که عملا و هرگز این نبوده و نیست و بیشتر حکومت نخبگان و اقلیت سرمایه دار بر مردم است) و کاپیتالیزم هردو به پایان خودشان رسیده اند بدون اینکه جوامع هم به این بن بست رسیده باشند. شاید مردم در کشورها چیزی را می خواهند ماورای دموکراسی های معمول. چیزی که تجربه نکرده اند و فقط قرن ها پیش در مدینه النبی برای زمانی کوتاه تجربه شد٬ این حکومت روزی برخواهد گشت: شاید همه این اتفاقات و شکست ها برای اینست که مردم را برای آن روز مشتاق تر کند.


پی نوشت

۱- در دقایق آخر این نوشته شبکه های خبری می گویند ارتش ساختمان تلویزیون ملی مصر را گرفته است و در عین حال به محمد البرادعی پیشنهاد داده تا دولت انتقالی تشکیل دهد تا در عرض ۶ ماه در مورد سرنوشت و وضعیت مرسی --که رییس جمهور تشریفاتی باقی خواهد ماند-- رفراندوم برگزار کنند. 
۲- نویسنده  مخالف مرسی و سیاست های اوست اما عقیده دارد در وضعیت کنونی ٬ مصری ها باید بیشتر از یک سال ( آنهم بعد از ۳۳ سال دیکتاتوری و ۱.۵ سال حکومت ارتش ) به او وقت بدهند  و لا اقل اجازه بدهند ۴ سال حکومتش تمام شود و بعد خودش و حزبش را بکلی از صحنه حذف کنند. 

۳- نویسنده عقیده دارد زخم های انتخابات سال ۱۳۸۸ هنوز در ایران بازست٬ پرونده آن انتخابات هم همچنان بازست٬ انتخابات سال ۱۳۸۸ مثل آتش زیرخاکستر مانده است و روزی دوباره آن زخم ها سرباز خواهند کرد و آن آتش دوباره داغ خواهد شد چون دو طرف آن دعوا - که یکی مردم باشد و دیگری اقلیت سرمایه دارهمراه با نخبگان سیاسی و اجتماعی - که هر دو طیف سیاسی اصلاح طلب و اصولگرای جامعه ایران را شامل می شوند و همیشه دست در دست و پشت یکدیگر و دربرابر مردم بوده اند-- هنوز حسابهایشان را با هم تماما صاف نکرده اند.  

۴- اخوان المسلمین ثابت کرد اگر در تمام سالهایی که از تاسیس آن می گذرد هرگز نتوانسته دولت تشکیل بدهد یا موفق باشد بدلیل بی عرضه گی و ناتوانی از نظر فکری بوده است. تنها نمونه موفق حکومتی برخاسته از تفکر اخوان حماس در غزه است که آنهم بیشتر از اینکه بخواهد به مدد برادران اخوانی باشد به دلیل کمک و ایدئولوژی فکری ایران شیعه بوده است و گرنه دیگر به همه ثابت شده از دیگ جنبش های اهل سنت هیچ آبی گرم نمی شود شاید چون به دو اصل فکری شیعه که حسین  (ع) و مهدی (ع) هستند٬ ایمان ندارند.

  
  

Sunday, June 16, 2013

میزان رای ملت است.



 میزان رای ملت است.
این یعنی :

۱- سال ۱۳۹۲ : حسن روحانی رییس جمهور منتخب مردم است.
۲- سال ۱۳۸۸ : محمود احمدی نژاد رییس جمهور منتخب مردم بود.

۳- دوستان هوادار آقای دکتر حسن روحانی : پیروزی کاندیدای منتخبتان مبارک. یک حسنی که اصلاحتی ها دارند اینست که اقلا همگی با هم دستشان توی یک دست است. این خودش ویژگی کمی نیست.
 
۳- دوستان اصلاحاتی که من را فالو می کنند اگر دوست ندارید این بند را نخوانید متاسفم ولی : من به سهم خودم هیچ کدام از سبزها و اصلاحاتی ها و هوادارانشان در وب را بخاطر کارهایی که در سال ۸۸ کردند یا حرف هایی که زدند و نوشتند نمی بخشم. چون جای داغ آن حرف هایی که زدند و خونی از کارهایشان به دل ما گذاشتند هنوز بر دل و ذهن ما مانده است. 

۴- از دیدی دیدی کردن یا منع کردن دیگران خوشم نمی آید ولی خوب نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و نگویم خود کرده را تدبیر نیست. روی این جمله به اصولگراها برمی گردد. به مغرور ها٬ به خودعمار پندارها٬ به احساس تکلیف کن ها٬ به با بصیرتها٬ به شکارچیان جریان انحرافی ٬ به کسانی که بو می کشیدند و جریان انحرافی پیدا می کردندو به فتنه پیوندش می زدند.دلم می خواهد بهشان بگویم : نوش جان ! خوب خوردید. 

۵- این انتخابات ثابت کرد احمدی نژاد به اصولگراها نچسبیده بود بلکه این اصولگرایان بودند که روی سونامی که احمدی نژاد در جامعه ایجاد کرد سوار شدند و فکر کردند علی آباد شهری است. نفهمیدند که علی آباد ده کوره هم نیست. رای اصولگرایان در جامعه ایران بیشتر از این نیست و نخواهد بود و شاید روز به روز از آرایشان کمتر هم شود که بیشتر نشود. 

۶- اصول گرایان حالا منتظر باشند تا صبح دولتشان بدمد چون این تازه از نتایج سحر است. شورای شهر را که باختند٬ انتخابات بعدی که می بازند انتخابات مجلس است.  

۷- من با اصول گرا جماعت کاری ندارم. روی سخنم با دوستانی است که هوادار احمدی نژاد بودند و هستند چون متوجه شدند حق و باطلی وجود دارد و اینجا در حق فرد یا افرادی ظلمی روی داده است. دلتان برای شکست اصولگراها نسوزد. برای احمدی نژاد هم نسوزد. او هم خسته شده بود احتیاج به استراحت فکری و روحی و جسمی داشت چون بار سنگینی روی دوشش بود و وزنه های سنگینی به پایش بسته بودند. و اصولا همان بهتر که هر ۸ سال یک بار چهره جدیدی روی کار بیاید تا فرق خوب و بد ٬ ضعیف و قوی٬ دوغ و دوشاب معلوم شود. همه اینها امتحان است :دعا کنیم از امتحان الهی سربلند بیرون بیاییم. 

۸- روی دربایستی نداریم حسن روحانی ناپلئونی رای را آورد٬ ولی بهرحال آورد! حسن روحانی یکی از ماست. مسلمان است ٬ نماز می خواند ٬ ایرانی است٬ دشمن ما نیست هموطن است. رییس جمهور و مورد پسند نیمی از جامعه ماست. کمکش کنیم هرکاری از دستش برمی آید برای بهتر شدن جامعه مان بکند. سنگ بسته به پایش نشویم. چوب لای چرخش نگذاریم٬ دست و پایش را نبندیم. اذیتش نکنیم. برایش ژنرال بازی در نیاوریم. رمال و سحر زده نخوانیمش. به اطرافیانش تهمت جن گیری و دزدی و هیزی نزنیم. در اوضاع اقتصادی سختی که کشور درگیرش است سکه و ارز میلیاردی با هدف اختلال در بازارنخریم٬به شایعه قحطی دامن نزنیم٬  قدش٬ لباسش٬صورتش٬ ریشش٬ عبایش( به جای کاپشنش) و حرف زدنش را مسخره نکنیم٬ مجلس رفت برایش دو دو نکنیم٬ نگوییم فضولی بعضی کارها به او نیامده٬ اگر در موردی باهاش هم عقیده نبودیم سعی کنیم نقدش کنیم اما انصاف داشته باشیم : کلا بنا را بر سازگاری بگذاریم و سعی کنیم باهاش خوب باشیم.     

 

Wednesday, June 12, 2013

مانیفیست انتخاباتی من



امروز صبح یکی از دوستانم حرف خوبی زد گفت ما ایرانی ها همیشه برای اینکه یکی دیگر رای نیاورد می رویم و به نفری که فکر می کنیم مقابلش است رای می دهیم. در واقع همیشه نگاه سلبی به انتخابات باعث می شود رای مردم نه برای انتخاب بین خوب و خوب تر بلکه همیشه انتخابی بین بد و بدتر باشد. چرا راه دور برویم؟ هواداران اصلاحات  می خواهند به روحانی رای بدهند. شاید برای عده ای حمایت خاتمی یا هاشمی از اوحجت باشد. عده ای دیگر می خواهند مسیر جمهوری اسلامی را برگردانند ( یا درست کنند) اما عده ای هم این وسط رای می دهند که جلیلی  یا اصول گرایان روی کار نیایند.
کسی دیگر می نویسد به روحانی رای بدهید (نه لزوما چون طرفدار اصلاح طلبان هستید) بلکه چون احمدی نژاد دلش می خواهد. که این را هم ما نمی دانیم چون هیچ کدام ما توی دل احمدی نژاد نیستیم. 
  
این اتفاقی است که در مورد اصولگرایان هم می افتد. حسین شریعتمداری یادداشت + می نویسد و هشدار می دهد که چه نشسته اید که مبادا اصلاح طلبان به روی کار برگردند. و آن دیگری در یادداشتی از کاندیداهای اصولگرا می پرسد روز قیامت چه جوابی می خواهند برای تشتت آرایشان که باعث برگشتن اصلاح طلبان می شود٬ بدهند؟ همین آدم ها در عین حال با ترساندن مردم از اینکه اگر اصلاح طلبان رای بیاورند کشور دیگر دست امریکا خواهد بود سعی می کنند اقبال مردمی به کاندیدای خودشان را بالا ببرند.

سال ۸۴ در دور اول انتخابات به هاشمی رای دادم و به احمدی نژاد که به او فنچ می گفتم رای ندادم. وقتی انتخابات به دور دوم کشیده شده و اصلاح طلبان پشت سر هاشمی ردیف شدند وضع فرق کرد. یادم هست به ستاد هاشمی که در بلوار کاوه در مدرسه غیر انتفاعی مفید که متعلق به موسوی اردبیلی بود رفتم و به یکی از مسئولین ستاد گفتم می خواهم با یکی از نزدیکان هاشمی صحبت کنم. تلفنی گرفتند و حاج اقا نامی آمد پای خط. به او گفتم اصلاح طلبان پشت سر هاشمی ردیف شده اند. همان موقع بود که پوستر های برای جلوگیری از خفقان به هاشمی رای بدهیم را منتشر کرده بودند و هاشمی ۲۰۰۵ مد بود٬که عمامه را هم از سر برداشته بود. گفتم به ایشان بگویید یک سری از هوادارانشان دچار تردید شده اند. اگر در برنامه تلویزیونی شان می گویند احتیاجی به اصلاح طلبان ندارند ما همچنان قبولشان داریم و در غیر این صورت بهشان رای نخواهیم داد. استدلالم برای این حرف هم بر سر تخریب هاو بلاهایی بود که اصلاح طلبان بر سر هاشمی اورده بودند و ماجرای نفر ۳۰ ام شدنش در انتخابات مجلس ششم که همه می دانند تاج زاده و همکاران در آن تقلب کردند  و آقای خامنه ای برای اینکه آبروی نظام نرود به شورای نگهبان دستور داد از بازشماری آرا جلوگیری کنند.( داستان حداد عادل را هم همه می دانند)  همان دوران بود که هاشمی عالیجناب سرخ پوش شده بود و برای من عجیب بود که بعد از اینهمه تخریب و کثافت کاری حالا بیایند پشت او و او هم دست همراهی آنها را قبول کند. بهرترتیب هاشمی همراهی اصلاح طلبان را پذیرفت و ما هم به فنچ رای دادیم  چون می خواستیم اصلاح طلبان با هاشمی روی کار نیایند. سالها طول کشید تا بفهمیم سردسته اصلی اصلاح طلبان نه خاتمی بلکه خود هاشمی بود و آن دعواها هم چیزی نبود جز جنگی زرگری و دعوای درون خانوادگی و نه بیشتر.

سال ۸۸ اگر هوادار محمود بودم دیگر این بار واقعا از روی ایمان قلبی بود کمااینکه هنوز هم هست. از نظر من اصلاح طلب و اصولگرا رفیق گرمابه و گلستانند و فرقی باهم ندارند. وقتی پایش بیفتد هردو از روش های مشابهی برای خراب کردن و به لجن کشیدن استفاده می کنند و هردو منافع مشترکی در قدرت دارند. 

از طرفی این بار هم کمی احساس سرخوردگی می کنم : سال ۸۸ بعد از همه آن وقایعی که اتفاق افتاد٬ آتش سوزی ها و کشته شدن های از هردو طرف. چه کسانی که هوادار میرحسین بودند و چه بچه های بسیجی که احساس می کردند باید از نظام دفاع کنند و شایعه تقلب وقتی در شبکه آذربایجان می بینم آقای روحانی در قبال شعار هوادارانش که فریاد می زنند روحانی روحانی جلوی تقلب را بگیر! سکوت می کند و حتی حاضر نیست یک کلمه بگوید تقلبی در کار نبود ( چون اگر بود که دیگر او نباید کاندید می شد و زیر برگه فرم ریاست جمهوری را پر می کرد و خاتمی هم نباید در حمایت از او قامت بلند می کرد و اصلاح طلبان باید انتخابات را بایکوت می کردند که نکردند و تاج زاده متقلب از توی زندان می خواهد به روحانی رای بدهد) و من می پرسم پس ادعای تقلب چه شد؟ فقط منظور این بود که عده ای برای عدم تمکین عده ای دیگر به قانون کشته شوند و جشن پیروزی ملت هم عملا به کامشان تلخ شود؟ و آبرویی که ملت در طی سالها جمع کرده بود در همه جای دنیا برود؟  

اما این بار من نمی خواهم بازهم از هول حلیم توی دیگ بیفتم. نمی خواهم برای دفع شر اصلاح طلبان به اصول گرایان رای بدهم چون هم اصول گرایان را قبول ندارم - وقالیباف و ولایتی را هم جزو آنها می دانم- و هم می دانم حتی اگر اصلاح طلبان هم به قدرت برسند اصولگرایان در این کشور به اندازه کافی اهرم های فشار دارند که پدر هر صاحب بچه ای را در بیاورند و تجربه خاتمی و احمدی نژاد این را نشان داده است. و می دانم دلیلی هم برای رای دادن به اصلاح طلبی از نوع روحانی که انگلیسی ماب بودنش بر کسی پوشیده نیست هم ندارم و حجتی هم برای اینکه احمدی نژاد مایل به رای دادن به اوست ندارم. کما اینکه اگر هوادار احمدی نژاد هستم برای دفاع از حق است و گرنه اگر او علنی هم بگوید به روحانی رای دهید من هرگز به او رای نخواهم داد.

ٰاحساس می کنم اگر محمود احمدی نژاد این بار سکوت کرده سکوتش از جنس سکوت بسیاری از ماست . گاهی حرفی برای گفتن باقی نمی ماند پس باید سکوت کرد چون صدای  آن سکوت از بلندترین فریادها هم بلندتر است. در انتخابات شرکت می کنم تنها برای رای دادن به نظام و رایم سفید خواهد بود به نشانه اعتراض و سکوت.


 

Thursday, May 30, 2013

حزب الله در معرکه قصیر



«سوریه کمر مقاومت است و حزب الله نمی تواند دست روی دست بگذارد و شاهد باشد که کمرش را می شکنند.» 

این حرف های سید حسن نصرالله است که چند شب پیش در سیزدهمین سالروز عقب نشینی اسراییل از جنوب لبنان بیان شد. در آن سخنرانی سید حسن به صراحت اعلام کرد حزب الله در سوریه نیرو برده است چون اگر دمشق از دست برود قدس از دست رفته است. البته پیش از نصرالله شیخ نعیم قاسم نفر دوم حزب الله هم در گفتگویی با شبکه عربی المیادین (متعلق به خبرنگار معروف تونسی غسان بن جدو) گفته بود که نیروهای حزب الله در اطراف شهر قصیر حضور دارند. نصرالله هم همین موضوع را تکرار کرد و اینکه حزب الله مدتهاست وارد سوریه شده است. اولین بار که حضور نیروهای حزب الله در سوریه علنی شد وقتی بود که گردان های العباس برای حفاظت از حرم حضرت زنیب در حومه دمشق اعلام وجود کردند. رابرت فیسک خبرنگار روزنامه ایندیپندنت هم در یکی از گزارش هایش از سوریه نوشت که کسانی که وظیفه مراقبت از حرم را برعهده دارند سوری نیستند. البته او به اینکه کجایی هستند اشاره ای نکرد. یکی از این افراد به فیسک گفته بود برای مقاومت یک ساله در حرم تسلیحات و مواد غذایی وجود دارد و آنها هرگز نمی گذارند حرم به دست تکفیریها و سلفی ها بیفتد که پیش از آن تهدید به تخریب حرم کرده بودند. البته ظاهرا افرادی از عراق هم عضو این گردان های العباس هستند چون آنهایی که در درگیری با مخالفان سوری شهید شده بودند را به ایران منتقل و از آنجا برای دفن به عراق (خصوصا شهر بصره) انتقال داده بودند. اما وارد شدن حزب الله به جنگ داخلی سوریه از نبرد قصیر که حدودا ۱۰ روز پیش شروع شده علنی شد. آنطور که از گفته های خبرنگاران (منجمله خود فیسک) برمی آید ظاهرا روستاهای اطراف مرز لبنان و سوریه همگی شیعه نشین ( نه علوی نشین) هستند. مخالفان در ماه فوریه بر قصیر کنترل پیدا کردند و از آن زمان سیاست زمین سوخته را علیه این شیعیان اجرا کردند. آنها یا شیعیان را از خانه هایشان بیرون می کردند یا روی خانه هایشان علامت می گذاشتند و در اسرع وقت به حساب آنها می رسیدند. این روستاها تا حدودی هم پایگاه اجتماعی برای حزب الله بودند. از طرفی در لبنان گروه های سنی تکفیری بخصوص از شهر ارسال در دره بقاع نیرو و سلاح و مزدور به سوریه می فرستادند.

 
نمایی از شهر ویران شده قصیر در استان حمص-غرب سوریه

 این بود که ارتش سوریه با هماهنگی حزب الله وارد درگیری با مخالفان مسلح رد شهر قصیر شدند و ارتش لبنان هم در داخل کشور به منطقه مرزی نزدیک شد تا مانع نزدیک شدن سنی ها برای کمک به سنی های مسلح در قصیر شود. این موضوع سنی های تکفیری را خیلی عصبانی کرد. بطوریکه در چند هفته اخیر چندین سرباز ارتش لبنان هم بدست مردان مسلح در همین منطقه و به تلافی اقدامات ارتش در حمایت از حزب الله کشته شده اند. گفته می شود حدود ۸۰ درصد قصیر – که شهری با حدود ۵۰ هزار نفر جمعیت است- در دست ارتش سوریه و حزب الله است و مردان مسلح در بخش هایی از شهر عملا گیر افتاده اند و البته هنوز به مقاومتشان ادامه می دهند. 

نیروهای ارتش سوریه در قصیر

به این ترتیب حزب الله با وارد شدن به معرکه قصیر دست به ریسک بزرگی زده است بخصوص که دشمنی کشورهای سنی مذهب و سنی ها در دنیای عرب را هم به جان خریده است و تلویزیون الجزیره عربی و سایتش در درجه اول و بقیه سایت ها و شبکه های متعلق به سعودی و کشورهای خلیج فارس هستند که دايما اخبار٬ نظرسنجی ٬ مقاله و شایعه علیه حزب الله منتشر می کنند و به دشمنی سنی ها با شیعیان در درجه اول و با حزب الله و خصوصا ایران در درجه دوم دامن می زنند.  
حالا با اعلام اتحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریم سلاح علیه سوریه  که تحت فشار انگلیس و فرانسه وبا وجود مخالفت دست کم نیمی از کشورهای اروپایی مثل اتریش ٬ سوئد و .. انجام شد ٬ جنگ در سوریه وارد فاز جدیدی شده است و این یعنی  امکان رساندن علنی سلاح به مخالفان از طریق شرکای اروپایی آنها فراهم می شود . این درحالیست که امریکا با روسیه به دنبال برگزاری کنفرانس جدیدی برای پایان دادن به اوضاع سوریه در ژنو هستند. روسیه به نمایندگی از دمشق اعلام کرده سوریه حاضر به حضور در مذاکرات است اما طرف های مخالف دولت سوریه هنوز نتوانسته اند برای شرکت در این کنفرانس تصمیمی بگیرند یا حتی رییس جدیدی انتخاب کنند. برداشته شدن تحریم از یک طرف و حضور سناتور جان مک کین امریکایی در شمال سوریه – از راه ترکیه- و دیدار با مخالفان مسلح در شمال استان حلب هم این پیام را می دهد که مخالفان دولت سوریه مایل به مذاکره نیستند و امریکا هم عملا پشت آنهاست.  از طرف دیگر سازمان ملل آماده می شود که قطعنامه ای علیه حضور حزب الله در معرکه قصیر بدهد و این درحالیست که همه می دانند مزدورهای تکفیری از چچن گرفته تا مراکش ٬ مصر ٬ یمن ٬ لیبی ٬ عراق وحتی انگلیس ٬ دانمارک و امریکا .. همه مدتهاست برای ارتش آزاد سوریه ٬ جبهه النصره ٬ احرار شام ٬‌احفاد عمر و ده ها گروه مسلح دیگر می جنگند و هیچوقت قطعنامه ای علیه آنها صادر نشده است. 

استدلال مخالفان حزب الله  در مورد وارد شدن آنها در معرکه سوریه- که تا بحال گفته می شود حدود ۱۱۱ شهید از حزب الله برجاگذاشته- اینست که حزب الله یک حزب لبنانی مسلح است و نباید خودش را درگیر مسايل داخلی سوریه کند چون در این صورت مخالفان حزب الله هم می توانند وارد سوریه بشوند( که البته آنها مدتهاست این کار را کرده و می کنند). آنها همچنین می گویند اگر حزب الله ادعای حمایت از مظلوم را دارد چرا در مقابل ظلم بشار به مخالفانش سکوت کرده و از طرف دیگر اگر ادعای حمایت از فلسطینی ها را دارد پس چرا حماس که وکیل و وصی فلسطینی هاست از سوریه حمایت نمی کند؟ از طرفی آنها از نکته دیگری هم می ترسند و آن هم اینکه می دانند حزب الله نیرویی است که خودش تجربه جنگ های پارتیزانی را دارد و می تواند از پس شورشیان مسلح بربیاید و نیرویی که در مقابل اسراییل تا دندان مسلح ۳۳ روز مقاومت کند می تواند پیروز معرکه قصیر هم باشد و پیروزی در قصیر به معنی تمام شدن فتنه در سوریه است و به تدریج وقتی بقیه مخالفان مجبور به فرار به ترکیه و یا بازگشت به کشورهای خودشان در اروپا و شمال آفریقا شوند ٬ تازه به بلای جان کشورهای خودشان تبدیل خواهند شد. 

تا کنون ۱۱۱ تابوت شهدای حزب الله در لبنان تشییع شده است.

موافقان اقدام حزب الله عقیده دارند حزب الله به عنوان یک گروه مقاومت باید از همه عناصر مقاومت حمایت کند و سوریه هم که بخش اصلی بارحمایت از مقاومت در تمام این سالها را برعهده داشته و درگیر یک فتنه مذهبی و جنگ خارجی شده ٬ استحقاق دفاع کردن را دارد. 

اما شاید آن چیزی که واقعا حزب الله را به این نتیجه رسانده که باید وارد جنگ شود اینست که جنگ در باطن نه علیه سوریه بلکه جنگ مذهبی سنی علیه شیعه است و اگر دست روی دست بگذارد در واقع این شیعه است که روز به روز بیشتر قربانی خواهد شدو کما اینکه انفجارهای یک ماه اخیر علیه شیعیان در عراق که بیشتر از ۱۲۰۰ کشته برجا گذاشته شاهدی بر این مدعاست. (و البته فکر میکنم حزب الله برای وارد شدن به درگیری های سوریه با ایران هم صلاح و مشورت کرده است.)

حزب الله با ورودش به سوریه در واقع دست به ریسک بزرگی زده است. اگر همراه با سوریه موفق شود خط پایانی را بر این فتنه مذهبی و جنگ داخلی بکشد که در طولانی مدت --وقتی گرد و خاک جنگ فرونشست و اسناد حمایت امریکا و اسراییل و سعودی فاش شد --بازهم احترام افکار عمومی جهان عرب را کسب خواهند کرد. بعلاوه از نظر قدرت بازهم دچار دگردیسی شده و قدرت مضاعفی در جهان عرب و خود لبنان کسب خواهد کرد که به معنای قدرت مضاعف شیعه٬ ایران٬ عراق و خود سوریه هم خواهد شد. اما اگر موفق نشود کار را در مدت کوتاهی تمام کند یا اروپایی ها دست به تسلیح مخالفان مسلح بزنند آن موقع است که جنگ فرسایشی ادامه پیدا خواهد کرد و دیگر یا زود نیروهای ایران هم راهی دمشق خواهند شد. می گویند جنگ آخر الزمان از ناحیه شام شروع می شود. نشانه هایش از همین حالا پیداست. 


   

Monday, May 20, 2013

احفاد هند جگرخوار در سوریه


چند روز پیش در یوتیوب ویديویی منتشر شد که یکی از اعضای جبهه النصره در سوریه را نشان می دهد که سینه یک سرباز مرده ارتش سوریه را می شکافد ٬ قلبش را بیرون می کشد و گاز می زند و تهدید می کند که این سرنوشت همه سگ های بشار است. ویدئوی مربوط +


بعد از این واقعه یک خواننده سوری این شعر را دراینترنت منتشر کرد. این ترجمه فارسی اش است که خودم انجام دادم و متن عربی اش را هم در پایین می آورم.

به من بگو ای آزاد مرد:
کدامشان قرمز تر بودند سرخ رگش یا سیاه رگ او؟
سینه اش را شکافتی٬ قلبش را چشیدی و ندای الله اکبر سر دادی.

الله پروردگار توست یا دختر ابی عتبه یک چشم ؟*
ای هند دیگر برو دنبال کار خودت که کسی از نسل تو آمده است
که از تو کینه جو تر و ... پست تر است.

هنرمند سوری: رغده


** هند  دختر عتبه بن ربیعه کنانی در تاریخ به  *هند جگرخوار* معروف است. چون پس از جنگ احد سینه حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر (ص) را شکافت ٬ کبر-جگر ایشان را بیرون کشید و گاز زد تا کینه اش نسبت به کشته شدن پدرش به دست حمزه را تلافی کرده باشد.

اخبرنی ایها الحر ایهما کان الاحمر ؟
شریانی التاجی ام الابهر
شققت صدره اقتعلت قلبه و مضغته علی اصوات الله اکبر؟
هل الله ربک ام بنت ابی عتبه الاعور؟
یا هند تیهی فقد خرج من نسلک من هو احقد منک و ... احقر
 

الفنانه السوریه
رغده

Sunday, May 12, 2013

اسراییل را بایکوت کنید



در چند روز گذشته اتفاق جالبی افتاد که البته در ایران هم خیلی کم مطرح شد : اینکه دانشمند معروف فیزیک اسیفن هاوکینگ اعلام کرد بخاطر رفتار اسراییلی ها با فلسطینیان حاضر نیست در کنفرانسی که ماه آینده در اسراییل برگزار می شود و ریاست آنرا شیمون پرز رییس جمهور اسراییل برگزار کند شرکت کند و در واقع این کنفرانس را بایکوت می کند. از دیگر شرکت کنندگان در این کنفرانس تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس و بیل کلینتون رییس جمهور اسبق امریکا هستند. 




بعد از اعلام این تصمیم که ضربه بزرگی برای حیثیت اسراییل و جامعه آکادمیک آن بود طبق معمول سیل تهمت ها و ناسزاها بود که علیه هاوکینگ روان شد. البته عده ای هم بودند که از این تصمیم حمایت کردند. رییس دانشگاه کمبریج جایی که هاوکینگ در آن تدریس می کند بلافاصله بعد از تصمیم او اعلام کرد دلیل هاوکینگ نه سیاسی بلکه بخاطر وضعیت جسمانی اش بوده است. اعلامی که از طرف خود هاوکینگ رد شد. حالا بعد از چند روز معلوم شده است از جمله کسانی که در این تصمیم هاوکینگ نقش داشته اند زبان شناس و فعال سیاسی معروف امریکایی نوام چامسکی بوده است. چامسکی همراه با دست کم ۲۰ دانشمند دیگر طی نامه نگاری هایی با هاوکینگ از او خواستند بخاطر مردم فلسطین و سختی هایی که از جانب اسراییل بر آنها وارد می شود به کمپین بایکوت علمی فرهنگی اسراییل بپیوندد. که البته جواب مثبتی هم گرفتند. 




در جامعه غرب افرادی مانند چامسکی کم نیستند. یکی دیگر از این افراد ریچارد فالک از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل است که بارها گزارش هایی در مورد نقض گسترده حقوق بشر در اسراییل به سازمان ملل ارايه کرده است. دیگری قاضی ریچارد گلدستاین اهل افریقای جنوبی است که رییس کمیته بررسی جنایات اسراییل در غزه بود و گزارشش نشان می داد اسراییل در غزه مرتکب جنایات جنگی شده است. این افرادی که من اینجا نام بردم جزو مطرح ترین و سرشناس ترین مخالفان اسراییل در سطج بین المللی هستند که البته در رسانه هایی چون سی ان ان و بی بی سی غیر ممکن است بتوانید ردی از آنها یا کمترین اشاره ای به آنها را پیدا کنید و در کنار آنها صدها و هزاران فعال دیگر مخالف اسراییل در سراسر جهان و منجمله خود اسراییل! هم وجود دارند. مثلا در اسراییل امیره هاس  و گیدئون لوی دو روزنامه نگار معروف هستند که بر خلاف سیاست های اسراییل و در جهت فلسطینی ها همواره قدم برداشته اند . به اینها اضافه کنید سازمان های حقوق بشری در اسراییل مانند بیت سلم ٬ گیشا و ... را که همیشه در نشان دادن مدارکی از خشونت ها اسراییلی ها پیش قدم بوده اند. در بسیاری از موارد هم فعالان عضو این سازمان های حقوق بشری هستند که در گذرگاه های اسراییلی-فلسطینی می ایستند و به فلسطینی ها برای عبور از گذرگاه کمک می کنند یا حتی زمانی بچه ها و بزرگسالان بیمار فلسطینی را از خانواده هایشان تحویل می گیرند ٬‌در بیمارستان های اسراییل مداوا می کنند و بعد به خانواده های فلسطینی برمی گردانند.
جالب اینکه درصد قابل توجهی از افرادی که در بالا نام بردم مانند چامسکی ٬ فالک٬ لوی ٬ گلدستاین و دیگران.... همگی یهودی هستند و این نشان می دهد یهودی بودن هیچ ارتباطی با اسراییلی بودن یا هوادار صهیونیزم بودن ندارد. هاوکینگ هم که از اساس ایتیست یا خدانشناس است و اصلا خدا را قبول ندارد. 

 سید و سالار شهیدان امام حسین بن علی (ع)  فرموده اند: « اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.»

در روایات آمده در میان یاران امام زمان گروه هایی منسوب به ادیان دیگر هم هستند از یهودیت و مسیحیت و درعوض مخالفانی هم برای حضرتش هستند از میان علمای دین اسلام. بگذریم که عده ای در داخل ایران برای یک مشت رای بیشتر حاضر نیستند مخالفت علنی با اسراییل و اسطوره هایش را برزبان بیاورند. بهترست اگر دین نداریم لااقل مرام آزادگی را از بی دین ها و بعضی پیروان ادیان دیگر یاد بگیریم.

این هم وب سایت رسمی کمپین بایکوت اسراییل +
    



Sunday, May 5, 2013

سوریه در میانه جنگی پیش بینی نشده



اوضاع و احوال درسوریه در چند روز اخیر از اتفاقات جدیدی حکایت می کنند. اول دو حمله هوایی اسراییل در دو روز گذشته است. روز جمعه صبح اسراییل محل نامعلومی را در دمشق بمباران کرد.  خبر را خود امریکایی ها و بعد اسراییلی ها منتشر کردند مبنی بر اینکه یک کاروان حاوی موشک برای حزب الله را در هم کوبیده اند. البته در مورد صحت و سقم ادعای اسراییلی ها که کلا دروغگو هم هستند هنوز هیچ مدرکی وجود ندارد چون هم حزب الله و هم سوریه در مورد اینکه هدف واقعا چه بود سکوت کردند. اما هنوز یک روز نگذشته دیشب خبر رسید که اسراییل دیگربار دمشق را بمباران کرده است و این بار البته مرکز تحقیقات نظامی جمرایا در دامنه کوه قصیون را بمباران کرده است.( این کوه قصیون هم مانند کوه زیتون در بیت المقدس از آن مکان هایی است که قرارست اتفاقات مهمی در آن بیفتد) می گویند انفجارها آنقدر بزرگ بوده اند که مردم وحشت کرده  و فکر کرده اند زلزله آمده است.

بمباران دمشق توسط اسراییل
اسراییل یک بار دیگر در ماه ژانویه هم همین مرکز نظامی در جمرایا را بمباران کرده بود و آن زمان هم تهمت می زد که کاروان سلاح برای حزب الله را هدف قرار داده است. از طرف دیگر برخی گزارش ها می گویند در واقع نه مرکز تحقیقاتی جمرایا بلکه انبارهای تسلیحات ارتش سوریه و ستاد بریگاد چهارم تحت فرماندهی ماهر الاسد و گارد ریاست جمهوری مورد حمله قرار گرفته اند که البته در این مورد هم نمی توان واقعا مطمئن بود. حملات هوایی اسراییل علیه سوریه درست موقعی انجام می گیرد که ارتش سوریه مشغول پاکسازی مناطق زیادی از مخالفان مسلح است. از طرف دیگر در هفته های اخیر حزب الله ( یا نیروهای وابسته و وفادار به حزب الله ) درشهر مرزی قصیر در مرزسوریه -لبنان با مخالفان درگیر شده بودند و ارتش سوریه هم از بیرون و روستاهای اطراف بصورت گازانبری به مخالفان فشار می آوردند. از طرف دیگر سید حسن نصر الله هم در سخنرانی پنجشنبه شب خودش خیلی مستقیم و راحت گفت حزب الله ٬ ایران و روسیه ! هیچ کدام سوریه را تنها نخواهند گذاشت. به این ترتیب بنظر می رسد دو راه پیش پای سوریه بیشتر نباشد یا مثل دفعات پیش بنابر ملاحظات سیاسی ٬ استراتژیک بی خیال اسراییلی ها بشود یا این بار همان طور که خودش گفته اقدام اسراییل را اعلان جنگ می داند وارد درگیری با اسراییل بشود. در صورتی که راه اول را انتخاب کند اسراییل را درواقع برای حملات بیشتر جری کرده است و در صورتی که راه دوم یعنی جنگ را برگزیند آن موقع باید مطمئن بود که پای ایران و حزب الله مستقیم ( و روسیه حداقل غیر مستقیم)  به درگیری باز خواهد شد. آن هم در حالی که صدها نفر از نیروهای امریکایی در هفته های اخیر در مرز اردن-سوریه مستقر شده اند یعنی پای امریکایی ها هم به جنگ باز می شود و عربستان و قطر هم که نزده از قبل در حال خوش رقصی هستند. البته دو بازیگر مهم باقیمانده اند : مصر و گروه های فلسطینی. مصر در صورتی که سوریه و اسراییل درگیر شوند نمی تواند افکار عمومی مردمش را اقناع کند و دست کم برای تهدید اسراییل هم که شده از کمپ دیوید دست می کشد ( بخصوص که یک هیات بلندپایه مصری اخیرا در ایران بودند و اولین نتیجه سفر آنها به ایران این بود که مصر از کنفرانس منع سلاح های هسته ای خارج شد و دلیل را سلاح هسته ای اسراییل عنوان کرد). گروه های فلسطینی در غزه احتمالا وارد درگیری نخواهند شد اما مطمئنا در کرانه غربی انتفاضه سوم براه خواهد افتاد و البته حمله اسراییل بازهم افکار عمومی جهان عرب را خلاف حکومت های دیکتاتوری عرب بر خواهد انگیخت چون حکومت های عربی همگی در کنار امریکا و پشت سر اسراییل هستند. 
به این ترتیب به نظر می رسد خاورمیانه آبستن حوادث جدیدی است و جنگ ممکن است خیلی نزدیک تر از آن باشد که به نظر می رسد. جنگ ها برای راه افتادن نیازمند بهانه هستند اما وقتی چرخ جنگ شروع به چرخیدن کرد دیگر هیچ کس نمی تواند براحتی آنرا متوقف کند.