Friday, January 7, 2011

سودان زیر تیغ جدایی



این نقشه سودان است . اگر آن را با سایر کشورهای آفریقایی مقایسه کنید متوجه چیز آشنایی در آن می شوید که عبارت باشد از مرزهایی که با خط کش کشیده شده اند. این مرزهای خط - کشی همیشه باعث اختلاف بین کشورهای افریقایی و ادامه جنگ های داخلی آن بوده اند و خواهند بود. این سیاست در ادامه همان سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن بریتانیایی ها بود که همچنان هم ادامه دارد. (1)



سودان روز یکشنبه 19 دی ماه - 9 ژانویه 2011 رفراندومی برگزار می کند که احتمالا باعث جدایی استان های جنوبی این کشور و تبدیل آنها به یک کشور جدید می شود چون امریکا و سازمان ملل و اروپایی ها اینطور می خواهند. جنوب مسیحی هستند- عمدتا توسط میسیونرها مسیحی شدند- و شمال مسلمان و عرب است. سودان که بزرگترین کشورقاره افریقا باشد ماهانه نیم میلیون بشکه نفت صادر می کند که 80% منابع نفتی در استان های جنوبی هستند و چون بیشتر لوله های نفتی تا بنادر مهم در شمال کشورها قرار دارند بنابر این نفت از شمال می گذرد تا صادر شود و نیمی از درآمد نفت هم متعلق به جنوب است . بگذریم از اینکه با وجود درآمد نفتی کلان جنوب همچنان عقب مانده و توسعه نیافته است و معلوم نیست این درآمد کلان چند ساله در کجا هزینه شده است ؟ اگر در وب در مورد اسراییل و جنوب سودان یک جستجوی ساده انجام دهید متوجه می شوید ظاهرا اسراییلی ها هم در این میانه بیکار نبوده اند چون بسیاری از اسلحه های گروه های شورشی جنوب در طول سالیان سال درگیری را اسراییل تهیه کرده و قرارست جنوب سودان پس از جدایی قرارست با اسراییل روابط دیپلماتیک برقرار کند چون به گفته رییس جمهور منطقه جنوب اسراییل شاید با فلسطینی ها بد باشد اما همیشه با آنها دوست بوده است. جنوب و شمال سودان از دهه 1950 و پس از استقلال از بریتانیا و مصر دائما دچار درگیری بوده اند و دو جنگ طولانی داخلی بر سر همین مسئله بین آنها راه افتاد که نهایتا در سال 2005 منجر به قرارداد صلح منتهی به رفراندوم شد . البته ناگفته نماند سازمان ملل هیچ وقت قطعنامه ای در ضرورت تشکیل کشور سودان جنوبی صادر نکرده است.

از طرفی امریکا بارها سعی کرده به طرق مختلف به سودان ضربه بزند ؛ از حملات موشکی هواپیماها و ناوهای امریکایی در دهه 90 میلادی در زمان کلینتون به خاک سودان به بهانه حضور اسامه بن لادن تا دستور به دادگاه بین المللی کیفری برای صدور حکم جلب عمر البشیر رییس جمهور به جرم نسل کشی در دارفور- هرچند البشیر هم چندان بی تقصیر نیست- اما گناهکارتر از او راست راست در دنیا می چرخند و کسی کاری به آنها ندارد . بهرترتیب کشورهای آفریقایی به حکم دادگاه بین المللی چندان وقعی نگذاشتند و البشیر بارها درون قاره به کشورهای مختلف سفر کرد تا ثابت کند افریقا با او هستند- چنانچه هستند- اما بهرحال جدایی جنوب سودان آخرین حربه ای بود که در دست قدرت هاست تا مناقع نفتی سودان از دستش برود بخصوص که قرارست در منطقه نفت خیز ابیه هم رفراندومی برگزار کنند تا آنها هم اگر مایلند- که باید باشند!- به جنوب بپیوندند. از جمله عناصر امریکایی که این میان وارد گود شده اند می توان به جرج کلونی هم اشاره کرد که سفیر سازمان ملل در امور انسانی است ، از دیگر نقش های سازمان ملل جدایی بچه های سودانی از خانواده هایشان و فرستادن آنها به امریکا برای فرزند خواندگی هم بوده است- این بچه های با ریشه سودانی سالهای بعد پس از تحصیل برخواهند گشت و به عنوان نماینده بی جیره و مواجب امریکا و سازمان ملل منویات آنها را حتی بدون اینکه به آنها گفته شود اجرا می کنند. رسانه های خارجی خصوصا بی بی سی و سی ان ان هم فعلا همه از رای یکصدای مردم جنوب برای جدایی می گویند -هرچند هیچ وقت هم با یک نفر از اهالی جنوب که بگوید ما جدایی می خواهیم مصاحبه نمی کنند بلکه همیشه مقامات دولت جنوب را نشان می دهند که دم از قطعیت جدایی بودن می زنند- رفراندوم هم زیر نظر سازمان ملل برگزار می شود تا هیچ گونه تقلبی در آن روی ندهد- یا بدهد! و نظر حکومت رسمی سودان هم که اصلا به حساب نمی آید.
و نهایتا اگر نتیجه چیزی بجز رای آری به جدایی باشد احتمال دارد جنگ دیگری راه بیفتد. جنگی که اسلحه هایش را دیگران تامین می کنند . از طرفی اگر نتیجه چنانچه خواسته وامرشده تایید جدایی باشد مناطق دیگری مثل داارفور علم جدایی خواهی را بلند می کنند و دیگر از زمانی بزرگترین کشور افریقایی مسلمان چیزی باقی نمی ماند. و ممکنست همین سرنوشت در انتظار دیگر کشورهای آفریقایی مخالف امریکا یا فرانسه و بریتانیا هم باشد.
و درگوشه دیگری از دنیا مردمی هستند که مسلمانند ؛ از سال 1948 سازمان ملل و کشورهای اروپایی و امریکا قول تشکیل کشورشان را می دهند که از آنها دزدیده و هنوز هم هیچ خبری نیست - و نخواهد بود- چون آنها با اسراییل خوب نیستند و این دلیل تمام ماجراست.....


پی نوشت 1: استالین هم در دوران حکومتش از همین سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن خوب استفاده کرد و با کوچ دادن ارمنی ها به درون مناطق مسلمان نشین آذربایجان یا روسها به عمق داغستان برای همیشه درگیری های قومی و مذهبی را تضمین کرد تا مسکو تا ابد اهرم فشار و کارت بازی در داست داشته باشد