Tuesday, March 22, 2016

نگاه یک منتقد عرب به ایران





آمریکایی ها یک قانون دارند به اسم قانون آزادی اطلاعات Freedom of Information Act طبق این قانون اگر پژوهشگری برای موضوعی نیازمند دسترسی به اطلاعات طبقه بندی خاصی باشد می تواند خواهان انتشار آنها بشود و معمولا دولت های مختلف آمریکا مجبور شده اند در مواردی بخشی از اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه شان را طبق این قانون منتشر کنند.این را بگذارید کنار قانونی که دولت را موظف می کند هرچند دهه اسناد محرمانه دولت آمریکا را منتشر کند که گاهی هم البته دولت این کشور از انتشار بخش هایی ( نه همه آن اسناد ) طفره رفته است.

 در ایران چنین چیزی هرگز وجود نداشته بنابراین خیلی از مسائل ناگفته باقی مانده و خواهند ماند. یکی از این مسائل موضوع سفر مشاور امنیت ملی آمریکا در زمان رییس جمهور ریگان، رابرت مک فارلین در دهه 60 شمسی و سالهای 1980 میلادی است که هنوز هم ابعادش و اینکه چه کسانی در آن دخلی بودند ناگفته مانده است. یکی از اتهاماتی که به همکاری ایران و آمریکا و حتی ایران- اسراییل بین عرب ها همیشه دامن زده همین موضوع مک فارلین و سفرش به ایران است که به رسوایی ایران-کنترا معروفست و در واقع مثل لکه ننگی بر دامان جمهوری اسلامی باقی مانده و مخفی کاری و عدم پاسخگویی به افکار عمومی برای همیشه آن را به سند همکاری بین این دشمنان تبدیل کرده است.   

در منطقه خاورمیانه  سیاست های ایران همیشه از سوی روشنفکران عرب (که معمولا هوادار ایران هستند) نقد می شود و در میانه همین انتقادهامی شود نقاط قوت یا ضعف سیاست های ایران دید. این متنی که در پایین می آورم بخشی از صحبت های لیث الشبیلات یکی از منتقدان سرسخت رژیم اردن در دوران ملک حسین و ملک عبدالله دوم است. شبیلات این حرف ها را در مصاحبه ای با سایت چشم خاورمیانه Middle East Eye مطرح کرده است. او در این مصاحبه می گوید که ملک عبدالله اردن را با ریموت کنترل اداره می کند چون حداقل یک چهارم سال را در کشور نیست و انتقادات دیگر. این قسمتی که من ترجمه می کنم مربوط به سوالی است که در مورد منطقه از او می پرسند اما نکته مهم اینکه او هم به موضوع مک فارلین اشاره می کند.



سوال: نقش عربستان سعودی و امارات (عربی متحده) در منطقه چه بود؟

شبیلاتمتاسفانه بجز اسراییل دوقدرت دیگر در منطقه که برای تسلط کامل یا نیمه کامل با هم رقابت می کنند ترکیه و ایران هستند و از طرف دیگر سیاست های اعراب  با بی نظمی کامل همراهست.

قبل از صحبت در مورد اعراب باید اول از ایران شروع کنیم. ایران بعد از (ایت الله) خمینی به کشوری کاملا واقع بین با برنامه ای ناسیونالیستی که در عمقش رویای مذهبی خوابیده، تبدیل شد. (منظور شبیلات از رویای مذهبی گسترش شیعه است). بدون در نظر گرفتن دشمنی ذاتی ایران و امریکا این دو با هم کاملا هماهنگ حرکت می کنند. (شبیلات اصطلاح رقص دونفره تانگو را که دو نفر باید کاملا با هم هماهنگ باشند را برای رابطه ایران و آمریکا بکار می برد). ایرانی ها امکان حمله آمریکا به افغانستان و عراق را فراهم کردند چون بدون کمک آنها این کار امکان پذیر نبود.

آمریکایی ها در عراق گند زدند و نهایتا این کشور را دودستی به ایران تحویل دادند و آنها امروز در مقام اشغال گر درعراق هستند. عربستان سعودی که از کارت صدام حسین علیه ایران استفاده می کرد خودش زمانی دشمن صدام شد و نتیجه اینکه امروز در مقابل ایران قرار گرفته بدون اینکه دیگر کمک ارتش عراق را کنار خودش داشته باشد.

 سال 1991 عراقی ها از من خواستند مطمئن بشوم آیا ایرانی ها حاضرند در مقابل تهاجم آمریکا مقاومت کنند؟ من به تهران رفتم و آنجا از اصطلاح انقلاب علیه شیطان بزرگ  شدیدا انتقاد کردم. به رهبر آن زمان (آیت الله) خمینی نامه ای انتقادی که با مرحوم حسن ترابی (سودان) و راشد غنوشی (تونس) نوشته بودیم، را دادم.

 با رییس کمیته روابط خارجی ایران هم در هتل استقلال ملاقات کردم، (شبیلات اسمی از آن فرد نمی آورد و از آنجایی که ایران کمیته روابط خارجی ندارد شاید منظورش دبیر شورای عالی امنیت ملی یا رییس کمیسیون روابط خارجی مجلس بوده است). او جلوی من درآمد و با عصبانیت گفت حق ندارم چنین انتقادات تندی را در تهران بگویم. من هم برگشتم و گفتم:
"بشین! بشین! یادت نرود که شماها با رابرت مک فارلین در طبقه دهم همین هتل ملاقات کردید. پس بشین سرجایت و حرف نزن!"

او هم سرجایش نشست  ولی نهایتا توافق هسته ای نقش ایران به عنوان قدرت منطقه را تثبیت کرد.

  سعودی ها اما اهرم فشاریبه اسم صدام حسین را علیه ایران از دست دادند و فهمیدند که سرشان کلاه رفته و امریکایی ها عراق را به ایران تحویل داده اند. کاری که حالا دارند می کنند اینست که موازنه قدرت در منطقه را به حالت تعادل دربیاورند و اینجاست که موضوع یمن و سوریه مطرح می شود.

اما اتفاقی که دارد می افتد دیوانگی محض است، به هر کامپیوتری این اطلاعات را بدهند همین نتیجه را بیرون می دهد. هر سیاستمدار عاقلی می داند که اتفاقی که دارد می افتد دیوانگی است. (سعودی ها) می خواهند با ایران بجنگند، با اخوان المسلمین هم که دیگر دشمن شان نیستند می جنگند، با این حال با اخوان المسلمین در سوریه و یمن همکاری می کنند، ولی با آنها در مصر و تونس و لیبی از اساس مخالفند و در عین حال می خواهند با اسراییل دوست باشند؟ کسی به آنها (سعودی ها) حمله نکرده ولی آنها در همه جای منطقه به عنوان نیروی ضد انقلاب عمل کردند و عجیب اینجاست که از انقلاب در سوریه هواداری می کنند ولی چک کودتای 3 جولای مصر و ناآرامی های لیبی را می کشند و سعی می کنند انقلاب تونس را از بین ببرند.
 .
.
.
.
.
اگر غرب می خواهد مسئله پناهنده های خاورمیانه را حل کند باید مشکل فلسطینی ها و اسراییلی ها را حل کند و دست از حمایت از دیکتاتورها بردارد. اروپایی ها در سفر روحانی به رم روی مجسمه های لخت موزه را پوشاندند. من همان موقع نوشتم که چقدر ایران قوی شده است، بحث من در مورد خوب بودن یا بد بودن شیعه نیست فقط می گویم روحانی (دولت ایران) چقدر قوی شده است.





Saturday, March 12, 2016

من عاشق آدم های با تحصیلات پایین هستم!




این که در آمریکا در شهر شیکاگو عده ای مانع برگزاری راهپیمایی هواداران دانلد ترامپ بشوند یک اتفاق بی سابقه است. آنهم برای آمریکایی که همیشه به ازادی تجمعات و آزادی بیان (البته طبق شرایط خودش) افتخار می کند وآنرا جزو اصول دموکراسی می داند. 



دانلد ترامپ میلیاردر کازینو دار، بساز بفروش و مرد عرصه تجارت حالا می خواهد عرصه سیاست را فتح کند و عده ای این را نمی خواهند. ترامپ پولدارست، متکبر است، رک است
، می گوید همه چیز دارد و خودش بدون کمک از بانک ها و موسسات مالی دارد کمپین و تبلیغاتش را می چرخاند (البته در این مورد شک و تردید هست!)، می گوید اگر رییس جمهور بشود با هواپیماهای خودش مسافرت می کند و باری بخاطر هزینه های هواپیمای رییس جمهوری روی دوش مالیات دهنده آمریکایی نمی گذارد، بقیه کاندیداهای جمهوری خواه را مسخره می کند و می گوید بخاطروجود او در این چند هفته کلی آدم هوادار حزب جمهوری خواه شده اند ولی آنها عرضه هیچ کاری نداشتند، مخالف جنگ عراق است و می گوید عربستان باید به آمریکا برای حفاظت از منافعش در خلیج فارس پول بدهد و نمی شود بی مایه و مجانی از عربستان دفاع کرد ، از مهاجرها خوشش نمی آید و می گوید باید نه غیرقانونی بلکه قانونی به آمریکا بیایند و نهایتا آدمی است که می تواند شغل ایجاد کند و عقاید اقتصادی خودش را دارد. (یادمان باشد برای زندگی در آمریکا پیش از خدا شما باید پول داشته باشید و برای داشتن پول باید شغل داشته باشید).

ترامپ با همین حرف ها تا بحال توانسته رقابت های اولیه درون حزبی در نیو همپشیر، کارولینای جنوبی، نوادا، آلاباما، آرکانسو، جورجیا، ماساچیوستس، تنسی، ورمونت ، ویرجینیا ، کنتاکی، لوییزیانا، هاوایی، میشیگان و می سی سی پی را ببرد و در آنهایی هم که برنده نبود عمدتا با فاصله کمی از برنده ایستاده و تا الان که این متن نوشته می شود 459 نماینده حزبی را از آن خودش بکند. 

یک کاندیدای جمهوری خواه برای اینکه بطور اتوماتیک نماینده حزب بشود باید حمایت 1237 نماینده حزبی را تضمین کند و خیلی ها بعید می دانند ترامپ موفق به این کار بشود و نهایتا حزب جمهوری خواه روی کارت 20 او یک شماره 21 خواهد آورد. البته ترامپ هم پیش بینی چنین روزی را کرده و گفته اگر جمهوری خواهان سعی کنند او را بیندازند بیرون او به عنوان یک کاندیدای مستقل در انتخابات شرکت خواهد کرد. (که البته معلوم نیست این طرح با توجه به وضعیت ذاتی دوحزبی انتخابات آمریکا اصلا شدنی یا موفقیت آمیز باشد یا نه) 


و حالا ترامپ یک امتیاز دیگر هم کسب کرده : اینکه مخالفانش نمی گذارند حرفش را بزند. بعد از اینکه اعتراضات بیرون دانشگاه ایالتی ایلینوی در شیکاگو به  درگیری بین مخالفان و موافقان ترامپ و پلیس کشید ترامپ به شبکه MSNBC گفت " ن
اراحت کننده است که ببینید نمی توانید راهپیمایی برگزار کنید. بر سر آزادی بیان چی آمده؟"




اما مسئله ای که این وسط هست اینست که مخالفان ترامپ در حمایت از برنی سندرز کاندیدای دموکرات و رقیب هیلاری کلینتون شعار می دادند وحالا هواداران او می گویند کار کار دموکرات ها بوده است. از طرفی ستاد سناتور تد کروز رقیب اصلی ترامپ گفته این اتفاق تماما تقصیر ترامپ است که حرف های تحریک آمیز می زند . مایک روبیو دیگر رقیب ترامپ گفته اصلا شیکاگویی ها تو کار تظاهرات و اخلال هستند (این را درست گفته) و بعضی از این آدم ها را پول داده بودند که اغتشاش کنند.

بهرحال دانلد ترامپ فعلا با همین مدل لری حرف زدن و بیان دغدغه های آمریکایی های معمولی توانسته نظر مساعد جمعیت قابل توجهی را جلب کند. 



مثلا چند وقت پیش در جریان رقابت در نواد
ا گفت : "ما رضایت  اوانجلیکن ها را کسب کردیم، جوان ها با ما هستند. پیرها با ما هستند. افراد با تحصیلات بالا هوادار ما شده اند. افراد با تحصیلات پایین هم هوادار ما شده اند و من اصلا عاشق آدم های با تحصیلات پایین هستم!"