این علم الانساب هم علم جالبی است. چون علاوه بر اینکه می تواند پیشینه خانوادگی آدم ها را روشن کند یا در مواردی مثل تعیین ریشه سیادت مردم به آنها کمک کند در مواردی هم پرده از روابط آدم ها و سیاست ها برمی دارد.
ما در ایران که نه در امریکا یک اندیشمند مسلمان و فیلسوفی به نام دکتر سید حسین نصر داریم. ایشان فرزند ولی الله نصر از رجال دربار پهلوی اول و خانم ضیا اشرف کیا است. پدرش به گفته خودش در زمان پادشاهی رضا خان کاندیدای وزارت فرهنگ هم می شود ولی او ترجیح داد خود را با سیاست آمیخته نکند و همچنان استاد دانشگاه و به نوعی آدمی فرهیخته بماند. مادرش نوه پسری شیخ فضل الله نوری مجاهد شهید مشروطیت است که خودش می گوید به هیچ عنوان مذهبی و مقید آن نبود و همه آدمهای آن خانواده بخاطر فاجعه ای که بر سر شیخ شهید آمد از دین گریزان شدند( ربطش چیست را من نفهمیدم!) بهرترتیب به گفته خود نصر، نورالدین کیانوری رهبر حزب توده - در دوران بعد از انقلاب- گهگاه به خانه آنها رفت و آمد داشته و با پدرش بحث می کرده است. سید حسین نصر در دوران پیش از نوجوانی به امریکا فرستاده می شود و در این کشور تا پایان دوره دکترای فیزیک می ماند مضاف بر اینکه در این کشور به فلسفه و دین علاقمند می شود و بقول خودش از بیست سالگی شروع به خاواندن نماز و گرفتن روزه می کند - و اعتراف می کند این چیزها در خانه خودشان باب نبود و در خانه اغنیا و رجال فقط کلفت ها و نوکرها روزه می گرفتند و نماز می خواندند. بعد از آنهم اضافه می کند مادرش بعد از دیدن نماز خواندن او می گوید حسین من خجالت می کشم که تو نماز بخوانی و من نخوانم و مادرش هم نماز خوان می شود. ( پدرش همان سالهای اول رفتن او به امریکا فوت کرده بود.)
بهرترتیب سید حسین نصر بعدها به ایران برمی گردد ؛ مدتی رییس دانشگاه شریف شده و در آن دانشگاه خدمات زیادی می کند؛ در امر تاسیس دانشگاه صنعتی اصفهان ؛ انجمن فلسفه ایران و پروژه های علمی فرهنگی زیاد دیگری هم دست داشته و نهایتا با اساتیدی مثل علامه طباطبایی ، استاد مطهری ؛ هانری کربن و ... هم آشنایی و دوستی داشته و آدمهایی مثل حداد عادل شاگردش در فلسفه بوده اند. هرچند در آخرین سالهای حکومت پهلوی دوم به سمت ریاست دفتر فرح برگزیده می شود و نهایتا وقتی انقلاب می شود در ایران نبوده و به او پیغام می دهند برنگردد و او برنمی گردد که نمی گردد.
سید حسین نصر با وجود اندیشمندی و تحصیلات بالا و دانایی و توان فکری فلسفی و خدمات زیادش ..... اما ..... مروج نوعی از اسلام است که شاخه ای از اسلام امریکایی است ؛ اسلام دوستی ؛ مدارا ؛ چرا جنگ یا جهاد و مبارزه با طاغوت ؟ منهای کسی یا ایده ای به نام ولایت فقیه ، اسلام رحمانی و در تعامل با بودا و ذن و اندیشه های هندی و دموکراسی به سبک غربی ... شاید چون وقتی در امریکا بوده همه این مطالعات را داشته و چون ریشه های خانوادگی اش بی تاثیر نبوده اند به نوعی به این گونه قرائت و برداشت از دین عادت کرده است.
حالا ما در ایران که بازهم نه ، در خارج از ایران یک فیلسوف مانند دیگر هم داریم که با تینک تنک های امریکایی یا اتاق های فکر و موسسه وودروویلسون و .. همکاری می کند به نام رامین جهانبگو. که مدتی با کسی دیگری به نام هاله اسفندیاری متهم به ترتیب دادن کودتای مخملی بودند. البته او از جمله کسانی است که افکاری را پرورش می دهند و به نوعی سر خط را می دهند دست شما و آدم هایی مثل اصلاح طلبان و امثال سروش و کدیور همیشه همه جا هستند که با افکار التقاطی شان می توانند دیگر بدون کمک تا انتهای خط بروند و حتی از آن بگذرند. بهرحال در این که رامین جهانبگلو با اینگونه موسسات امریکایی پشت پرده همکاری دارد شکی نیست. رامین جهانبگلو مادری دارد به نام خجسته کیا. که زمان شاه برای خودش کارگردان تئاتر و مثلا روشنفکر بوده است. او ظاهرا بازهم متصل به همان خاندان کیا و شیخ فضل الله است و دختر خاله حسین نصر.( یعنی به عبارتی ازدواجی فامیلی.)
رامین جهانبگلو پس از دوره اصلاحات و حکومت خاتمی که خیلی در ایران خواستار داشت و افکارش را می پسندیدند و در روزنامه ها مصاحبه هایش چاپ می شد به زندان افتاد و نهایتا با قید وثیقه آزاد و به کانادا رفت و دیگر برنگشت.( آیا می توان رابطه خویشاوندی با شیخ فضل الله و احترامی که جمهوری اسلامی به وی می گذارد را یکی از دلایل آن دانست ؟)
بهرترتیب من چند روز پیش مشغول دیدن سی ان ان بودم که کلمه آشنایی به گوشم خورد: ولی نصر - ولی یا ولی رضا نصر که گهگاه در برنامه فرید ذکریا در روزهای یکشنبه سی ان ان حاضر می شود و معمولا او هم کارشناس دین و خاورمیانه و ایران است فرزند سید حسین نصر است. او هم جزو همان موسسات و اتاق های فکر امریکایی است که برای همه دنیا خصوصا خاورمیانه نسخه می پیچند و از طریق ماشین دیپلماسی و جنگ امریکا اجرا می کنند.
و حالا شغل رسمی این ولی نصر چیست ؟ معاون ریچارد هالبروک. نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان و پاکستان. !
ولی رضا نصر فارسی بلد است ، در بهترین دانشگاه های امریکا و انگلیس تحصیل کرده و حالا در امور افغانستان معاون است ( یعنی امور ایران هم به نوعی دیگر) و من یادم هست در مورد ریگی می گفتند یک بار قصد دیدن از پایگاه مناس و ملاقات با نماینده ویژه داشته و بگذریم که ناگفته ماند یا ناگفته نماند اما برای ما گفته نشد.
حالا در سایت پارسینه قسمتی هست به نام " مورد عجیب صادق خرازی" . او هم یکی از مردان دوران اصلاحات و دیپلمات های وزارت خارجه است که روزگاری سفیر ایران در فرانسه بود و عکس کراوات زده اش در کنار سفیروقت سوییس در ایران و خاتمی جنجال به پا کرد که آقا عکس دروغ است ولی نبود. چون در مستند بی بی سی در مورد امام خمینی هم همین تصویر دیده می شد که دلیلی بر درستی اش است. البته نگارنده مخالف کراوات نیست ولی یک دیپلمات جمهوری اسلامی در هنگامی که هنوز هم دیپلمات است نباید کراوات بزند مثل اینکه یک خانم با حجاب چادر و کامل کفش قرمز بپوشد و در خیابان راه برود که امری عادی نیست....
بهرحال در یکی از عکس های این مطلب در مورد صادق خرازی نوشته شده که خواهر او عروس آقای خامنه ای است و در یکی دیگر نوشته شده : صادق خرازی نسبتی فامیلی با سید حسین نصر هم دارد.
بهرحال گفته می شود بارها از سید حسین نصر برای شرکت در کنگره ها و آمدن به ایران دعوت شده و او آمدنش را منوط به ضمانت آقای خامنه ای رهبر معظم کرده که مشکلی برایش پیش نمی آید و آقای خامنه ای تا بحال حاضر به دادن این تضمین نشده و سید حسین نصر هم هرگز از انقلاب به بعد به ایران نیامده هرچند خودش به صراحت در کتاب گفتگو با رامین جهانبگلو می گوید که احساس غربت زیادی می کند ولی او حتی در دوران اصلاحات هم به ایران نیامد و این معنی بجز آنچه در ابتدای این پاراگراف گفتم نمی تواند داشته باشد.
و نهایتا پیدا کنیدرابطه بین صادق خرازی و سید حسین نصر را و بعد روابطی دیگر با امریکا را!
* ریشه ها : نام کتابی از الکس هیلی ؛ نویسنده سیاه پوست امریکایی
** در جستجوی امر قدسی : گفتگوی سید حسین نصر و رامین جهانبگلو