Tuesday, December 29, 2009

عاشورای ما ؛ عاشورای آنها



یک مربع را در نظر بگیرید که دور آن پیکان هایی در جهت ساعت گرد می چرخند. پیکان هایی که ظاهرشان سفید است ولی باطن آنها سیاه است. جهت چرخش آنها درست نیست. فقط یک پیکان آنهم سراسر قرمز در جهت پاد ساعت گرد می چرخد که روبه بیرون دارد. علت چرخش آن پیکان های دیگر در جهتی نادرست ( هرچند به چشم عادی و معمول بیاید ) بدعت هایی است که جامعه بعد از مرگ رهبرش با آن روبرو شده بود . بدعت سراسر آن جامعه را گرفته بود وجامعه را دچار رخوتی ساخته بود که هیچ چیز جز خون سرخ آنرا بیدار نمی کرد. این پیکان برای اینکه زیر بار آن بدعت های خودساخته نرود مجبور شد آن محیط را ترک کند و به سوی سرنوشتی که خدا برایش رقم زده بود برود تا تبدیل به پرچم همیشه سرفرازاسلام شود. پرچمی که در عاشورای آنها سوخت ولی درعاشورا های ما هربار بالاتر و بالاتر می رود. انشاأ الله

علی شریعتی در سخنرانی " پس از شهادت " جمله زیبایی می گوید :

" .... او مراسم حج را به پایان نمی برد تا به همه حج گزاران تاریخ ، نمازگزاران تاریخ ؛ مومنان به سنت ابراهیم بیاموزد که اگر امامت نباشد ، اگر رهبری نباشد ، اگر هدف نباشد ، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد ؛ چرخیدن برگرد خانه خدا ؛ با خانه بت ، مساوی است. در آن لحظه که حسین حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد کسانی که به طواف همچنان در غیبت حسین ، ادامه دادند مساوی هستند با کسانی که در همان حال برگرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند "

مفتخریم که رهبری را برگزیده ایم که به تبعیت از جدش حسین بن علی (ع) زیر بار بدعت گزاران زر و زور نوکیسه نرفت . چه باک اگر بر بالای بام ها بر او ناسزا هموار کنند که این مرا مطمئن تر از درستی راه او می کند که او قدم در راه علی (ع) گذاشته است. مردی که صد سال بر بالای منابر زبان به ناسزا و لعن و طعنش گشودند اما ره به جایی نبردند تا همه در همه اعصار و دوران امروز بفهمند " یریدون لیطفئوا نور الله والله متم نوره ولو کره المشرکون "

چراغی را که ایزد برفروزد ...................هرآنکس پف کند ریشش بسوزد.

امیدوارم تحت رهبری او - همانطور که روزی امام خمینی پیش بینی کرد - بتوانیم پرچم را به دست صاحب پرچم بسپاریم.



* پی نوشت : این نوشته باید در عاشورا ثبت می شد که نشد. هرچند برای ما دیگر " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " است.


س
Posted by Freshteh Sadeghi. فرشته صادقی

Thursday, December 3, 2009

اسلامی دیگر به روایتی دیگر



در مورد اسلام اهل سنت می توان خیلی بررسی کرد و چیزها نوشت. چیزی که اینجا نوشته می شود فقط دیده های خود من است و ممکن است در بعضی موارد اشنباه باشند یا مواردی خاص را دیده باشند بنابر این هرگز مطلق نیستند. این نوشته ها پیش داوری نیز نمی کنند بلکه آنچه دیده اند را نقل می کنند :

در مورد اسلام اهل سنت باید اول به این نکته خوب توجه کرد که آنها به نماز اهمیت می دهند ( در ظاهر یا باطن مسئله دیگریست !) و نه فقط در عربستان بلکه درسایر کشورهایی که مسلمان اهل سنت هستند هم نگارنده همان را دیده است . هرچند با شدت و درجه بیشتر و کمتر. درجه اهمیت هم برای آنها نماز جماعت است و بنابر این اگر شده به زور خود را به میان نمازگزاران دیگر جای بدهند و حتی به قیمت خراب کردن نماز دیگران باشد اما باید حتما نماز را حماعت بخوانند. حالا اینجا مشکلی که وجود دارد اینست که این جماعت خودش گه گاه شرایط واقعی را ندارد اما دیگر به این مسئله توجهی نمی کنند. در فقه ما آمده است که ماموم یعنی نماز گزار باید به امام اقتدا کند و امام جلوی نماز گزاران باشد. به صدا نمی توان اقتدا کرد و باید اتصال بین افراد برقرار باشد. حتی صف ها فاصله معینی دارند و اگر بیش از حد خاصی باشند دیگر مفهوم حماعت و اتصال را از دست می دهند. زنها نمی توانند بین مردها یا جلوتر از آنها نماز بخوانند و باید یا حمعی در کنار مردها بیاستند و بینشان پرده ای یا فاصله ای باشد و یا در ردیف های پشتی قرار بگیرند و این چیزیست که هیچ جایی در این کشور رعایت نمی شود. می توان دید وقت نماز همه دارند نماز می خوانند اما هیچ کدام از این شرایط را رعایت نمی کنند. یکی در هتل نزدیک مسحد الحرام در لابی ایستاده و به صدای امام در مسجد اقتدا کرده و نماز می خواند. این وضع همه جا دیده می شود. زنها بین مردها نماز می خوانند و دیگر کنترل امور از دست سعودی ها ( که این نکته را کنترل می کنند) خارج است. جالبست که مردهای ایرانی که این نکته را می دانند هم می روند وسط زنها می نشینند و نماز جماعت می خوانند. از آنها تعجب می کنم.! دیگر اینکه اذان را شنیدند باید به نماز نافله بیاستند و بعدش نماز اصلی ولی این نافله را هرجایی باشند برپا می کنند. بنابر این در توالت های مسجد الحرام نماز می خوانند. بالای سقف توالت ها در مشعر و منا نماز می خواندند و هزار جای نامناسب دیگر. اگر ببینند وضو می گیری می آیند و می گویند وضویت غلط است ولی اگر به آنها بگویی اتصال ندارید و نمازتان ایراد پیدا می کند می گویند خدا باید قبول کند ! ( البته که خدا باید قبول کند و می کند و من در آن باره حق ندارم حرفی بزنم یا نظری بدهم ولی خدا هم برای دینش قوانینی گذاشته تا هرکس هر طوری خواست نماز نخواند!)
در رکعت های سوم و چهارم بحای ذکر معمول شیعه ها آنها سوره حمد می خوانند ، ولی من بارها آدمهایی را دیده هم که هیچ چیزی نمی گویند : مطلقا هیچ چیز. یعنی لب هایشان تکان نمی خورد ، نه در رکعت ها ، نه ذکر سجده ها و رکوع ها و تشهد ها - لطفا نگویید در دلشان می خوانند ! چون باید نماز گزار صدای خودش را هرچند آهسته بشنود با دست کم لب هایش تکان بخورد . توی دل خواندن درست نیست! لابد می گویند امام می خواند کافیست.
اما نکته دیگر اینکه گاهی ظهر ها متوجه می شوم امام در یکی از راهروهای منتهی به خانه خدا نماز می خواند و مردم تا لب دیوارهای خانه صف بسته اند و نماز می خوانند! یعنی امام پشت ماموم است و به همین راحتی. ظاهرا از دید آنها ایرادی ندارد.
هیچ نوع دعایی نمی خوانند. با اینکه می گویند مرده ها از جمله پیامبر اکرم از دنیا رفته اند و دیگر صدای ما را نمی شنوند اما بازهم در زیارت حضرت رسول به دو خلیفه اول راشدین سلام می گویند ( فقط هم به این دو) در بخش زیارات بقیع هم به همه منجمله خلیفه سوم سلام می دهند و البته به دختر رسول خدا هرگز! و بعد هم آنها که مرده اند و صدای ما را نمی شنوند.!!!!!!
اگر شما ایرانی باشید و چیزی را به عنوان تبرک به خانه خدا بمالید مشرک هستید به شدت دورتان می کنند ولی اگر اعراب دیگر این کار را بکنند هیچ عکس العملی دیده نمی شود. - البته دیگر این مورد را نمی توانند زیاد ایراد بگیرند- چون همه می کنند نه تنها ایرانی ها.
همانطور که گفتم دعای خاصی ندارند یعنی دست کم من ندیده ام . به واقع تنها دعایی که روزهای تشریق و ایام حج شنیده می شد فقط لبیک بود. نه چیزی دیگر. من به بابا می گویم اگر ما عقیده داریم امام زمان زنده هستند و 1170 سالست بر این دین و مذهب خاص نظارت می کنند پس باید قبول کنیم بسیاری از معارف و علوم دینی ما زیر نظر ایشان تنظیم شده ، دست کم ایشان با بعضی از دانشمندان اسلامی و فقها ارتباط داشته اند و بنابر این همین موضوع می تواند بر درستی اصول ما تاییدی باشد. من به بدعت هایی که داریم و مطمئنا ایشان هم از آنها راضی نیستند ( ولی به مذهب راه یافته اند کاری ندارم ) ولی اصول و فقه و اصلی ترین مناسک و امور دینی ما زیر نگاه و نظارت ایشان بوده است و همین دلیلی بر درستی راه ماست.
به نطرم می رسد اسلام اهل سنت موروثی است . هیچ نوآوری در آن دیده نمی شود. همه بدعت هایی که خلیفه دوم پایه گذاری کرد و سومین هم ادامه داد و حکومت های یعدی اعم از اموی و عباسی هم ترویج دهنده اش بودند ( به عنوان راهی برای مقابله با امامان شیعه) همچنان دست نخورده ادامه دارد و شاید همین دلیل کشیده شدن جوانانی که واقعا به دنبال حقیقت هستند به سوی شیعه باشد حتی بدون اینکه نفوذ ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را در نظر نگیریم این نوع دین داری چیز جدیدی برای عرضه کردن ندارد همه چیز به همان سبک 1400 سال پیش مانده است و همین آنرا خسته کننده و تکراری و تک بعدی می کندو آنهایی که دنبال حق هستند را از خودش می راند. شاید اسلامی که ما داریم هم به نوعی موروثی باشد اما دست کم پویاست ، زنده است ، گاهی تغییر می پذیرد، بعضی مسائلی را که در گذشته باب بوده گاهی بنا بر علم روز و مصلحت های روز زندگی نسخ می کند و مسئله ای جدیدتر جایگزینش می کند( مثل بحث دیه ها) چیزی که در فقه اهل سنت وجود ندارد. اسلام ما اگر موروثی است چون ما دنبال کشف حقایقش نرفتیم و واقعیت های خوبش را ندیده ایم اما اسلام آنها اگر موروثی است چون هیچ کس هیچ زمانی جرات نداشته علیه آن حرفی بزند یا آنرا به چالش بکشد. و حالا از هر زمانی دیگر بیشتر ! و همین است که مرد ترک محرم است اما انگشترهای طلایش را به دست دارد و زن ترک دیگری در طواف بلوزی برتن دارد که آستین هایش توری است. زنها تا نیمه ساق پا را نمی پوشانند و مردهایشان تمام نیمه بالایی بدن را بیرون می اندازند. اینها عجیب ترین آدمهایی هستند که دیده ام چون با یک جمله " خدا قبول می کند " همه چیز را از سر خود باز می کنند. مثالی می زنم : اگر کسی کاسه اش اش به عنوان نذری برای من دم درب خانه بیاورد که نامرتب است و خیلی بد تزیین شده و معلوم است خوب پخته نشده یا ظرفش کثیف است مطمئنا از آورنده قبول می کنم ولی نمی خورم. اگر کسی آش دیگری بیاورد تمیز و مرتب از دیدنش لذت می بردم و استقبال هم می کنم حتی اگر خوب نپخته باشد کمی می گذارم بیشتر بپزد ولی نهایتا آنرا می خورم. چیزی که ما داریم و آنها همین است. خدا همه را می پذیرد اما اینکه اجر و پاداشی در میان باشد را فقط خودش می داند.
البته باید اضافه کنم باید حساب آن کسی که در خاورمیانه است ، تحصیلکرده است و امام مسجد الحرام - یعنی برای خودش کم کسی نیست - را از حساب آن کسی که در عرب یا شرق مثلا ژاپن مسلمان شده است را باید از هم جد ا کرد چون امکانات و درک آنها از اسلام و امکان تحقیق آنها درباره این دین فرق داشته است . یعنی حساب آنکه مسن است ، اهل کشورهای استقلال یافته شوروی است و برترین آرزویش خواندن قرآن و بیشتر عمرش در زمان کمونیسم گذشته با آنکه همیشه در کشوری اسلامی بوده فرق دارد. آن یکی هرطوری نماز بخواند حتی من نامسلمان هم می دانم قبول است اما آن یکی دیگر چه ؟ که کارهایش را توجیه هم می کند و یا آن امامی که در الازهر شیعیان را تکفیر می کند ؟
و نهایتا اینکه چند روز پیش یک صحنه جالب دیدم . در راهروی صفا مروه نشسته بودم یک مرد هندی یا پاکستانی آمد و به جای اینکه روبه خانه نماز بخواند دو رکعت نماز روبه کوه صفا خواند. هندی های دیگر به او اعتراض کردند ( زن بودند) که نمازی که خواندی درست نیست و باید روبه کعبه می خواندی ( از حرکاتشان و سمت و سویی که نشان می دادند فهمیدم ) اما او اصلا محل نگذاشت ، جواب آنها را داد به خالتی که بخواهد بگوید درست بود و راهش را کشید و رفت. موهایش و ریش هایش قرمز بود. مامان می گوید نکند
شیطان بوده باشد ؟ خدا می داند!

پی نوشت :
1- ملت دوباره برگشته اند سر خانه های اولشان ! دعوا می کنند. زنها بی چادر می چرخند و جوراب ندارند و کم کم آرایش می کنند و گاهی موها هم بیرون است .- امان از این ابروهای قهوه ای و خط چشم های آبی سرمه ای تتو کرده خانم ها که خصوصا در میان اصفهانی ها بسیار شایع و زیاد است - دیشب روحانی کاروان گفت طوری رفتار کنید و بروید که وقتی وارد تهران می شوید همه متوجه شوند حجاج بیت الله الحرام هستید. همه برگشته اند خانه اولشان. من چی ؟ باید رفتار را بسنجم تا ببینم کجای این شطرنح ایستاده ام.
2- کمر درد می کند شدید. پای چپم هم دردناک است و مامان می گوید سیاتیک است. نمی دانم چرا. احساس می کنم بدنم کوفته شده است.
3- شهر کمی فقط کمی خلوت تر شده است. یعنی در حرم می توان گاهی نفس راحتی کشید. ایرانی ها هم دارند می روند.
4- بعد از تحریر :
هنگام ارسال چمدان ها به فرودگاه یک حاجی محترم تگ 200 ریالی یک حاجی دیگر را که برای اضافه بارش خریده بود از چمدان او باز کرد و به چمدان خودش بست. نتیجه ؟ بار خودش رفت و بار کسی که 200 ریال پول داده بود و اضافه بارش باید انتقال می یافت ، روی زمین ماند. حاجی زرنگ اولی داستان ما آنقدر ابله هم بود که برداشت تگ بارخودش را با اسم خودش روی بار حاجی مظلوم زد تا با افتخارنشان بدهد چه کسی این کار بد را انجام داده است.!!!

بعد از تحریردوم :
نگارنده شاهد بود یک خانم ترک در رکعت دوم نمازش سرش را بلند کرد و دوستش را دید ، همان وسط نماز - خدا شاهد است- که دوستش را صدا زد: عایشه ! عایشه ! و به او علامت داد پهلویش بیاید. بعد از اینکه حواسش پرت شد رکوع را هم انجام نداد ، دو سجده کرد و نهایتا سلام داد- البته نمازش مستحبی بود!
مورد دوم هم یک زن مالزیایی بود که وسط نماز- واجب- وقتی در صف جلویش ناگهان جایی خالی شد سجاده اش را به صف جلویی انتقال داد و همچنان دست ها را قفل کرد و نماز را ادامه داد!

ف


Posted by Freshteh Sadeghi .فرشته صادقی