Monday, June 13, 2011

نام من سرخ


دارم کتابی می خوانم با همین عنوان بالا : نام من سرخ.

نوشته اورهان پاموک ، نویسنده ی ترک ، و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2006. راستش من نسبت به کتاب هایی که برنده جایزه نوبل ادبیات باشند همیشه کمی مشکوکم و آنها را نمی خرم ؛ چون از هیچ کدامشان خیری ندیده ام ؛ برعکس جایزه پولیتزر که به کتاب ها و آثار فاخر و نویسنده های واقعی جایزه می دهد ، نوبل همیشه در بخش ادبیات و صلح دنبال سیاسی کاری است ؛ یعنی می گردد نویسنده ها یا فعالینی که با کشورهایشان مشکل دارند و به نوعی نویسنده یا فعال سیاسی هستند را پیدا می کند و به آنها جایزه می دهد، ازقضا معمولا اروپایی ها با این کشورهای کذایی هم زاویه دارند .
اورهان پاموک هم ظاهرا با دولت ترکیه کمی سرسنگین است و دولت و این نویسنده چندان از ریخت همدیگر خوششان نمی آید.

اما من وقتی کتاب را خریدم به فکر نوبلش نبودم ؛ بیشتر بخاطر این خریدم که خودم ازترکیه و بهتر بگویم استامبول برگشته بودم و چون استامبول از آن شهرهایی است که اگر تویش خوب بگردید و تمام موزه ها ، کاخ ها ، بازارهای سنتی و محله های قدیمی و قبرستان ها و گورهای سلاطین عثمانی و مساجد بی پایان و زیبای آنرا ببینید و به تمام سوراخ سنبه هایش سرک بکشید و وقت و بی وقت صدای هزاران مناره ای را بشنوید که اذان می گویند عاشقش می شوید بنابر این به عشق این شهر آن را خریدم . بعلاوه ترک ها واقعا آدم های خوبی هستند ، شاید چون با توریست ها خوبند ؟ یا شاید چون ایرانی ها را دوست دارند و واقعا به ایرانی ها و حکومت و دولتمردان ایران ابراز علاقه می کنند یا شاید چون شب آخر کنار مسجد سلطان محمد فاتح باران می آمد و خواهرم گریه می کرد که نمی خواهد استامبول را ترک کند ، هرچه هست من این شهر را دوست دارم.
اما کتابی که دارم می خوانم بیشتر از اینکه مرا یاد استامبول بیندازد- چون وقایعش در همین شهر ولی در زمان عثمانی ها روی می دهند - مرا به تعجب وامی دارد که ما ایرانی ها چقدر با ترک ها مشابهت فرهنگی داریم. از اسامی و نام ها و فامیل های نهال و زلال ، شیرین و سهیلا ، خزانه دار و نیسان چی و ... که بگذریم، از شعرهایی که سردر قصرهای سلاطین عثمانی نوشته شده و معمولا بیت یا مصرع اولشان فارسی است و بقیه ترکی- و خود ترک ها بخاطر عوض شدن خطشان نمی توانند آنها را بخوانند اما ما فارس ها می توانیم! از غذاهایشان که تقریبا از زیرمجموعه آشپری ایرانی ست ، از مولوی که به نام رومی در قونیه آرمیده است و ما و ترک ها بر سر او و میراثش دعوا داریم ، از شمس تبریزی که ما می گوییم در خوی است ولی ترک ها قصد دارند جایی را بعنوان آرامگاه او علم کنند و محل جدید توریست پذیری برای ما شاخ کنند ، از دین اسلام وحکومت جدید ترکیه و اسلامگرایان و سیاست هم که بگذریم بازهم ما و ترک ها با هم مشابهت فرهنگی زیادی داریم . و تمام این کتاب من را یاد همین مشابهت ها می اندازد. و اینکه جنگ های صفوی ها وعثمانی ها هنوز روی خاطره جمعی هردو ملت سنگینی می کند ، اما بر عکس اختلافات ترک ها و ارامنه باعث دشمنی امروزما نیست که همراه با مولوی و شعر و نقاشی و خط وکتابت و نستعلیق و میرک و کمال الدین بهزاد بخشی از میراث مشترکمان است . سلاطین عثمانی شیعه کشی زیاد کرده اند ، با ما دشمنی فراوان داشته اند و در واقع شیعیان و حکومت های شش امامی در تمام کشورهای عربی خصوصا شمال آفریقا را آنها از بین بردند و قلع و قمع کردند اما هنوز هم در هرمسجدی که معمولا در زمان عثمانی ها ساخته شده بروی هنوز هم آن بالا نام های علی (ع) و حسن و حسین علیهما السلام را می بینی.

اما یک دلیل دیگرم برای خریدن این کتاب هم این بود که ببینم هنوز هم به نویسنده های ترک علاقه دارم یا نه ؟ که ظاهرا دارم. آن زمان های دور چند تا کتاب "یاشار کمال" را خوانده بودم- او هم با دولت ترکیه آن زمان مشکل داشت ومعروفترین کتاب یاشار کمال "اینجه ممد" بود ؛ چیزی تو مایه همین کلیدر دولت آبادی خودمان ، بعد از "لطیفه تکین" خوانده بودم و خوشم نیامده بود ، بعد "عزیزنسین" که داستانهای مختلفی ازش خوانده بودم و بعدها قضیه سلمان رشدی پیش آمد و او که کتاب را به ترکی ترجمه کرد مردم عصبانی شدند و بیرونش کردند و رفت خارج از ترکیه و همانجا مرد و دیگرموقعیتش پیش نیامده بود و هیچ کتابی از نویسنده های ترک نخوانده بودم . حالا می بینم این اورهان پاموک نویسنده خوبی است ، از خیلی از نوبل بگیرهای دوزاری اثر فاخرتری نوشته و شاید بازهم باعث شود به نویسنده های ترک روبیاورم یا آثار دیگری از او را هم پیدا کنم و بخرم ... شاید چون ما و ترک ها شباهت های فراوانی داریم !.

ه

بازی های نخ نما در سوریه

این روزها که در سوریه سرکوب مخالفان مسلح - به ادعای دولت سوریه- و مخالفان دموکراسی خواه - به گفته رسانه های خارجی - ادامه دارد اتفاقی افتاده که پس از خواندنش متوجه می شوید شبیه آن را قبلا دیده اید و شنیده اید.

ماجرا از این قرارست که یک وب لاگ نویس ظاهرا زن، فمینیست ، همجنس.گرا و امریکایی- سوری به نام "امینه عبدالله عراف العمری "که در وب لاگ و حساب توییتری اش از ناآرامی ها ی دمشق و سوریه گزارش می داده و رسانه های خارجی هم از این اخبار و مثلا گزارش های شاهدان عینی استفاده می کردند چند روزی غایب می شود ، بعد از چند روز دختری به نام رانیا اسماعیل که مدعی است دختر دایی اوست بجایش پستی را در وب لاگ او منتشر می کند مبنی بر اینکه امینه عراف به وسیله نیروهای امنیتی سوری دستگیر و به محل نامعلومی برده شده و باید برای نجات او شتافت.

گروه هایی در فیس بوک کمپین آزادی امینه عراف راه می اندازند که بیشتر از 13 هزار نفرش عضوش می شوند + ؛ اما در این میان اتفاق دیگری می افتد. زنی اهل لندن به نام یلنا لچیچ مستقیم سراغ می رود بی بی سی و می گوید عکسی که در وب لاگ امینه به عنوان عکس امینه جا زده شده در واقع عکس اوست که از آلبوم عکس فیس بوکش که خصوصی هم بوده ، برداشته شده و او امینه عراف نیست.

بعد از این خبر، یک خبرنگارکه دنبال ماجرا را گرفته کشف می کند بخش هایی از مطالبی که در وب لاگ امینه عراف آمده در واقع سال 2007 در وب لاگ دیگری منتشر شده بوده و هیچ یک جدید نیستند و حتی به گفته همان وب لاگ واقعیت و خیال در هم آمیخته هستند. این خبرنگار برای محکم کاری از تمام کسانی که دوستان توییتری امینه عراف هستند می پرسد آیا تا بحال او را شخصا دیده اند ؟ هیچ کس پاسخ مثبت نمی دهد . تنها کسی که در گفتگوهای قبلی با بی بی سی و روزنامه تایمز لندن و حتی الجزیره خودش را دوست او معرفی کرده بوده نیز مجبور می شود اعتراف کند نه تا بحال با امینه عراف حرف زده و نه او را از طریق اسکایپ دیده و تنها از طریق ای میل با او مکاتبه داشته درست بر خلاف چیزی که قبلا ادعا می کرده است.
با این حال او همچنان سیر وقایع روزهای آخر امینه عراف و ماجراهای بعد از فرار و متواری شدنش از دست نیروهای امنیتی سوریه و ماجرای روسری بر سر کردنش و همه و همه.... را همچنان با آب و تاب تعریف می کند.

ناگفته پیداست صفحه ای در ویکی پیدیا + به امینه عراف اختصاص یافته که درباره زندگی ، تاریخچه وب لاگ نویسی ، تمایلات جنس.ی او و ... اطلاعاتی را نوشته که احتمالا از همان وب لاگ کذایی هستند و اینکه او بوسیله مردان مسلح وابسته به دولت بشار اسد ربوده شده ، جالب آنکه حتی نوع و رنگ ماشینی که او را به داخلش هل داده اند را هم قید شده است.


امروز رجا نیوز این خبر را زده + که دختر سوری- امریکایی وب لاگ نویس یک مرد اهل جورجیا از آب در آمد. رجا نیوز به منبعش اشاره ای نکرده اما ظاهرا این منبع سایت انتفاصه الکترونیک بوده که با سند و مدرک + ثابت کرده امینه عراف کار مشترک زن و شوهری اسکاتلندی به نام های تامس مک مستر و همسرش بریتا فرولیشر است که اهل ادینبرا هستند و پیش از این در اتلانتای جورجیا زندگی می کردند و البته این دو این اتهام را تکذیب کرده اند.

علاوه بر شبکه های بی بی سی و الجزیره و چندین روزنامه و سایت دیگر، سی ان ان امریکا هم یکی از شبکه هایی بود که در بخش آی-ریپورت خودش مطالبی را که از طریق ای میل از امینه عراف گرفته بود علیه دولت سوریه منتشر کرد و یادمان نرود مقر سی ان ان در آتلانتای جورجیاست.
نکته دیگر اینکه اعتراضات سوریه - که شاید در اوایل کار به حق و ناشی از دل خوری مردم بود اما به سرعت رنگ و بوی براندازی گرفت و مسلحانه شد - از شهر درعه در جنوب سوریه آغاز شد از مسجدی به نام مسجد العمری و نام فامیلی امینه عراف هم العمری دارد!

حالا تمام این داستان من را یادچند ماجرای مشابه انداخت : دختری که او را بسیجی ها ربوده بودند - روز روشن و جلوی مسجد قبا، او را هتک حرمت کرده بودند ، بعد جسدش را سورزانده بودند و در جایی جنوب تهران انداخته بودند یا شاید هم دفن کرده بودند و بعد دوستش تمام این ماجراها را با آب و تاب تعریف کرده بود و از میان کسانی که این خبر را سند جنایت های جمهوری اسلامی می خواندند ، یک عاقل پیدا نمی شد که بپرسد چطور یک مرده و جسد سوزانده شده این اطلاعات را به دوستش داده بود ؟؟؟
نفر دوم دختری بود که مرده بود و یک متوهم در ختمش شرکت کرد و بعد کاشف به عمل آمد دخترک فراری از خانه بوده و جالب اینکه برای او شناسنامه و پدر شهید هم ساخته بودند و نهایتا نفر سومی که در همین خیابان های تهران او را کشتند ، قاتلش را کف از قضا یک بسیجی بود گرفتند ، کارتش را برداشتند وبعد رهایش کردند برود تا آنها به خدمت سطل زباله ها برسند اما عکس کس دیگری را به جای او در سطح جهان پخش کردند.

گاهی اوقات امریکایی ها وعوامل پشت و جلوی صحنه های شان خیلی رو بازی می کنند .... شاید برای اینکه همه از روی یک جزوه نخ نماشده ، کهنه و پاره پوره ی براندازی استفاده می کنند.


برای مطالعه بیشتر :

* خدا، سوریه ... و جمهوری های موروثی +

**لینک های معروف به داستان امینه عراف

1-http://thelede.blogs.nytimes.com/2011/06/07/syrian-american-blogger-detained/

2-http://www.huffingtonpost.com/2011/06/07/amina-arraf-a-gay-girl-in-damascus-arrested_n_872681.html

3- http://www.globaltvedmonton.com/Identity+questioned+kidnapped+Syrian+blogger+with+Montreal+ties/4919644/story.html

4-http://www.msnbc.msn.com/id/43326770/ns/world_news-mideast_n_africa/

5-http://blogs.wsj.com/dispatch/2011/06/08/photos-of-syrian-american-blogger-called-into-question/