Friday, September 16, 2011

صبرا و شتیلا بعد از 29 سال

 

امروزو فردا -16و 17 سپتامبر-  بیست و نهمین سالروز کشتار صبرا و شتیلا  + در لبنان بدست نیروهای فالانژ و تحت نظارت اسراییل است. کشتار صبرا و شتیلا در زمره کشتارهای فجیع و خونین خاورمیانه است که با وجود گذشت سه دهه ، هرگز مسببان واقعی آن به پای میز محاکمه خوانده نشده اند.


جرقه این کشتار درست یک هفته بعد از کشته شدن بشیر جمیل + رییس جمهور مارونی لبنان و متحد اسراییل و امریکا و 25 نفر از افرادش در یک حادثه بمب گذاری زده شد . مسیحی های مارونی از شاخه فالانژها که خانواده جمیل هم جزو آنها بودند - و هنوز هم هستند - متحدین اسراییل در جنگ داخلی 1990-1975 لبنان به شمار می رفتند.   فالانژها مسئولیت این اتفاق را برگردن فلسطینی ها ، افراد یاسر عرفات وسازمان آزادیبخش فلسطین PLO انداختند که در جنگ داخلی لبنان می جنگیدند و برای انتقام کشی  با چراغ سبز اسراییلی ها وارد دو اردوگاه صبرا و شتیلا در جنوب بیروت شدند و در عرض دو روز کشتار بزرگی از زن و مرد و کودکان فلسطینی براه انداختند. هنوز بر سر تعداد واقعی کشته های این تراژدی اختلاف نظر وجود دارد،  لبنانی ها آنرا 450 نفر ، اسراییلی ها 700-800 نفر و خود فلسطینی ها و منابع بین المللی تا 3000 نفر تخمین می زنند. از آنجا که اسراییل تمامی راه های منتهی به اردوگاه را بسته بود و خود بیرون منتظر پایان کار فالانژیست ها مانده بود هیچ خبرنگار ومنبع بین المللی بی طرفی تا دو روز پس از آن اجازه ورود به منطقه را نداشت . وقتی فالانژها به همراه متحدین اسراییلی خود اردوگاه  را ترک کردند و منابع خبری وارد شدند از آنچه اتفاق افتاده بودند بهت زده ماندند . وقتی خبر این حادثه منتشر شد دولت اسراییل تحت فشار افکار عمومی مجبور شد کمیسیون تحقیقی را در این مورد راه بیندازد. کمیسیون کاهان نیروهای نظامی اسراییل را در این حادثه مقصر دانست و آنها را به بی مبالاتی و بی توجهی به اقدامات فالانژها( نه همدستی با آنها) محکوم کرد و پیشنهاداتی داد. دولت اسراییل در راستای این پیشنهادات فرمانده آریل شارون ( که از متهمین اصلی تحریک فالانژها به انتقام گیری بود و خود نیز در منطقه حادثه برای دو روز حاضر بود) و رییس ارتش ژنرال رافول ایتان را از سمت های خود برکنار کرد و این دو تنها کسانی بودند که ترکش های این کشتار بزرگ به آنها اصابت کرد. گروه های سیاسی فلسطینی از لبنان اخراج شدند ( بجز مردمی که در اردوگاه ها همچنان زندگی می کنند) اما فالانژهایی که در این حادثه دست داشتند همچنان در لبنان صحیح و سالم می چرخند و زندگی می کنند چون طبق توافقنامه طائف که منجر به ورود ارتش  سوریه به لبنان و پایان جنگ داخلی شد آنها ایمن از پی گرد قانونی شدند. جمیل ها همچنان در صحنه سیاسی لبنان حاضرند و امین برادر بشیر جمیل رییس حزب کتائب و از جمله متحدان گروه 14 مارس به رهبری سعد حریری هستند که متحد نزدیک امریکا و فرانسه در لبنان هستند و افرادی مانند سمیر جعجع از فرماندهان فالانژها ( که در ربودن 4 ایرانی نقش مستقیم  داشت) نیز در پارلمان لبنان عضویت دارد. 


رابرت فیسک خبرنگار روزنامه ایندپندنت که یکی از اولین کسانی بود که این کشتار را گزارش داد , در این مورد می نویسد :"  زنان در خانه هایشان افتاده بودند ، دامن ها پاره و پاها از هم گشاده شده ، بچه ها با گلوهای بریده شده ، ردیف به ردیف مردهایی که رو به دیوار ایستاده بودند و از پشت تیر خورده بودند. کودکانی بودند ، سیاه ،.. کودکانی که کمی بیشتر  از 24 ساعت قبل سلاخی شده بودند و حالا بدنهای شان شروع به تجزیه شدن کرده بودند ، اجساد کنار زباله ها و قوطی های مواد غذایی ارتش امریکا و باقیمانده تسلیحات اسراییلی ها و بطری های ویسکی  رویهم  ریخته شده بودند.
قاتل ها کجا بودند؟ یا آنطور که اسراییلی ها می گفتند "تروریست ها" کجا بودند؟
........
گناهکار اصلی مطمئنا شبه نظامیان مسیحی لبنانی بودند اما اسراییلی ها هم مقصر بودند. اگرچه (مستقیما)  در کشتار شرکت نکرده بودند در عوض آنها شبه نظامیان را به کمپ ها فرستاده بودند ، آنها را آموزش داده بودند ، لباس داده بودند ، با سهمیه های غذای ارتش امریکا و وسایل مراقبت پزشکی اسراییلی تجهیزشان کرده بودند. آنها دیده بودند این قاتل ها به کمپ ها ریختند و خودشان هم کمکشان کرده بودند ، و با نیروی هوایی شان روی سر آنها منور ریخته بودند تا بتوانند مردمان صبرا و شتیلا را بکشند. " +

و اینهم ویدئویی از درون اردوگاه های صبرا و شتیلا در سپتامبر 1982 .


Saturday, September 10, 2011

چرند و پرند 1

تازگی ها دلم می خواهد خودم را بزنم به بی خیالی. قرآن بخوانم ، بروم شنا ، آشپزی کنم ، دوباره رمان بخوانم ، شعر حفظ کنم،  پاواروتی و ماریا کالاس  و انیا و بوچلی و آهنگ های مخصوص و آرام - که معمولا پیانو هم هستند - را گوش کنم ، حرف نزنم ، هیچی نگویم . هیچی ... فقط گوش کنم  و بعضی از چیزهایی که تا حالا برایم مهم بودند را بگذارم کنار....  کلا تو فاز بی خیالی رفتن ایده بدی نیست اگر اهلش باشی و ایراد کاراینست که  من اهلش نیستم. شخصیتم با بی خیالی تناقض دارد.  و البته نه اینکه چیزهایی که نوشته ام نشانه بی خیالی باشند ولی به صورتی  برای من حکم همان سوپاپ اطمینان را دارند که باعث شوند حوصله و تحمل و ظرفیتم  لبریز نشوند و برای همین سخت نیازشان دارم. 
چند روز پیش هم یک تجربه جالب چندین سال نکرده را انجام دادم. خواهرم که دندانش را عصب کشی کرده بود و کمپرس آب سرد گذاشته بود روی دندانش و دراز کشیده بود از من خواست یک قسمت از همشهری داستان این ماه را برایش بخوانم که مربوط به مشاغل است و این بار در مورد مردی بود که از مغازه لوازم آرایش فروشی اش نوشته بود. خودش آنرا خوانده بود ولی حالا انگار می خواست آنرا بشنود..... من شروع کردم به خواندن و بعد به تدریج هرجا لازم بود صدایم بالا و پایین می رفت ، صدای مردها و زن ها و فروشنده را درمی آوردم و کلا تجربه خوبی بود بعد از مدتها بلند نخواندن و برای کسی نخواندن.   
حالا یک فولدر دارم توی کامپیوترم ، داستان بابالنگ دراز است به انگلیسی که یک خانمی خوانده.  می خواهم بریزمش توی MP4 player و دوباره بهش گوش بدهم. همان تجربه خوب گوش دادن و بلند خواندن داستان را دوباره تکرار کنم ..... بعد  شاید بتدریج همه چیز برگردد سرجای خودش. 
راستی این همشهری داستان من را یاد یک چیز دیگر می اندازد: "کتاب هفته" کیهان که در دهه 40 ( و شاید 50) چاپ می شده و من دو شماره اش را دارم که متعلق به مامانم هستند و سال 41 . تویشان شعر داشته و داستان و نظریه نسبیت انشتین و خیلی چیزهای دیگر ......و من اولین بارچندین نویسنده کاردرست خارجی را با خواندن آنها شناختم. دلم می خواهد یک روزی بروم آرشیو روزنامه کیهان - البته اگر راهم بدهند- و ببینم چند تا شماره از آن کتاب هفته ها را دارند. ممکنست توی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران یا دانشکده ادبیات هم بشود پیدایشان کرد. آیا ممکنه توی راسته خیابان انقلاب توی آن کتاب فروشی هایی که چیزهای قدیمی را می شناسند هم پیدا شوند؟   

Saturday, September 3, 2011

روابط از پرده برون افتاده قذافی و امریکا

با آرام شدن موقت اوضاع در لیبی خصوصا طرابلس بتدریج اسرار و گوشه و کنار 42 سال حکومت مشت آهنین قذافی معلوم می شود. زوایایی که علاوه بر نمایش عمق وخامت اوضاع در لیبی نشان دهنده همکاری های غرب و امریکا و خصوصا سازمان سیا با قذافی هستند و ثابت می کنند خط و نشان کشیدن های این روزهای قذافی چیزی نیست بجز بلوف های یک دیکتاتورمجنون سردرگم از قدرت رانده شده .
از همان اوایل همکاری ناتو به مخالفان قذافی همیشه سخن از اسلامگرایان با طعم القاعده در لیبی در میان بود و اینکه این اسلامگرایان با وجود همکاری با مخالفان ، لولو های آتی لیبی هستند. حالا و با سقوط قذافی معلوم شد یکی از این افراد مشهور عبدالکریم بلحاج رییس پلیس موقت طرابلس است که زمانی عضو "گروه مبارز اسلامی لیبی" بود که در میانه سال 1995 تاسیس شد و هدفش مخالفت با قذافی و سرنگون کردن او بود. هرچند این گروه در سالهای بعد به "جنبش اسلامی لیبی برای تغییر" تغییر نام پیدا کرد. بلحاج به خبرنگاران گفته است که او سالها در افغانستان مبارزه می کرد اما بودن در کمپ های افغانستان با هدف آموزش برای سرنگون کردن قذافی لزوما به معنای عضویت و همراهی با القاعده نمی شود. بلحاج گفته است در سال 2004 ماموران سیا او را در مالزی دستگیر کردند و بعد برای شکنجه به تایلند(یکی از کشورهای مقصد برای شکنجه های سیا) انتقال دادند. بعد از چندین ماه شکنجه و آزار بدست ماموران سیا او را تحویل قذافی دادند که او را روانه زندان مخوف ابوسلیم در طرابلس کرد، بازهم گاه و بی گاه شکنجه شد و معمولا در شکنجه هایی که در لیبی می شد هم ماموران محترم سیا حضور جدی و همیشگی داشتند . بلحاج شش تا هفت سال بعد را در زندان گذراند. جایی که در آن قذافی 1،200 زندانی را کشت و خود او فقط برای مدت 3 سال از حمام کردن محروم بود!


بهرحال بلحاج مدت کوتاهی پس از آزادی در سال 2010 با انقلابات عربی همراه می شود که در لیبی هم به سرنگونی معمر قذافی انجامید. خبرنگاران می گویند مصطفی عبدالجلیل ریس شورای انتقالی به بلحاج اعتماد زیادی دارد و در نشست مشترک با ناتو سعی کرده آنها را به اعتماد کردن به بلحاج ترغیب کند . از آنجایی که ناتو نگران است مبادا تلاش و جان فشانی مالی آنها برای سرنگونی قذافی نتیجه عکس داده و منجر به قدرت رسیدن اسلامگرایان لیبی شود خود بلحاج اخیرا در دوحه قطر سعی کرده خیال ناتو را راحت کند که آنها قصد برپایی حکومت اسلامگرا در لیبی را ندارند البته او به خبرنگاران گفته با وجود همکاری با غربی ها نمی تواند دوره سخت شکنجه بدست سیا را فراموش کند.

حال سوال اینجاست: با گذشت زمان مردم لیبی به ناتو و اروپاییان نزدیک تر خواهند شد یا دورتر؟ فرموش نکنیم فرانسه سابقه استعمار 132 ساله ای در کشور همسایه الجزایر دارد ، ایتالیا در خود لیبی و انگلیس در کشور همسایه مصرقدتر های استعماری ظالم بودند. سیا در شکنجه مبارزان مخالف قذافی دست داشته و بسیاری از این شکنجه ها علاوه بر آسیای جنوب شرقی در کشورهای اروپای شرقی انجام شده اند .
با آنچه شخص نگارنده چه از سیمای ملی وچه از شبکه های رسانه ای غربی از مردم لیبی می بیند در می یابد که مردم این کشورعمیقا مذهبی هستند و یکی از نشانه هایش زنانی اند که همه دارای حجاب اسلامی هستند و افراد بی حجاب اندکی در فیلم ها دیده می شوند- یا حتی دیده نمی شوند-و بعد می توان به فراست دریافت غربی نشدن این مردم و پای بندی شان به اسلام شاید نقطه قوتی باشد برای مخالفت آتی آنها با امریکایی ها واروپایی ها . و در نتیجه شایدمنافع غربی ها در لیبی برای کوتاه مدت حفظ شود ( یا حتی اینطور بنظر برسد که آنها برنده هستند) اما این قدرتها - که هرگز دست از خصلت های استعماری شان برنمی دارند - در بلند مدت آینده چندانی درلیبی نخواهند داشت.


آینده لیبی از آن مردم مسلمانی است که از بعد از جنگ جهانی دوم تا همین امروز برای رهایی از بار ظلم - استعمار و سپس پادشاهی و آنگاه دیکتاتوری - جنگیده اند و پس از این هم نبردشان با استعمار نوین کنونی ادامه خواهد داشت. . .


برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به : اینجا + و اینجا +

ب