Tuesday, March 22, 2016

نگاه یک منتقد عرب به ایران





آمریکایی ها یک قانون دارند به اسم قانون آزادی اطلاعات Freedom of Information Act طبق این قانون اگر پژوهشگری برای موضوعی نیازمند دسترسی به اطلاعات طبقه بندی خاصی باشد می تواند خواهان انتشار آنها بشود و معمولا دولت های مختلف آمریکا مجبور شده اند در مواردی بخشی از اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه شان را طبق این قانون منتشر کنند.این را بگذارید کنار قانونی که دولت را موظف می کند هرچند دهه اسناد محرمانه دولت آمریکا را منتشر کند که گاهی هم البته دولت این کشور از انتشار بخش هایی ( نه همه آن اسناد ) طفره رفته است.

 در ایران چنین چیزی هرگز وجود نداشته بنابراین خیلی از مسائل ناگفته باقی مانده و خواهند ماند. یکی از این مسائل موضوع سفر مشاور امنیت ملی آمریکا در زمان رییس جمهور ریگان، رابرت مک فارلین در دهه 60 شمسی و سالهای 1980 میلادی است که هنوز هم ابعادش و اینکه چه کسانی در آن دخلی بودند ناگفته مانده است. یکی از اتهاماتی که به همکاری ایران و آمریکا و حتی ایران- اسراییل بین عرب ها همیشه دامن زده همین موضوع مک فارلین و سفرش به ایران است که به رسوایی ایران-کنترا معروفست و در واقع مثل لکه ننگی بر دامان جمهوری اسلامی باقی مانده و مخفی کاری و عدم پاسخگویی به افکار عمومی برای همیشه آن را به سند همکاری بین این دشمنان تبدیل کرده است.   

در منطقه خاورمیانه  سیاست های ایران همیشه از سوی روشنفکران عرب (که معمولا هوادار ایران هستند) نقد می شود و در میانه همین انتقادهامی شود نقاط قوت یا ضعف سیاست های ایران دید. این متنی که در پایین می آورم بخشی از صحبت های لیث الشبیلات یکی از منتقدان سرسخت رژیم اردن در دوران ملک حسین و ملک عبدالله دوم است. شبیلات این حرف ها را در مصاحبه ای با سایت چشم خاورمیانه Middle East Eye مطرح کرده است. او در این مصاحبه می گوید که ملک عبدالله اردن را با ریموت کنترل اداره می کند چون حداقل یک چهارم سال را در کشور نیست و انتقادات دیگر. این قسمتی که من ترجمه می کنم مربوط به سوالی است که در مورد منطقه از او می پرسند اما نکته مهم اینکه او هم به موضوع مک فارلین اشاره می کند.



سوال: نقش عربستان سعودی و امارات (عربی متحده) در منطقه چه بود؟

شبیلاتمتاسفانه بجز اسراییل دوقدرت دیگر در منطقه که برای تسلط کامل یا نیمه کامل با هم رقابت می کنند ترکیه و ایران هستند و از طرف دیگر سیاست های اعراب  با بی نظمی کامل همراهست.

قبل از صحبت در مورد اعراب باید اول از ایران شروع کنیم. ایران بعد از (ایت الله) خمینی به کشوری کاملا واقع بین با برنامه ای ناسیونالیستی که در عمقش رویای مذهبی خوابیده، تبدیل شد. (منظور شبیلات از رویای مذهبی گسترش شیعه است). بدون در نظر گرفتن دشمنی ذاتی ایران و امریکا این دو با هم کاملا هماهنگ حرکت می کنند. (شبیلات اصطلاح رقص دونفره تانگو را که دو نفر باید کاملا با هم هماهنگ باشند را برای رابطه ایران و آمریکا بکار می برد). ایرانی ها امکان حمله آمریکا به افغانستان و عراق را فراهم کردند چون بدون کمک آنها این کار امکان پذیر نبود.

آمریکایی ها در عراق گند زدند و نهایتا این کشور را دودستی به ایران تحویل دادند و آنها امروز در مقام اشغال گر درعراق هستند. عربستان سعودی که از کارت صدام حسین علیه ایران استفاده می کرد خودش زمانی دشمن صدام شد و نتیجه اینکه امروز در مقابل ایران قرار گرفته بدون اینکه دیگر کمک ارتش عراق را کنار خودش داشته باشد.

 سال 1991 عراقی ها از من خواستند مطمئن بشوم آیا ایرانی ها حاضرند در مقابل تهاجم آمریکا مقاومت کنند؟ من به تهران رفتم و آنجا از اصطلاح انقلاب علیه شیطان بزرگ  شدیدا انتقاد کردم. به رهبر آن زمان (آیت الله) خمینی نامه ای انتقادی که با مرحوم حسن ترابی (سودان) و راشد غنوشی (تونس) نوشته بودیم، را دادم.

 با رییس کمیته روابط خارجی ایران هم در هتل استقلال ملاقات کردم، (شبیلات اسمی از آن فرد نمی آورد و از آنجایی که ایران کمیته روابط خارجی ندارد شاید منظورش دبیر شورای عالی امنیت ملی یا رییس کمیسیون روابط خارجی مجلس بوده است). او جلوی من درآمد و با عصبانیت گفت حق ندارم چنین انتقادات تندی را در تهران بگویم. من هم برگشتم و گفتم:
"بشین! بشین! یادت نرود که شماها با رابرت مک فارلین در طبقه دهم همین هتل ملاقات کردید. پس بشین سرجایت و حرف نزن!"

او هم سرجایش نشست  ولی نهایتا توافق هسته ای نقش ایران به عنوان قدرت منطقه را تثبیت کرد.

  سعودی ها اما اهرم فشاریبه اسم صدام حسین را علیه ایران از دست دادند و فهمیدند که سرشان کلاه رفته و امریکایی ها عراق را به ایران تحویل داده اند. کاری که حالا دارند می کنند اینست که موازنه قدرت در منطقه را به حالت تعادل دربیاورند و اینجاست که موضوع یمن و سوریه مطرح می شود.

اما اتفاقی که دارد می افتد دیوانگی محض است، به هر کامپیوتری این اطلاعات را بدهند همین نتیجه را بیرون می دهد. هر سیاستمدار عاقلی می داند که اتفاقی که دارد می افتد دیوانگی است. (سعودی ها) می خواهند با ایران بجنگند، با اخوان المسلمین هم که دیگر دشمن شان نیستند می جنگند، با این حال با اخوان المسلمین در سوریه و یمن همکاری می کنند، ولی با آنها در مصر و تونس و لیبی از اساس مخالفند و در عین حال می خواهند با اسراییل دوست باشند؟ کسی به آنها (سعودی ها) حمله نکرده ولی آنها در همه جای منطقه به عنوان نیروی ضد انقلاب عمل کردند و عجیب اینجاست که از انقلاب در سوریه هواداری می کنند ولی چک کودتای 3 جولای مصر و ناآرامی های لیبی را می کشند و سعی می کنند انقلاب تونس را از بین ببرند.
 .
.
.
.
.
اگر غرب می خواهد مسئله پناهنده های خاورمیانه را حل کند باید مشکل فلسطینی ها و اسراییلی ها را حل کند و دست از حمایت از دیکتاتورها بردارد. اروپایی ها در سفر روحانی به رم روی مجسمه های لخت موزه را پوشاندند. من همان موقع نوشتم که چقدر ایران قوی شده است، بحث من در مورد خوب بودن یا بد بودن شیعه نیست فقط می گویم روحانی (دولت ایران) چقدر قوی شده است.





Saturday, March 12, 2016

من عاشق آدم های با تحصیلات پایین هستم!




این که در آمریکا در شهر شیکاگو عده ای مانع برگزاری راهپیمایی هواداران دانلد ترامپ بشوند یک اتفاق بی سابقه است. آنهم برای آمریکایی که همیشه به ازادی تجمعات و آزادی بیان (البته طبق شرایط خودش) افتخار می کند وآنرا جزو اصول دموکراسی می داند. 



دانلد ترامپ میلیاردر کازینو دار، بساز بفروش و مرد عرصه تجارت حالا می خواهد عرصه سیاست را فتح کند و عده ای این را نمی خواهند. ترامپ پولدارست، متکبر است، رک است
، می گوید همه چیز دارد و خودش بدون کمک از بانک ها و موسسات مالی دارد کمپین و تبلیغاتش را می چرخاند (البته در این مورد شک و تردید هست!)، می گوید اگر رییس جمهور بشود با هواپیماهای خودش مسافرت می کند و باری بخاطر هزینه های هواپیمای رییس جمهوری روی دوش مالیات دهنده آمریکایی نمی گذارد، بقیه کاندیداهای جمهوری خواه را مسخره می کند و می گوید بخاطروجود او در این چند هفته کلی آدم هوادار حزب جمهوری خواه شده اند ولی آنها عرضه هیچ کاری نداشتند، مخالف جنگ عراق است و می گوید عربستان باید به آمریکا برای حفاظت از منافعش در خلیج فارس پول بدهد و نمی شود بی مایه و مجانی از عربستان دفاع کرد ، از مهاجرها خوشش نمی آید و می گوید باید نه غیرقانونی بلکه قانونی به آمریکا بیایند و نهایتا آدمی است که می تواند شغل ایجاد کند و عقاید اقتصادی خودش را دارد. (یادمان باشد برای زندگی در آمریکا پیش از خدا شما باید پول داشته باشید و برای داشتن پول باید شغل داشته باشید).

ترامپ با همین حرف ها تا بحال توانسته رقابت های اولیه درون حزبی در نیو همپشیر، کارولینای جنوبی، نوادا، آلاباما، آرکانسو، جورجیا، ماساچیوستس، تنسی، ورمونت ، ویرجینیا ، کنتاکی، لوییزیانا، هاوایی، میشیگان و می سی سی پی را ببرد و در آنهایی هم که برنده نبود عمدتا با فاصله کمی از برنده ایستاده و تا الان که این متن نوشته می شود 459 نماینده حزبی را از آن خودش بکند. 

یک کاندیدای جمهوری خواه برای اینکه بطور اتوماتیک نماینده حزب بشود باید حمایت 1237 نماینده حزبی را تضمین کند و خیلی ها بعید می دانند ترامپ موفق به این کار بشود و نهایتا حزب جمهوری خواه روی کارت 20 او یک شماره 21 خواهد آورد. البته ترامپ هم پیش بینی چنین روزی را کرده و گفته اگر جمهوری خواهان سعی کنند او را بیندازند بیرون او به عنوان یک کاندیدای مستقل در انتخابات شرکت خواهد کرد. (که البته معلوم نیست این طرح با توجه به وضعیت ذاتی دوحزبی انتخابات آمریکا اصلا شدنی یا موفقیت آمیز باشد یا نه) 


و حالا ترامپ یک امتیاز دیگر هم کسب کرده : اینکه مخالفانش نمی گذارند حرفش را بزند. بعد از اینکه اعتراضات بیرون دانشگاه ایالتی ایلینوی در شیکاگو به  درگیری بین مخالفان و موافقان ترامپ و پلیس کشید ترامپ به شبکه MSNBC گفت " ن
اراحت کننده است که ببینید نمی توانید راهپیمایی برگزار کنید. بر سر آزادی بیان چی آمده؟"




اما مسئله ای که این وسط هست اینست که مخالفان ترامپ در حمایت از برنی سندرز کاندیدای دموکرات و رقیب هیلاری کلینتون شعار می دادند وحالا هواداران او می گویند کار کار دموکرات ها بوده است. از طرفی ستاد سناتور تد کروز رقیب اصلی ترامپ گفته این اتفاق تماما تقصیر ترامپ است که حرف های تحریک آمیز می زند . مایک روبیو دیگر رقیب ترامپ گفته اصلا شیکاگویی ها تو کار تظاهرات و اخلال هستند (این را درست گفته) و بعضی از این آدم ها را پول داده بودند که اغتشاش کنند.

بهرحال دانلد ترامپ فعلا با همین مدل لری حرف زدن و بیان دغدغه های آمریکایی های معمولی توانسته نظر مساعد جمعیت قابل توجهی را جلب کند. 



مثلا چند وقت پیش در جریان رقابت در نواد
ا گفت : "ما رضایت  اوانجلیکن ها را کسب کردیم، جوان ها با ما هستند. پیرها با ما هستند. افراد با تحصیلات بالا هوادار ما شده اند. افراد با تحصیلات پایین هم هوادار ما شده اند و من اصلا عاشق آدم های با تحصیلات پایین هستم!"



Thursday, February 11, 2016

چهل روز پس از نمر



چهل روز از اعدام روحانی شیعه شیخ نمر النمر گذشته است و حالا که بحث و اختلافات برسر درستی یا نادرستی حمله عده ای به سفارت سعودی در تهران و کنسول گری مشهد تمام شده و اوضاع در این مورد تقریبا ساکت شده است می توان به بقیه این وقایع پرداخت. 

نکته مهمی که در ماجرای اعدام 47 تبعه عربستان (که 4 تای آنها شیعه بودند) مغفول ماند آدم هایی بودند که به اسم عضویت در القاعده اعدام شدند. تقریبا یک هفته بعد از آن اعدام ها یک سایت بریتانیایی اطلاعات بیشتری در مورد اعدام مظنونان متهم به عضویت در القاعده منتشر کرد که نشان می داد واقعیت چیزی نیست که سعودی ها مدعی اند. 

به گفته سایت چشم خاورمیانه Middle East Eye فقط دو نفر از 43 متهم تروریسم اعضای شناخته شده القاعده بودند: فارس الشویل که سعودی ها او را نظریه پرداز القاعده می دانستند. دیگری عادل الضبیطی بوده که متهم به کشتن فیلمبردار بی بی سی و مجروح کردن خبرنگار این شبکه در جریان تیراندازی سال 2004 در ریاض بود. 

اما به ادعای سایت MME یکی از اعدام شده ها یک پسر 25 ساله تبعه چاد به اسم مصطفی اباکار بوده که سال 2003 در سن 13 سالگی بدست نیروهای امنیتی عربستان در این کشور دستگیر می شود . این بچه را به بهانه شرکت در دوره های قرآنی در مکه به عربستان کشانده بودند و بعد عضو القاعده می شود. اما ظاهرا مرتکب جرمی نشده بوده است و قرار بوده سعودی ها خیلی زود او را آزاد کنند ( که نمی کنند) و در عوض 13 سال بعد اعدامش می کنند و به ادعای فعالان حقوق بشر عربستانی این پسر جوان حتی وکیلی هم نداشته و کسی سراغش را نگرفته و موضوعش کاملا ندیده گرفته شده است. ( شبکه العربیه خودش ظاهرا مستندی در این زمینه پخش کرده است)

نفر بعدی که مورد او هم مشکوک بوده پسری به نام  مشعل الفراج بوده که در زمان دستگیری اش در سال 2004 فقط 17 سال سن داشته. او بعد از اینکه پدرش حمود توسط نیروهای امنیتی عربستان در حین یک حمله امنیتی کشته می شود به القاعده می پیوندد اما نکته مهم اینست که پدرش ظاهرا مامور دوجانبه بوده و با نیروهای امنیتی سعودی همکاری کرده بوده است. مشعل وقتی دستگیر می شود که مشغول تعلیم دیدن برای بمب گذاری انتحاری بوده و سالها بدون اینکه به دادگاه برده بشود در زندان شکنجه می شود. 

اما مورد عبدالعزیز التعیلی از بقیه قابل توجه تر است. عبدالعزیز که طلبه علوم دینی بوده و یک فتوا در مباح بودن حملات به نیروهای امنیتی صادر کرده بوده در سال 2005 بعد از شلیک گلوله به صورتش دستگیر می شود.  طبق ادعای فعال یک حقوق بشری به نام  سلیمان الرشودی که خودش 15 سال را در زندان به جرم شکستن بیعت با پادشاه گذرانده، عبدالعزیز بخاطر سالها زندانی بودن کاملا تعادل روانی اش را از دست داده و رسما دیوانه بوده است. 


رشودی که سال 2012 با عبدالعزیز در یک سلول بوده گفته است او دیگر نماز نمی خواند چون عقیده داشت به خدا خیلی نزدیک شده است، لباس هایش را از تنش در می آورد و دیوانه وار راه می افتاد و فریاد می کشید ، با حشرات توی زندان حرف می زد و حتی مدفوع خودش را می خورد.

 الرشودی بعد از آزادی در سال 2014 شروع به کمپینی برای آزادی عبدالعزیز و فرستادنش به بیمارستان روانی می کند حتی به کمیسر عالی سازمان ملل در امور انسانی هم نامه می نویسد و مورد عبدالعزیز التعیلی را توضیح می دهد اما ظاهرا هیچ جوابی دریافت نمی کند . عبدالعزیز هم با بقیه به اتهام عضویت در القاعده اعدام می شود. 

البته از سازمان مللی که رییس کمیسیون حقوق بشرش عربستان سقوطی باشد نمی توان انتظار بیشتری داشت اما به نظر می رسد در مورد عربستان هیچ کس حتی حاضر نیست حرفی بزند و همه تن به ذلت حمایت از آل سعود می دهند. اما به چه قیمتی ؟


 

Monday, January 25, 2016

پاداش سکوت



امروز پنجمین سالگرد شروع انقلاب مصر است که منجر به سقوط حسنی مبارک شد. بعد از گذشته 5 سال اما مصر وضعیت خوبی ندارد. انقلابی که همه امیدوار بودند بتواند دست آمریکا را از مصر قطع کند و صلح با اسراییل را ملغی یا در عرصه داخلی در عرصه داخلی کشور را از حکومت وحشت مبارک خلاص کند عملا نتوانست به هیچ کدام از خواسته هایش برسد. 



بعد از 5 سال دوباره یک ژنرال بر مصر حاکم است، طبقه حاکم قبلی همچنان حضور دارند، مبارک و پسرانش که مظهر فساد دولتی و اقتصادی بودند بیرون از زندان به ریش مردم می خندند. سران اخوان المسلمین که در دوره یک سال حکومت شان نتوانستند, نخواستند یا فرصت پیدا نکردند به شعارها و وعده های شان عمل کنند در زندان ها یا منتظر اعدامند یا احکام حبس های طویل المدت را طی می کنند وصدها نفر بخاطر مخالفت با رژیم جدید کشته شده اند. 

هزاران نفر در زندان ها به دلایل امنیتی زندانی اند. افراد زیادی ناپدید شده اند و هیچ خبری از آنها نیست و نیروهای امنیتی مصر در چند روز گذشته دست کم به 5000 خانه در قاهره و اطراف آن حمله کرده اند و تعداد بیشتری از مردم را دستگیر کرده اند. 

وعاظ حکومتی به مردم هشدار داده اند در میدان آزادی (تحریر) قاهره جمع نشوند که این کار گناه دارد. استفاده از سمبل های گروه هایی که تروریست محسوب می شوند مثل علامت زردرنگ دست رابعه  جرم است. گروه های تندرو در صحرای سینا جولان می دهند و با خلیفه داعش بیعت می کنند و نهایتا مصر تقریبا همان مصر قدیمی است گیریم که اسم رییس جمهوری که در رقابت با خودش برنده شده حسنی مبارک نباشد و عبدالفتاح السیسی باشد. 

علاوه بر گرفتن کمک های نظامی از امریکا (بدون توجه به این واقعیت که آمریکایی ها قانون خودشان را نقض کردند که تسلیح حکومت هایی که با کودتا به قدرت رسیده باشند را ممنوع کرده است) مصری ها همچنان متحد عربستان هستند و حتی قرارست در 5 سال آینده محصولات نفتی به ارزش 20 میلیارد دلار از سعودی ها بگیرند.+ البته نه تنها عربستان بلکه امارات متحده و کویت هم از سال 2013 و سقوط محمد مرسی مشغول پول ریختن در مصر برای حل مشکلات اقتصادی وبلند نشدن صدای مردم هستند. 

عربستان همچنین 8 میلیارد دلار برای تامین نقدینگی در اختیار بانک های مصر گذشته، 1.5 میلیارد دلار برای توسعه شبه جزیره سینا سرمایه گذاری کرده و 200 میلیون دلار وام هم برای طرح های کوچک و زودبازده اختصاص داده است. 

یکی از کمبود هایی که پس از وقایع مصر به شد احساس می شد و همان سرنوشت انقلاب مصررا به جایی که  الان هست رساند نبود یک رهبر واقعی کاریزماتیک بود که از کسی و چیزی نترسد. شاید این مهمترین عامل شکست مصری ها در انقلابی بود که جرقه اش در تونس زده شد. خیلی ها بخصوص در کشورهای خلیج فارس شاید فکر کنند انقلاب های عربی تمام شده اند اما نگارنده شخصا فکر می کند این انقلاب های ناتمام مثل آتش زیر خاکستر مانده اند و روزی  دستی این خاکسترها را بهم خواهد زد و این آتش دوباره شعله ور خواهد شد و آن روز حتما کار نیمه تمام ملت های عرب تمام خواهد شد. 



*این مقاله روزنامه گاردین + در مورد وضعیت انسانی مصر در سالروز انتخابات پرداخته است. 

**این مطلب به صورت خلاصه ترهمزمان در کانال تلگرام مکتوبات به آدرس http://telegram.me/maktubat  منتشر شد.

 

Sunday, January 10, 2016

سخنانی از روحانی مجاهد شیخ نمر باقر النمر



یک هفته از اعلام شهادت رهبر شیعیان منطقه شرقیه عربستان شیخ شجاع  نمر باقر امین النمر می گذرد. خبر اعدام او بدست رژیم آل سعود موج اعتراضی در سراسر جهان ایجاد کرد. هفته پیش یک نفر از من پرسید من چقدر از حرف های او را شنیده بودم. من شخصا نمر را از طریق سخنرانی هایش در یوتیوب می شناختم. سخنرانی های تندی که علیه ال سعود می کرد. به ادعای علی ال احمد + یکی از شیعیان مخالف آل سعود که در آمریکا زندگی می کند شیخ نمر پدربزرگی هم داشته که او هم مخالف سرسخت آل سعود بوده است. بهرحال از آنجایی که بسیاری در ایران هستند که تا بحال سخنرانی های آتشین نمر را نشنیده اند ترجمه ای از سخنرانی که در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۱۱ یعنی تقریبا ۷ ماه پس از آغاز قیام بحرین بیان شده را اینجا می گذارم.  روحش در اعلی علیین با ابراهیم بت شکن و امام حسین که نامش در این سخنرانی آمده است محشور باشد.


ما صد سالست تحت سرکوب؛ ظلم؛ ترس و ارعاب قرار داریم. از روزی که به دنیا آمدیم با ترس و محاکمه و اذیت روبرو بوده ایم. حتی از دیوارها می ترسیدیدم. میان ما کیست که مزه ارعاب و ظلمی که در این کشور با آن مواجهیم را نچشیده باشد؟

من 55 سالم است بیشتر از نیمی از یک قرن زندگی کرده ام. از روزی که به دنیا آمدم تا امروز هیچ وقت در این کشور احساس امنیت نکرده ام چون همیشه به بهانه ای برای چیزی متهم هستید. همیشه تحت اتهامید.

رییس سرویس امنیتی منطقه شرقیه وقتی زندان بودم به من می گفت: «تمام شما شیعه ها باید کشته شوید»
این منطق آنهاست. هنوز هم نقشه می کشند که کشتار براه بیندازند.


بفرمایید! اهلا و سهلا. ما اینجا هستیم. خون ما بهای کمی ست که برای دفاع از ارزش هایمان می پردازیم؛ از مرگ نمی هراسیم و عاشق شهادتیم.

چند ماه قبل جرقه یک قیام شریف در جان های جوانان (بحرین) زده و مشعل آزادی روشن شد. مردم به خیابان ها رفتند و خواهان اصلاحات و آزادی و عزت مندی شدند. آنجا(در بحرین) آدم هایی هستند که ۱۶ سالست ناعادلانه در زندان ها مانده اند.
بعد نیروهای سپر جزیره و ارتش سعودی به بحرین حمله ور شدند و دستگیری ها شروع و روز به روز بیشتر و بیشتر شد.
چه کسی فتنه و آشوب را شروع کرد؟ آشوب را در عوامیه (بحرین) رژیم آغاز کرد نه مردم. ما به حمایت از زندانیان قدیمی و جدید در بحرین ادامه می دهیم و کنار آنها باقی خواهیم ماند. برایمان دستگیرشدن مهم نیست و حاضریم خونمان برای آنان و آرمان شان ریخته شود. ما بیش از پیش در کنار مردم بحرین خواهیم ایستاد چون آنها برادران ما و همخون ما هستند. حتی اگر ارتش سعودی و نیروهای سپر جزیره هم در بحرین دخالت نکرده بودند این وظیفه ما بود که در کنار برادرانمان در بحرین بیاستیم. آنها در مقابل ارتش سعودی که در کشتار و دستگیری ها و بردن آبروی زنان و غصب اموال مردم شرکت دارد تنها نیستند.

رژیم سعودی مدعی است ما به نیابت از یک «کشورخارجی» فعالیت می کنیم. همیشه همین تهمت دروغ را به ما می زنند. البته نمی گویند ایران یا ترکیه یا یک کشور اروپایی ولی معلومست منظورشان از یک کشور خارجی «ایران» است.  
محرم ۱۳۹۹ (۱۹۷۸ میلادی) قیامی در دفاع از کرامت مردم عوامیه (عربستان) آغاز شد و پلیس به مردم حمله کرد.
شب دهم محرم! چهارماه قبل از اینکه شاه ایران ساقط شود و جمهوری اسلامی تاسیس شود مردم برای برپا کردن تعزیه امام حسین جمع شدند. موضوع هم امنیتی نبود فقط امام حسین. اما نیروهای امنیتی سر رسیدند و درگیری آغاز شد.
 مردم ما فقط از خودشان دفاع می کردند از ایمان شان؛ عقیده شان و شهرشان و آن شب ۱۰۰ نفر دستگیر شدند.
سال ۱۹۷۸؛ قبل از اینکه شاه برود. حالا چطور می توانند در مورد دخالت کشور خارجی به ما تهمت بزنند؟
از خودتان خجالت بکشید!!!!



ایران قدرت نظامی اش را خودش توسعه داده؛ شما هم اگر عرضه دارید بجای اینکه حرف بزنید بروید و توانایی هایتان را بیشتر کنید.   
ایران حداقل کاری می کند؛ صنعت نظامی دارد؛ پیشرفت می کند. بجای تهمت زدن به ما بروید و روابطتان را با ایران قطع کنید. دائما دارید در مورد یک کشور خارجی حرف می زنید. جرات دارید اسم آن کشور را بیاورید.
حتی جرات نمی کنید اسمش را بیاورید!
بعد بیانیه می دهند که با «مشت آهنین» برخورد خواهیم کرد.
بفرمایید! بروید مشت آهنین تان را علیه آن کشور خارجی استفاده کنید. چرا علیه ما؟ علیه ۴۰-۵۰ آدم مستضعف؟
اگر چنین کشور خارجی وجود دارید بروید سر افعی را قطع کنید. اگر منظورتان ایران یا هرکشور دیگری است بروید ببینیم مشت آهنین شما چه شکل است؟ هیچ!!!! مشت آهنین تان هم مقوایی از آب درخواهد آمد.
اگر عرضه دارید مشت آهنین تان را علیه آن کشوری که مدعی هستید مردم را تحریک می کند استفاده کنید. فقط بلدید به مردم بی دفاع حمله کنید؛ بروید سر افعی را بزنید. ببینیم آن موقع رسانه هایتان که دائما الدرم بلدرم می کنند و می گویند ایران را شکست می دهیم چکار خواهند کرد؟
بفرمایید! ما را از دست آنها آزاد کنید ؛ آن موقع دیگری کشوری نخواهد بود که ما را تحریک کند. چرا مشت آهنین تان را علیه ما و مردم بحرین استفاده می کنید؟

ما نه با ایران و نه با هیچ کشور دیگری مرتبط نیستیم. فقط به اصولمان وفاداریم و حتی اگر رسانه های شما سعی کنند آنها را تحریف کنند و وارونه جلوه دهند ما همچنان از آنها دفاع خواهیم کرد.


حالا قوات سپرجزیره و ارتش سعودی در بحرین گیرافتاده اند و برای شان سخت است بیرون بروند: به هدف شان که نرسیدند و بعد از این در باتلاقی عمیق تر فرو خواهند رفت. اگر به اینجا هم بیایند به گردابی بدتر خواهند افتاد.

نه با خشونت بلکه با عزم مان؛ ایمان مان و ایستادگی مان شما را شکست می دهیم: ما عزم جزم کرده ایم که در مقابل ظلم تان بیاستیم ؛ کوتاه نخواهیم آمد و تسلیم نخواهیم شد.

بالاترین کاری که می توانید بکنید کشتن ماست و ما از شهادت درراه خدا استقبال می کنیم مرحبا بشهاده فی سبیل الله چون زندگی با مرگ انسان تمام نمی شود و زندگی واقعی با مرگ او آغاز می شود.
یا در این سرزمین آزاد زندگی می کنیم و یا می میریم و مانند خوبان در خاک آن دفن می شویم: گزینه دیگری نداریم.

ما فقط ولایت خدا و رسول او و اهل بیتش را قبول داریم. هرگز به هیچ حاکمی دست دوستی و بیعت نخواهیم داد. هیچ حاکمی هرکه باشد بر ما ولایت ندارد وهیچ قدرتی نمی تواند به هیچ حاکمی مشروعیت بدهد. ولایت و مشروعیت فقط از آن خداست.
قدرت در دست اوست و او آن را به ظالمان واگذار نمی کند. ولاینال عهدی الظالمین.

ما به این سرزمین و کشور وفادار نیستیم. این چه رژیمی است که مرا سرکوب می کند؟ به من ظلم می کند؛ مالم را می دزدد؛ خونم را می ریزد و آبرویم را می برد؟

مقصود از وطن چیست؟ نظام؟ خاندان حاکم؟ خاک؟ من نمی دانم معنی کشور چیست ]فقط می دانم[ ولایت از آن خداست. قبلا هم اعلام کرده ایم و بازهم می گوییم ولایت از آن اوست نه آل سعود. ما تنها در مقابل خدا سرخم می کنیم نه به این کشور و نه به کشوری دیگر!

ما فقط در برابر خدا و کسانی که خدا حکومت خود را به آنها بخشیده است سرفرود می آوریم.



(((در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هردرختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟ سیمین دانشور---سوشون)))