در ادبیات مدرن دنیای غرب دو کتاب هست که هردو آینده تاریکی را در مورد سیطره حکومت ها بر انسان ها بر جزیی ترین بخش های زندگی انسان ها نوشته شده : این دو رمان-داستان دیستوپیایی (تا آنجایی که من می دانم و خوانده ام) یکی 1984 جرج اورول است و دیگری فارنهایت 451 ری بردبری.
در هردوی این دو داستان یک چیز مشترک است : صفحات نمایشی که روی دیوار های خانه ها قرار دارند و از طریق آنها تمام امور زندگی خصوصی، روابط، احساسات و .. انسان ها زیر ذرده بین حکومت است.
البته جرج اورول در کتابش ناظر را مجموعه حکومتی کمونیستی تحت نظر برادر بزرگ Big Brother دانسته و به نوعی خواسته هشدار بدهد که کمونیسم در آینده به چنین چیزی تبدیل خواهد شد. اما ری بردبری در کتابش آینده ای را به تصویر کشیده که در آن قرص های شادی بخش (روان گردان) و این صفحه نمایش جاسوسی باعث می شوند انسان ها از خواندن و دانایی روبرگردانند.(این یکی اینجا شبیه به دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی می شود)
هردوی این کتاب ها خواننده را به نوعی می ترسانند که اگر یک زمانی چنین اتفاقی بخواهد بیفتد چه دنیایی در انتظار ما خواهد بود؟
حالا به نظر می رسد داستان های خیالی هردوی این نویسنده ها که یکی امریکایی و دیگری انگلیسی بودند توسط سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس (و نه روسیه یا حکومت کمونیست سابق) به واقعیت پیوسته اند.
نکته مهم اینست که شاید در کشوری مثل ما که هنوز هم فضولی ها، خاله خان باجی بازی ودخالت های عموجان و دایی خان در زندگی خصوصی افراد رواج دارد این موضوع امر خصوصی چندان به چشم نیاید اما در جوامع غربی امر خصوصی چیزی است که خیلی به آن اهمیت داده می شود که آنهم بحثی طولانی دارد و به ریشه های لبیبرالیسم و فردگرایی برمی گردد که بحث ما نیست.
اما گزارش آخر ویکی لیکس در مورد روش های جاسوسی سازمان سیا CIA که با همکاری MI6 انگلیسی ها به منصه ظهور رسیده کمی ترسناک است. بر اساس 9000 مدرکی که ویکی لیکس منتشر کرده سیا توانایی بازکردن کدهای پیچیده تلفن های همراه هوشمند (مثلا آیفون که سیستم پیچیده ای دارد) را پیدا کرده همین طور تبدیل تلویزیون ها به دستگاه های شنود خانگی.(ظاهرا با یک مدل خاص سامسونگ این کار را انجام داده اند)
حالا شما ممکنست بگویید خب حالا این اطلاعات روزمره من به چه درد خارجی ها یا سیازمان سیا می خورد؟
اولا این شما تنها نیستید، افراد دیگری می توانند باشند که جزییات روزمره زندگی شان اهمیت دارد مثل سیاست مداران، مذاکره کنندگان، افرادی که در سرویس های اطلاعاتی کار می کنند، ژنرال ها و سرداران و ...
دوما اینکه با این اطلاعات می توان در مورد زندگی و رفتارهای فرد، علایقش، ترس هایش و ... اطلاعات بدست آورد و از آنها علیه خود آن فرد استفاده کرد.
بگذارید یک مثال بزنم:
آیفون های اپل برنامه ای دارد که شما مثلا 12 شب به آن فرمان می دهید تا ساعت 4 صبح کسی مزاحمم نشود. ادامه فرمان دادن به این برنامه یک پترن از خواب شما در اختیار اپل قرار می دهد و ثبت می کند. اپل مدعی است اطلاعات را به هیچ عنوان به سازمان های اطلاعاتی نمی دهد و چند وقت پیش بر سر دادن اطلاعات مربوط به یک زن و شوهر عرب امریکایی که در حمایت از داعش دست به تیراندازی زده بودند با اف بی آی کلی گیس و گیس کشی داشت .
این پترن خواب می تواند در زمانی که فردی مورد شکنجه قرار می گیرد به کار آنها بیاید. در واقع فردی که کم خواب است به احتمال قریب به یقین از یک آدم خواب آلود در شکنجه های موسوم به Sleep Deprivation که فرد را از خوابیدن محروم می کنند بیشتر دوام خواهد آورد، پس بهترست او را با چیز دیگری شکنجه روانی کنند تا کم خوابی.
به این ترتیب استفاده از اطلاعات یک نرم افزار ساده می تواند در تعیین رفتار یک سازمان جاسوسی-اطلاعاتی کاملا کارساز باشد.
گزارش ویکی لیکس همچنین نشان می دهد مرکز عملیات جاسوسی سیا برای اروپا، خارومیانه و شمال آفریقا بجز مقر آن در لانگلی ویرجینیا، در کنسول گری آن در آلمان است.
انگلیسی ها هم که سالهالست در قبرس یک مرکز شنود دارند که تمام (تاکید می کنم تمام) تماس ها و تلفن های خاورمیانه را کنترل و ثبت می کند.
ویکس لیکس گفته است این تازه اول انتشار مدارک است و مقادیر بیشتری در راه است. باید دید آن مدارک چه هستند اما شکی نیست سازمان هایی مثل ویکی لیکس در مقابله با حکومت هایی مثل امریکا جان کارمندان و افرادی که با آنها همکاری می کنند را بر سر دست می گذارند تا اعمال خلاف این حکومت ها را فاش کنند.
ویکی لیکس فرصت خوبی بود برای جمهوری اسلامی اگر می توانستند از آن بهره درست ببرند اما طبق معمول همیشه آن را توطئه امریکایی-صهیونیستی خواندند و فرصت مثل همیشه از دست رفت.
من که شخصا شک دارم کسی در جامعه اطلاعاتی ایران حتی یک ورق از اطلاعات ویکی لیکس را خوانده باشد.