من طبق معمول مدتی است ننوشته ام. نمی دانم چرا. احتمالا مهمترین دلیلش اینست که حال و حوصله اش نیست -هرچند وقتی دست به نوشتن می بری دیگر کلمات خودشان می آیند- وگرنه این چند روز که روزهای اوج ماه رمضان هستند حرف برای گفتن زیاد است. از شکست قریب الوقوع مخالفان دولت سوریه تا وقایع صحرای سینا در مصر تا روهینگاهای میانمار و باقی قضایا و البته شاید زلزله. اما من ترجیح می دهم امروز بجای سیاسی تحلیل کردن٬ اجتماعی بنویسم. شب قدر یک اس ام اس منتشر شده بود و طبق معمول! دست به دست می چرخید که خدا همه چیز را می بخشد بجز حق الناس را. ولی البته هیچ چیزی در مورد حق الناس گفته نشده بود. حالا اگر من جای آقایان محترمی بودم که می روند در این شب های عزیز بالای منبر همین موضوع را می گرفتم و کمی برای ملت جا می انداختم که حق الناس یعنی چه. که بعد از اینکه ملت از احیا امدند بیرون و سحری را گرفتند و سوار ماشین ها راهی خانه هایشان شدند اینقدر خلاف نکنند ٬ کوچه های یک طرفه را مخالف نروند٬ توی لاین مقابل در خیابان حرکت نکنند و همه اینها را هم به حساب زرنگی شان نگذارند. یا خانم هایی که بی حجاب رسما می آیند توی مساجد و کسی جرات نمی کند به آنها بگوید به احترام شب قدر و خانه خدا موهایتان و گوشواره هایتان را بکنید تو همین یک شب! می فهمیدند که بد حجاب گشتن هم نوعی حق الناس است. هم برای مردها هم برای همسران و دختران آن مردها. ولی متاسفانه احساس می کنم اخلاقیات در جامعه ما مهمترین چیزی است که گم شده. اگر آن خانمی که مثلا با سرعت رد می شود و می زند آیینه ماشین شما را ناکار می کند و خودش هم می داند که زد و رفت لحظه ای بیاستد و پیاده شود و دست کم معذرت خواهی کند احتمالا روز ۵۰ هزار سال با یک سیاهه بلند از حق الناس روبرو نخواهد شد. یا آن اقای با محاسن و قیافه حق به جانب که ۱۷ ثانیه از چراغ قرمز خودش مانده را رد می کند و به حریم چراغ سبز شما بی احترامی می کند یا آن موتوری هایی که همیشه در سمت مخالف خیابان مشغول ویراژ دادن هستند. دکتر ابراهیم فیاض در یکی از کلاس هایش می گفت شیعه مذهبی سکولار است- که به نظر من کاملا حق داشت- فقط به عقیده او موضوعی به نام امر به معروف و نهی از منکر باعث می شود این حالت سکولاریته از بین برود. و حالا که امر به معروف و نهی از منکری در جامعه وجود ندارد می توان انتظار داشت وضعیت اخلاقیات خراب باشد و همه سکولار و لیبرال شده باشند که شده اند!. البته می گویند امر به معروف هم شرایط دارد و ترس از جان و مال و غیره... که همه بهانه هایی است که می آورند تا انجامش ندهند٬ اما آقایان محترم در شبهای قدر بالای منبر که دیگر این بهانه ها را ندارند. می توانند بجای روضه خواندن بی جا از گریه ها و بابا بابا گفتن های امام حسن و امام حسین در شب وفات حضرت علی کمی از این حرف ها بزنند. کمی به ملت بفهمانند به صرف شیعه علی بودن و سالی دو شب احیا رفتن هیچ کس به بهشت نمی رود. بهشت را به بهانه نمی دهند به بها می دهند. آن موقع می توانند کمی حرف حجاب بزنند. کمی برای ملت جا بیندازند تمام خلاف هایی که می کنند حق الناس است و هرگناهی را که نگاه می کنیم و فرض می کنیم خدا می بخشد بجز حق الناس را ! در واقع به نوعی به همان حق الناس مربوط می شودو خدا نمی بخشد. اما به نظر من دیگر حرف از این کارها گذشته است. و جالب اینکه می روم نگاه می کنم می بینم امام حسن و امام حسین در زمان وفات پدربزرگوارشان دست کم ۳۶-۳۷ سالی داشتند که دیگر مانند بچه ها نخواهند بابا بابا بکنند و کمی خودداری نشان بدهند. ( که مطمئنا همین طور هم بوده است چون آنها مال هر خانواده ای نبودند بلکه با آن پدر و مادر و پدربزرگ حتما می دانستند انالله و انا الیه راجعون و کل من علیها فان می طلبد که جزع و فزع نکنند) راستش شب قدر و دیدن آدم ها ٬ زن ها و مردها و دخترها و پسرهای جوانی که به بهانه شب قدر ریخته بودند توی خیابان و بهانه ای برای تا نیمه شب ول گردی پیدا کرده بودند مرا قانع کرد که وضع اصلا خوب نیست. قبلا هم این چیزها را یک بار در عاشورا و یک بار در شب تولد امام زمان دیده بودم ولی این بار احساس کردم قضیه جدی تر از این حرفهاست و دیگر با انشالله بز است و انشالله گربه حل نمی شود.و حالا می رسیم به زلزله. این زلزله ای که در آذربایجان شرقی آمد خیلی راحت می توانست در تهران بیاید. فهل من مدکر؟ آیا کسی متوجه هست؟