Wednesday, June 12, 2013

مانیفیست انتخاباتی من



امروز صبح یکی از دوستانم حرف خوبی زد گفت ما ایرانی ها همیشه برای اینکه یکی دیگر رای نیاورد می رویم و به نفری که فکر می کنیم مقابلش است رای می دهیم. در واقع همیشه نگاه سلبی به انتخابات باعث می شود رای مردم نه برای انتخاب بین خوب و خوب تر بلکه همیشه انتخابی بین بد و بدتر باشد. چرا راه دور برویم؟ هواداران اصلاحات  می خواهند به روحانی رای بدهند. شاید برای عده ای حمایت خاتمی یا هاشمی از اوحجت باشد. عده ای دیگر می خواهند مسیر جمهوری اسلامی را برگردانند ( یا درست کنند) اما عده ای هم این وسط رای می دهند که جلیلی  یا اصول گرایان روی کار نیایند.
کسی دیگر می نویسد به روحانی رای بدهید (نه لزوما چون طرفدار اصلاح طلبان هستید) بلکه چون احمدی نژاد دلش می خواهد. که این را هم ما نمی دانیم چون هیچ کدام ما توی دل احمدی نژاد نیستیم. 
  
این اتفاقی است که در مورد اصولگرایان هم می افتد. حسین شریعتمداری یادداشت + می نویسد و هشدار می دهد که چه نشسته اید که مبادا اصلاح طلبان به روی کار برگردند. و آن دیگری در یادداشتی از کاندیداهای اصولگرا می پرسد روز قیامت چه جوابی می خواهند برای تشتت آرایشان که باعث برگشتن اصلاح طلبان می شود٬ بدهند؟ همین آدم ها در عین حال با ترساندن مردم از اینکه اگر اصلاح طلبان رای بیاورند کشور دیگر دست امریکا خواهد بود سعی می کنند اقبال مردمی به کاندیدای خودشان را بالا ببرند.

سال ۸۴ در دور اول انتخابات به هاشمی رای دادم و به احمدی نژاد که به او فنچ می گفتم رای ندادم. وقتی انتخابات به دور دوم کشیده شده و اصلاح طلبان پشت سر هاشمی ردیف شدند وضع فرق کرد. یادم هست به ستاد هاشمی که در بلوار کاوه در مدرسه غیر انتفاعی مفید که متعلق به موسوی اردبیلی بود رفتم و به یکی از مسئولین ستاد گفتم می خواهم با یکی از نزدیکان هاشمی صحبت کنم. تلفنی گرفتند و حاج اقا نامی آمد پای خط. به او گفتم اصلاح طلبان پشت سر هاشمی ردیف شده اند. همان موقع بود که پوستر های برای جلوگیری از خفقان به هاشمی رای بدهیم را منتشر کرده بودند و هاشمی ۲۰۰۵ مد بود٬که عمامه را هم از سر برداشته بود. گفتم به ایشان بگویید یک سری از هوادارانشان دچار تردید شده اند. اگر در برنامه تلویزیونی شان می گویند احتیاجی به اصلاح طلبان ندارند ما همچنان قبولشان داریم و در غیر این صورت بهشان رای نخواهیم داد. استدلالم برای این حرف هم بر سر تخریب هاو بلاهایی بود که اصلاح طلبان بر سر هاشمی اورده بودند و ماجرای نفر ۳۰ ام شدنش در انتخابات مجلس ششم که همه می دانند تاج زاده و همکاران در آن تقلب کردند  و آقای خامنه ای برای اینکه آبروی نظام نرود به شورای نگهبان دستور داد از بازشماری آرا جلوگیری کنند.( داستان حداد عادل را هم همه می دانند)  همان دوران بود که هاشمی عالیجناب سرخ پوش شده بود و برای من عجیب بود که بعد از اینهمه تخریب و کثافت کاری حالا بیایند پشت او و او هم دست همراهی آنها را قبول کند. بهرترتیب هاشمی همراهی اصلاح طلبان را پذیرفت و ما هم به فنچ رای دادیم  چون می خواستیم اصلاح طلبان با هاشمی روی کار نیایند. سالها طول کشید تا بفهمیم سردسته اصلی اصلاح طلبان نه خاتمی بلکه خود هاشمی بود و آن دعواها هم چیزی نبود جز جنگی زرگری و دعوای درون خانوادگی و نه بیشتر.

سال ۸۸ اگر هوادار محمود بودم دیگر این بار واقعا از روی ایمان قلبی بود کمااینکه هنوز هم هست. از نظر من اصلاح طلب و اصولگرا رفیق گرمابه و گلستانند و فرقی باهم ندارند. وقتی پایش بیفتد هردو از روش های مشابهی برای خراب کردن و به لجن کشیدن استفاده می کنند و هردو منافع مشترکی در قدرت دارند. 

از طرفی این بار هم کمی احساس سرخوردگی می کنم : سال ۸۸ بعد از همه آن وقایعی که اتفاق افتاد٬ آتش سوزی ها و کشته شدن های از هردو طرف. چه کسانی که هوادار میرحسین بودند و چه بچه های بسیجی که احساس می کردند باید از نظام دفاع کنند و شایعه تقلب وقتی در شبکه آذربایجان می بینم آقای روحانی در قبال شعار هوادارانش که فریاد می زنند روحانی روحانی جلوی تقلب را بگیر! سکوت می کند و حتی حاضر نیست یک کلمه بگوید تقلبی در کار نبود ( چون اگر بود که دیگر او نباید کاندید می شد و زیر برگه فرم ریاست جمهوری را پر می کرد و خاتمی هم نباید در حمایت از او قامت بلند می کرد و اصلاح طلبان باید انتخابات را بایکوت می کردند که نکردند و تاج زاده متقلب از توی زندان می خواهد به روحانی رای بدهد) و من می پرسم پس ادعای تقلب چه شد؟ فقط منظور این بود که عده ای برای عدم تمکین عده ای دیگر به قانون کشته شوند و جشن پیروزی ملت هم عملا به کامشان تلخ شود؟ و آبرویی که ملت در طی سالها جمع کرده بود در همه جای دنیا برود؟  

اما این بار من نمی خواهم بازهم از هول حلیم توی دیگ بیفتم. نمی خواهم برای دفع شر اصلاح طلبان به اصول گرایان رای بدهم چون هم اصول گرایان را قبول ندارم - وقالیباف و ولایتی را هم جزو آنها می دانم- و هم می دانم حتی اگر اصلاح طلبان هم به قدرت برسند اصولگرایان در این کشور به اندازه کافی اهرم های فشار دارند که پدر هر صاحب بچه ای را در بیاورند و تجربه خاتمی و احمدی نژاد این را نشان داده است. و می دانم دلیلی هم برای رای دادن به اصلاح طلبی از نوع روحانی که انگلیسی ماب بودنش بر کسی پوشیده نیست هم ندارم و حجتی هم برای اینکه احمدی نژاد مایل به رای دادن به اوست ندارم. کما اینکه اگر هوادار احمدی نژاد هستم برای دفاع از حق است و گرنه اگر او علنی هم بگوید به روحانی رای دهید من هرگز به او رای نخواهم داد.

ٰاحساس می کنم اگر محمود احمدی نژاد این بار سکوت کرده سکوتش از جنس سکوت بسیاری از ماست . گاهی حرفی برای گفتن باقی نمی ماند پس باید سکوت کرد چون صدای  آن سکوت از بلندترین فریادها هم بلندتر است. در انتخابات شرکت می کنم تنها برای رای دادن به نظام و رایم سفید خواهد بود به نشانه اعتراض و سکوت.