Tuesday, July 3, 2012

حکومت برادران در مصر




اخوان المسلمین بعد از ۸۴ سال از تاسیس آن در مصر سکولار بلاخره با شبه-انقلابی که جوانان این کشور براه انداختند به قدرت رسید. قدرتی از آن رییس مرسی٬ که هرچند ناکامل به نظر می آید و همچنان نظامیان همراه با نظام سابق و هم پیمان امریکا و اسراییل را به عنوان چالشی پیش روی خود دارد اما بازهم در نوع خود برای جنبشی که ۸۴ سال مبارزه ٬‌تربیت کادرهای نظامی و اجتماعی را در کارنامه خود دارد و همواره امید به برقراری حکومت اسلامی داشته است ٬ در نوع خود بی سابقه است. 

برای شناختن آینده مصر درظل حکومت اخوان و آینده سیاست های این کشور باید نگاهی به مبانی اعتقادی آن٬ پایه گذارانش و چهره های شاخص کنونی آن داشته باشیم. شناختن جریان های سیاسی  مصر و  ترکیب جمعیتی آن نیز لازم است چون بدون این اطلاعات نمی توانیم در مورد مصر جدید با قاطعیت حرف بزنیم. شعار همیشگی اخوان در تمام این سالها «اسلام تنها راه حل است» بوده ٬ این شعار که در روزهای پس از پیروزی اخوان در انتخابات ریاست جمهوری ٬به عنوان ابزار اسلام هراسی توسط رسانه های غربی بر سر زبان ها افتاد عمق معرفتی اخوان را نشان می دهد. اخوان ظاهرا به چیزی کمتر از اسلام به عنوان تنها منشا مشروعیت حکومت خود اعتقادی ندارند و در تمام سالهای کادرسازی و فعالیت های اجتماعی و سکوت سیاسی و سرکوب گسترده توسط مخالفان آن را مد نظر داشته است.

اما اینکه این شعار چگونه می تواند بر فعالیت های حکومت اخوان تاثیر بگذارد و سیاست های آتی آن در منطقه ٬ در برابر امریکا و اسراییل و ایران و عربستان سعودی و سوریه را تعیین کند  بحث دیگری است.و از این منظر است که می توان فهمید چرا انتشار مصاحبه خبرگزاری فارس با مرسی +  توجه فراوان رسانه های و حتی دولت های غربی و منطقه ای را برانگیخت. این مصاحبه از این بابت که به نوعی سخنان شنیده نشده شخص مصاحبه کننده در قبال سوالات فراوان و- البته بی ربطی - که بارها و بارها پرسیده شده بودند را مطرح می کرد٬ مهم بود. هرچند پس از آن خبرهای مبنی بر تکذیب مصاحبه فارس منتشر شد اما در اصل موضوع که بیانگر افکار و اعتقادات اخوان بود فرقی ایجاد نشد و چون تمامی سوالات و پاسخ ها با اصول اعتقادی و جهان بینی سیاسی اخوان مطابقت دارد٬ پس دیگر اینکه از سوی چه کسی بیان شده باشند مهم نیست. از سویی دیگر یادمان باشد محمد مرسی تنها یک نماینده اخوان است که به قدرت رسید و هرعضو دیگری از اخوان به جای او بود نیز در مقابل احمد شفیق برنده انتخابات می شد. پس نظرات شخصی وی مطمئنا تنها عامل تاثیر گذار در سیاست های اتی مصر نخواهند بود و او بیشتر از آنکه نماینده خود باشد نماینده جریان فکری خود است. 

از زمان بروز اعتراضات علیه مبارک تنها کابوس غرب از سقوط مبارک ٬ برقراری رابطه دوباره ایران با مصر و خروج مصر از محود امریکا-اسراییل- عربستان –قطر و پیوستن آن به محور تهران-دمشق-بیروت-بغداد-غزه بود . تمام تلاش های غرب برای حفظ مبارک تا آخرین لحظه نیز با نیم نگاهی به همین موضوع و امنیت اسراییل انجام شد. حال که پس از ۱.۵ سال تغییراتی در اوضاع بوجود آمده بحث های زیادی در مورد عدم هم فکری ایران و اخوان مطرح می شود. از شایعه رد کاردار ایران از سوی مرسی ( ایران در مصر دفتر حفظ منابع دارد و هیچ کارداری از سوی ایران در آن کشور حضور ندارد) تا شایعه رد تبریک اسد به مرسی ( که بعدتر تکذیب شد) و نخستین سفر سیاسی مرسی به مقصدعربستان و سوالات بی پایان امثال کریستین امان پورها در مورد تعامل مصرجدید با حماس و اسراییل همه و همه در چهارچوب منطقه بوش بودند که تلویحا مقرر می کند یا با مایید و یا علیه ما ! پس مصر یا باید در محور امریکا و دوستان منطقه ای بماند و اگر با ایران دوستی از نوع دوستی عراق و لبنان پیدا کند عملا به صف دشمنان امریکا پیوسته و باید عواقب آنرا نیز بپذیرد و همین بود که باعث شد نظامیان با تغییر در قانون اساسی و انحلال پارلمان٬ به عنوان حافظ منافع غرب در جامعه مصر قد علم کنند و حتی امروز نیز خبری در مورد وزارت دفاع ژنرال طنطاوی در حکومت مرسی به گوش برسد تا همه بدانند اختیار جنگ و صلح مصر به دست ارتش ( و به عبارت بهتر امریکا و اسراییل ) و نه حکومت سیاسی این کشور است.از طرف دیگر جوانانی که در مصر پیش قدم اعتراضات بودند هم اخوان را متهم به مذاکره و همدستی با امریکا کردند و اینکه اخوان حاضر شده برای رسیدن به قدرت و عدم اعلام شفیق امتیازاتی را بدهد. 

اما اگر از منظری دیگر به موضع نگاه کنیم متوجه خواهیم شد رابطه با ایران موضوعی نیست که خواست اخوان و یا ارتش باشد ویا نباشد : برقراری رابطه با ایران خواست مردم مصر است و مبارک سالها مصرانه در برابر این خواسته ایستاد. پس می توان پیش بینی کرد حتی اگر احمد شفیق به قدرت می رسید نیزمطمئنا رابطه سیاسی ایران و مصر برقرار می شد اما اینکه این رابطه تحت حکومت اخوان به چه میزانی ازنفوذ ایران در این کشور برسد مسئله ای است که امریکا از آن هراس دارد.


هرایر دکمجیان نویسنده لبنانی کتاب  جنبش های اسلامی معاصر در جهان عرب  در مورد انقلاب ایران می نویسد :« انقلاب اسلامی ایران به همه جنبش های اسلامی مبارز با حکومت های فاسد در جهان عرب٬ این نوید را داد که برقراری حکومت اسلامی امکان پذیر است . به این ترتیب با وقوع انقلاب اسلامی تمامی این جنبش ها مجبور شدند رابطه خود با  آن را برای پیروانشان تشریح کنند و ایران به نوعی به سنگ محک این جنبش ها تبدیل شد. همه مجبور بودند انقلاب اسلامی را تایید و تکذیب کنند اما اگر تکذیب می کردند خود به نوعی از چشم هوادارانشان می افتادند.اخوان المسلمین مصر هم از این موضوع مستثنا نبود.». 
این واقعیت تا به امروز هم ادامه دارد و در چشم ملت های منطقه ایران پرچمدار مقابله با امریکا و اسراییل است و حکومت مصر اگر از این قاعده سرپیچی کند به سرنوشت مبارک دچار خواهد شد و لعنت ابدی را برای خود خواهد خرید. این نیز می تواند خود یکی از عواملی باشد که نزدیکی حکومت مصر با ایران را اجتناب ناپذیر می کند. 

 درباره سایر کشورهای منطقه منجمله سوریه نیز باید توجه داشت چون اخوان خود از پی اعتراضات نسبت به مبارک به قدرت رسید پس سعی دارد به نوعی با سایرشعبه های اخوان در کشورهای دیگر که همچنان درگیر مبارزه هستند همدلی کند٬ اما اینکه در ناآرامی های سوریه اخوان واقعه تا چه اندازه سهیم باشند خود امری دیگر و نیازمند مطالعه بیشتر است. ( هرچند حافظ الاسد شورش اخوان در حما سال ۱۹۸۲ را به شدید ترین شکل ممکن سرکوب کرد و دشمنی همیشگی آنها را برای خود و پسرش خرید) اما به نظر من  رابطه مصر جدید با سوریه احتمالا به سرنوشت تونس دچار خواهد شد. دولت جدید تونس پس از به قدرت رسیدن با مخالفان اسد سوری همدلی و شخص اسد را محکوم کرد و حتی دوباره پذیرای کنفرانس دوستان سوریه - به عبارت بهتر دشمنان سوریه متشکل از امریکا و قطر و عربستان و بقیه - بود اما بعد از مدتی و پس از دستگیری تونسی های عضو القاعده در سوریه و نمایش آنها در تلویزیون های سوریه و تایید خود این حکومت مبنی بر انتقال تندروی های تونسی به سوریه ٬شعله مخالفت هایش را پایین کشید و سکوت کرد و این اتفاق در مصر هم خواهد افتاد. یعنی مخالفت علنی به سکوت و دست کم عدم همراهی با سیاست های غرب علیه سوریه تبدیل خواهد شد تا  پرچمدار مخالفان سوریه همچنان عربستان و قطر و ترکیه باقی بمانند.

اخوان و جامعه مصر 

در ایران ٬ پس از انقلاب ٬ به دلیل اکثریت شیعه ۹۰ درصدی و حضور کم سایر اقلیت های دینی ٬ نظرات اسلامی امام خمینی برای حکومت بر همه اقشار جامعه اعمال و مورد قبول همه مردم واقع شد اما در مصر به دلیل وجود اقلیت ۱۰ درصد قبطی ( بعضی منابع آنرا بیشتر هم می دانند) و سایر اقلیت های دینی و نیز ماهیت از اساس سکولار جامعه مصر ٬احتمالا حکومت اخوان موفق نخواهد شد و – خود نیز تا مدتی نخواهد خواست- اندیشه های اسلامی خود را آنگونه که حسن البنا و سید قطب و مودودی  و سایر تئوری پردازان این جنبش مایل بودند در جامعه اعمال کند. بعلاوه این گروه در زمان حاضر و برای محکم کردن جای پای خود با نیم نگاهی به انتخابات پارلمانی بعدی ٬‌مجبورست واقع بینی را چاشنی کارش کند و با بسیاری از عقاید بعضا متضاد خودش  کنار بیاید تا وضعیت جامعه به حدی از آرامش برسد. بعلاوه یکی از اولویت های  مصر پس از مبارک کسب رضایت  اقتصادی مردمی است که حدود ۴۰٪ آنها روزی ۱.۵ پوند مصری و کمتر درآمد دارند. بنابراین از همین حالا نباید به دنبال وقایعی باشیم که در ایران روی دادند و به اسلامی شدن کامل جامعه و به تبع آن سیاست های خارجی ایران مبنی بر مبارزه با امریکا به عنوان پرچمدار کفر رسیدند چون وضعیت مصر به کلی متفاوت از ایران است. ( ظرفیت های شیعه و اهل سنت و نگرش آنها در این مسائل هم تفاوت اساسی با هم دارند)  اما در طولانی مدت وقتی ارتش به تدریج مجبور شود تحت فشار افکار عمومی و همراهی احتمالی مردم با حکومت مقدار زیادی از قدرتی که برای خود حفظ کرده را به سایر نهادهای ریاست جمهوری و پارلمانی واگذار کند- اتفاقی که درترکیه افتاد- در آن صورت وضعیت مصر به سوی اسلامی شدن بیشتری خواهد رفت. اخوان همچنین بنا بر سنت همیشگی خود در همراهی با مردم فلسطین و رابطه ویژه با حماس و خواست قلبی مردم مصر دیر یا زود مرزهای بسته شده رفح با غزه را خواهد گشود و ساخت دیوار امنیتی حائل تحت فشار امریکا و اسراییل را متوقف خواهد کرد ٬ امریکا و اسراییل هم به دلیل مسائل استراتژیک سکوت خواهند کرد چون هراعتراضی از سوی آنها فقط منجر به ایجاد دشمنی بیشتر مصری ها با آنها می شود.
 
تاریخ معاصر نشان داده هرکجا در خاورمیانه اسلام گرایان به قدرت رسیدند موفق شدند اسب سرکش قدرت را مهار کنند و دیگر از آن پیاده نشوند- نمونه هایش ایران٬ عراق و حتی لبنان هستند- بنابراین می توان پیش بینی کرد آینده مصر در دست این گروه ها باقی بماند و پیش بینی کرد  کسانی که به حکومت اسلامی عقیده دارند هرکجا که باشند بلاخره روزی از در مخالفت با امریکا و اذنابش در بیایند. آینده مصر در «طولانی مدت»  آینده روشنی خواهد بود.    




پی نوشت
۱- برای شناخت بهتر اندیشه های اخوان المسلمین باید در مورد دو نفر بیشتر خواند: حسن البنا و سید قطب + . قصد داشتم لینک های مربوط به آنها در ویکی پیدیا را بگذارم اما احساس کردم ترجمه های فارسی آنها ناکاملند و بعلاوه ویکی پیدیا خالی از جهت گیری و نگاه همیشگی غربی ها نیست پس فقط سید قطب را گذاشتم. اگر قصد دارید درباره آنها از ویکی پیدیا بخوانید باید در کنار مدخل فارسی به مدخل های عربی و انگلیسی هردوی آنها مراجعه کنید ٬این چند لینک هم برای مطالعه بیشترهستند. 

هادی خسروشاهی : هرآنچه در باره اخوان المسلمین می خواهید بدانید

پیشینه تاریخی و اندیشه های سیاسی اخوان المسلمین +

نظریه های دولت در اندیشه سیاسی امام حسن البنا +

پی نوشت ۲- این نوشته پیش از انتشار در وب لاگ ٬ با کمی تغییرات٬ در سایت تریبون مستضعفین منتشر شد. +