انتخابات ریاست جمهوری امریکا برای ما ایرانی ها از پیچیدگی های زیادی برخوردار است. خود من تا چند سال پیش درست متوجه نمی شدم کارکرد این انتخابات چطور است و اتفاقا چند شب پیش در یکی از شبکه های انگلیسی زبان دیدم که یک مرد امریکایی هم می گفت نمی داند اصلا این انتخابات چطور کار می کند.بنابراین تصمیم گرفتم این نوشته را برای درک بهتر این انتخابات بنویسم با توضیح آنکه در طی این نوشته ممکنست برای فهم موضوع مثال هایی از جامعه ایران بزنم که قصدم فقط تبیین است و نه بیشتر.
انتخابات امریکا در واقع سه مرحله ( یا حتی بیشتر!) دارد و هر کدام از این مراحل به صورتی تنظیم شده اند که نهایتا کسی نظر مردم را جلب می کند که ابتدا نظر نخبگان حزبی را کسب کرده باشد و آنها تاییدش کرده باشند.
در مرحله اول کسی که می خواهد کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود باید از طریق نمایندگان و اعضای حزب برگزیده شود و این کار هم مستلزم اینست که همه شعب یک حزب در تمام ایالت ها بر روی یک نفر متفق القول شوند. به این ترتیب که این فرد باید در اکثر ایالت ها بیشترین رای را کسب کند. مثلا امسال حزب جمهوری خواه ۴ نماینده داشت که دو تای آنها بتدریج از دور رقابت کنار رفتند و دو نفر باقیمانده که میت رامنی و ران پل باشند تا آخرین مرحله پیش رفتند و نهایتا این رامنی بود که بیشترین رای هیات های انتخاباتی در بیشتر ایالت ها را کسب کرد و نامزد حزب شد. یا در سال ۲۰۰۸ بین برک اوباما و هیلاری کلینتون رقابت سختی بود و نهایتا اوباما برنده انتخابات درون حزبی شد و به عنوان کاندیدای برگزیده حزب در مقابل حریف جمهوری خواه ایستاد.
در مرحله دوم انتخاباتی است که در سه شنبه ما بین ۲ تا ۸ نوامبر ( یعنی امروز) برگزار می شود. اما این رای تعیین کننده نهایی رییس جمهور نیست. امروز مردم رایی را می دهند که popular vote ( رای مردمی) خوانده می شود و در عین حال رای آنها تعیین کننده هیات های انتخاباتی است که به آنها electoral college گفته می شود. این هیات انتخاباتی هستند که در واقع رییس جمهور امریکا را انتخاب می کنند و در هر ایالتی تعداد معینی دارند. تعداد آنها هم بر اساس مجموع تعداد نماینده های آن ایالت در سنا و مجلس نمایندگان امریکا انتخاب می شوند. اما این افراد خود سناتورها و نماینده ها نیستند. مثلا کالیفرنیا که ایالت خیلی بزرگی است ۵۵ عضو هیات انتخبات دارد. مریلند که خیلی کوچک است ۱۰ تا دارد و مونتانا در شمال امریکا که آنهم ایالت نسبتا بزرگی است ۳ تا رای دارد.
اتفاقی که اینجا می افتد اینست که مردم رای خودشان را به نام هر یک از کاندیداهای مورد نظرشان می ریزند و بعد کاندیدایی که popular vote یا رای مردمی بیشتری کسب کرده تمامی سهمیه مختص هیات انتخاباتی این ایالت را از آن خودش می کند. ( البته استثناهایی هم هست مثلا نبراسکا که ۴ رای و مین که ۵ رای دارند –طبق قانون انتخاباتی خودشان -یک یا دو رای را به نامزد بازنده و بقیه را به نامزد برنده می دهند.) این افراد در اولین دوشنبه بعد از چهارشنبه دوم ماه دسامبر در مرکزایالت جمع می شوند و رای خودشان را به رییس جمهور می دهند و نهایتا کسی که ۲۷۰ رای را کسب کند رییس جمهور خواهد بود. اما از آنجایی که این افراد از درون حزب برگزیده شده اند رسما موضع مشخصی دارند و اینکه امروز را روز انتخابات معرفی می کنند به همین دلیل است. چون جهت گیری سیاسی ساکنان تعدادی از ایالت ها از قبل مشخص است. مثلا همه می دانند کالیفرنیا طرفدار دموکرات هاست. بنابراین تقریبا مطمئن هستند ۵۵ رای هیات های انتخاباتی متعلق به حزب دموکرات است چون اکثریت مردم به دموکرات ها رای می دهند. ایالت هایی که در نقشه با آبی مشخص شده اند ایالت های اکثرا طرفدار دموکرات ها هستند. ایالت های قرمز طرفدار جمهوری خواهان هستند. این وسط تعدادی ایالت هستند که به آنها swing state گفته می شود ( من آنها را ایالت های پادرهوا می گویم) . یعنی ایالت هایی که ممکنست یک بار به جمهوری خواهان رای بدهند و یک بار دیگر به دموکرات ها. مثلا در این نقشه که من اینجا قرار داده ام ویرجینیای غربی٬ اوهایو٬ فلوریدا٬ ویسکانسین ٬ آیوا و کلرادو ایالت های اصلی پادرهوا هستند و ایالت هایی مثل نوادا٬ میشیگان و کارولینای شمالی هم به نوعی جزو آنها هستند هرچند پیش بینی اصلی اینست که کفه ترازودر میشیگان احتمالا به نفع دموکرات ها سنگین بشود و در کارولینای شمالی به نفع جمهوری خواه ها. و در واقع آنها که زرد هستند ( و در بالا نام بردم اهمیت بیشتری دارند) بخصوص ایالتی مثل فلوریدا که ۲۷ تا رای هیات انتخاباتی دارد و وجود این تعداد در رایی که رییس جمهور باید کسب کند اهمیت زیادی دارد و اصولا در هرانتخاباتی دعوا بر سر همین ایالت های معلق و پا در هواست.جالب اینکه ایالت های امریکا در دو سوی شرق و غرب این کشور که بیشترین هیات های انتخاباتی را دارند عمدتا دموکرات هستند و ایالت های مرکز و رو به جنوب عمدتا جمهوری خواه هستند.
حالا ممکنست کسی بپرسد اگر این افراد که عضو هیات انتخاباتی هستند زیر حرفشان بزنند و بر خلاف نظر قبلی رای بدهند چه می شود؟ چنین اتفاقی عملا غیر ممکن است بیفتد چون آنها سوگند وفاداری به حزب می خورند بعلاوه بر فرض یک نفر هم نظرش را عوض کند ممکنست خیلی تاثیر زیادی نداشته باشد. و البته ۲۴ ایالت برای چنین کسانی مجازات هایی هم تعبیه کرده اند که عملا هم هیچوقت اجرا نشده است.
یک نکته قابل توجه اینست که ممکن است فردی در ایالتی بیشترین رای را بیاورد ولی نهایتا رییس جمهور نشود که خیلی کم پیش می آید ولی در تاریخ امریکا چهار نفر با این عنوان ثبت شده اند: سه نفر آنها در قرن نوزدهم بودند که عبارتند از : جان آدامز٬ راذرفورد هیز ٬ بنجامین هریسن و نهایتا جرج.دبلیو. بوش که همه می دانند با تقلب در فلوریدا توانست رای لازم را کسب کند و وقتی اختلاف بین دموکرات ها و جمهوری خواهان برسر او شدت گرفت نهایتا دیوان عالی امریکا رای به به نفع بوش صادر کرد و ال گور رای دیوان را پذیرفت .
همراه با تمام چیزهایی که اینجا گفته شد در مورد ریاست جمهوری امریکا می توان چند نکته را اضافه کرد :
۱- این انتخابات رییس جمهور را بطور غیر مستقیم انتخاب می کند. یعنی مردم پای صندوق ها می روند و رای می دهند اما نهایتا کسان دیگری هستند که رییس جمهور را انتخاب می کنند و این افراد رسما نخبه های اقتصادی و سیاسی و شاید فرهنگی امریکا هستند.
هستند کسانی که به این روش انتخاب غیر مستقیم خرده می گیرند که شاید هم انتقادهایشان درست باشد اما نهایتا وضعیت خاص امریکا به خاطر فدرالی بودنش این نحوه گزینش را احتمالا توجیه می کند.
۲-شاید یک علت این روش انتخاب غیر مستقیم این باشد که رییس جمهور در امریکا نقشی ما بین نقش رییس جمهور و رهبر در ایران دارد. مثلا ما در کشور خودمان رهبر انقلاب را با رای غیر مستقیم انتخاب می کنیم. یعنی مردم به افرادی در مجلس خبرگان رای می دهند و آنها در مجمع خودشان رهبر را انتخاب می کنند. البته فرقی که هست اینست که در ایران شما ممکنست وقتی نماینده ای را در خبرگان انتخاب می کنید کاملا از نظرهای سیاسی اش آگاه باشید یا نباشید. بعلاوه زمانی که موقع انتخاب رهبر می رسد ممکنست فردی که شما به او چندسال پیش رای داده اید ( بر فرض اینکه سلیقه سیاسی اش را هم می دانستید) نظرش را عوض کند و به فرد خاصی رای بدهد یا ندهد٬ اما در امریکا وضعیت اینطور نیست. در ایران رهبر فرمانده کل نیروهای مسلح است و در امریکا رییس جمهور. در هردو کشور سیاست خارجی و جنگ و صلح نهایتا در دست یک نفر است و البته در امریکا سیاست های کلان را هم رییس جمهور می گیرد. ولی به علت وضعیت فدرالی که این کشور دارد تفاوت هایی هم وجود دارد که باید در واقع شهروند امریکا بود تا متوجه آنها شد. مثلا مالیات ها ٬ بودجه ها٬نحوه خرج کردن آنها و چیزهایی از این دست هستند که در هر ایالتی تا حدی در دست فرماندار و مجلس نمایندگان و دیوان عالی آن ایالت است.
۳- ایرادی که می توان بهتر از همه به سیستم انتخاباتی امریکا وارد کرد اینست که همه چیز در انحصار دو حزب است و شما باید یا جمهوری خواه باشید یا دموکرات. اگر بخواهید مستقل بمانید یا نفر سومی را انتخاب کنید رسما شانسی ندارید و صدایتان به جایی نخواهد رسید. کما اینکه آدمی مانند ران پل یا افرادی از احزاب کوچک و نامريی امریکا هم کاندیدا شدند اما شانسی برای رقابت ندارند چون اصلا سیستم را به گونه ای وضع کرده اند که در انحصار این دو حزب بماند. این دو حزب هم در پاره ای از سیاست ها فرقی ندارند بخصوص در سیاست خارجی و جنگ و صلح. فرقی که دارند در دادن آزادی سقط جنین یا بود و نبود همنجس خواهان در ارتش امریکا و تصمیماتی از این دست است وگرنه هردو حزب هم جنگ طلبند هم سیاست های امپریالیستی امریکا را تایید می کنند. هرچند بگذریم که ایرانی ها بطور سنتی با جمهوری خواهان همیشه بهتر کنار می آیند و دموکرات ها با وجود ادعاهای مختلف آزادی و حقوق بشر معمولا از جمهوری خواهان بدتر هستند ( یک نمونه : تحریم های ایران در زمان کلینتون واوباما علیه ایران تشدید شدند نه بوش پدر و بوش پسر)
۴- یکی از قوانین مثبت انتخابات امریکا اینست که باید ریز کمک های دریافتی از سوی تمامی افراد حقوقی و حقیقی و شرکت ها و کمپانی ها و .. همه بطور دقیق منتشر بشود. قانونی که انتخابات ایران به شدت نیازمند آن است.
۵-در اخر مجلس بازهم بایدگریزی به سیاست های معمول در ایران زد. قصد من اینست که نشان بدهم وقتی عده ای به اسم نخبه ! بخواهند بر کشور حکومت کنند معمولا راه برای گروه های دیگر را می بندند. مثلا در ایران ما یک راست سنتی و یک چپ سنتی داریم ( که با هیچ معیار چپ و راستی در دنیا نمی خوانند و انطباق ندارند). در برهه زمانی کنونی این دو فعلا با هم متحد شده اند. کما اینکه معمولا با هم ازدواج های فامیلی و روابط کاری و... هم دارند و معمولا یا خودشان پسر و داماد کسی هستند یا فرزندانشان پسر و داماد و عروس کسی هستند. نکته قابل توجه اینکه اخیرا در مجلس طرحی به اسم اصلاح قانون انتخابات تصویب شد که بنا بر آن باید کاندیدای ریاست جمهوری از ۱۰۰ نفر نخبه! ( که عبارت از وزیر و وکیل و دولتمرد سابق یا کنونی باشند) تاییدیه کسب می کرد. البته شورای نگهبان بطور غیر رسمی اعلام کرد که چنین طرحی با قانون اساسی مغایرت دارد ولی این نشان می دهد در هرکجای دنیا که شما بروید دو طرف هستند که معمولا سعی می کنند قدرت را چرخشی در دست داشته باشند. در ایتالیا همیشه یا رومانو پرودی بوده است یا برلوسکونی. در اسراییل یا باند نتانیاهو است یا باند شارون. در انگلیس یا محافظه کاران هستند یا حزب کارگر.( حالا لیبرال ها هم به عنوان نخودی وارد معادله قدرت شده اند). اتفاقی که اکنون در دنیا می افتد اینست که یخ این انحصارگرایی بتدریج در حال ذوب شدن است و اقبال به گروه ها و جریانات و صداهای سوم – که خارج از آن دو طیف همیشگی باشند- بیشتر می شود. در ایران هم این اتفاق در سالهای ۸۴ و ۸۸ افتاد و البته آنچه دقیقا حسن مردم ایران محسوب می شود اینست که رفتارهای غیر قابل پیش بینی همیشه در آن وجود دارند بهرترتیب باید امیدوار بود شکستن این بازی انحصار قدرت در دست دو جناح در سال ۹۲ بازهم تکرار شود و نخبگانی! که به صرف مانند داماد فلانی و پسر بهمانی بودن نخبه شده اند نتوانند به اسم نخبه گرایی ملت را از حقوق قانونی شان بازدارند.
۶- سوال بی ربط : راستی چرا نماینده های نخبه! مجلس بجای تلف کردن وقت و نوشتن قوانین بی موردی که مطمئنا در شورای نگهبان رد خواهد شد وقتشان را صرف اصلان بندهای مربوط به هزینه های انتخاباتی و شفاف شدن آنها نمی کنند؟
۷- این نوشته از حد معمول طولانی تر شد اما چاره ای نبود و نهایت آنکه هیچ سایتی بدون کسب اجازه از نویسنده حق انتشار این مطلب را ندارد.
3 comments:
مطلب به نظر خوب میاد ولی تم انقدر تیره هست که نمیشه خوند. :/
شما دری وری و دروغ می گویید. در ایران مردم هیچ دخالتی در انتخاب رهبر چه به طور مستقیم و چه غیر مستقیم ندارند
مطمئن هستید تم تیره است؟ تا آنجایی که من می بینم و درست کرده ام تم رنگ روشن دارد که بشود خواند.
Post a Comment