چند وقت پیش من باید به اداره پست کنار ورودی بزرگراه صدر می رفتم، در خیابان شریعتی جای پارک کردن نبود ، بنابراین من به خیابان پشتی اداره پست که در ضمن دربهای سفارت در آن قرار دارد رفتم و بازهم می خواستم پارک کنم اما همچنان جا نبود، زیاد معطل شده بودم ضمن اینکه وقت تنگ بود و قسمت بسیار بزرگی از آن خیابان بدلیل وجود دیوارهای سفارت پارک ممنوع بود . نهایتا من در امتداد همان دیوار سفارت یک جا پارک کردم، پلیس دیپلماتیک آمد گفت خانم ماشینت را بردار و من هم که حوصله نداشتم گفتم برنمی دارم. گفت می آیند از سفارت دستور می دهند بردارید و پلیس می آید گفتم هرموقع از سفارت آمدند بگویید : "راننده ماشین گفت ممکلت خودم است هرجا دلم بخواهد پارک می کنم چون خیابان مال آنها نیست و آنرا نخریده اند." پلیس ِ که خنده اش گرفته بود گفت خیلی خب برو ولی زود بیا ! گفتم باشه و قضیه به خیر گذشت.
حالا که چند روز از حمله دانشجویان - که رسانه های غربی آنها را بسیجی های حکومتی می خوانند که پول گرفته اند و من مطمئنم که اینطور نیست- می گذرد و واکنش انگلیس و ایران ومباحثات مختلف پیش کشیده شده، وقتش رسیده واقعا به موضوع نگاه واقعی تر و جدی تری داشته باشیم.
ما ایرانیان در حافظه جمعی مان از چند کشورخاطره خوبی نداریم: امریکا، انگلیس، روسیه و عربستان.
انگلیس و روسیه بخاطر کارهایی که در زمان قاجار و بعد از آن می کردند، دخالت های بی جایشان در امور حکومتی ایران و توطئه هایی از قبیل کشتن امیرکبیر و قراردادهای نفتی و تحریم تنباکو و قراردادهای ننگین 1919 و وقایع جنگ جهانی و قحطی در سراسر ایران و مرگ بسیاری از مردم ایران ، آن هم زمانی که ایران موظف بود تمام غله و خوارو بارسهم مردم را به ارتش بریتانیا در جنوب و ارتش روس در شمال بدهد و نهایتا کودتای سال 1332 و تا بگیریم جنگ تحمیلی و تمام اتفاقات ریزو درشت چندسال اخیر.
جالب اینکه ابتدا انگلیس و روسیه بودند و بعد بتدریج با سقوط قاجارها و چند سال از سپری شدن حکومت رضا خان و کشته شدن تیمورتاش که عامل روس ها بود و....امریکا جای روسیه را گرفت.بعلاوه اصولا انگلیسی ها بیشتر از روس ها در کشور دخالت می کردند ، روس ها بیشتر سخت افزاری عمل می کردند و انگلیسی ها نرم افزاری. مثلا در کودتا علیه دولت مصدق این انگلیسی ها بودند که با امریکایی ها دست به یکی کردند ولی در قضیه فرقه دموکرات ها در آذربایجان و حقه ای که قوام به روس ها زد عملا روسها کمی از رقبایشان عقب افتادند و همین همراه با اتفاقات برنامه هسته ای و کمک روس ها به آن، باعث می شود آنها از نظر دشمنی با مردم ایران در مرتبه پایین تری از امریکا و انگلیسی ها قرار بگیرند.
حالا از روز سه شنبه تا بحال من خودم عقیده داشتم که حمله به سفارت شاید کار چندان خوبی نباشد و مجلس بهتر بود با دولت یا وزارت خارجه در مورد تصمیمش هماهنگی می کرد یا دولت باید در مورد تجمع در برابر سفارت انگلیس سیاست مشخصی را دنبال می کرد ودانشجویان کمی احساساتی عمل کرده اند و همه این حرف ها. بعدا این ویدئو + در رجا نیوز را دیدم از برنامه بی بی سی فارسی که مجری برنامه خیلی روی قوانین و عرف بین المللی و دیپلماتیک مانور می دهد و مرتبا" حمله " را به روی کسانی که باآنها تلفنی حرف می زند می آورد و می خواهد از آنها جوابی بیرون بکشد مبنی بر اینکه "حمله" کار بدی بوده است و-همین ثابت می کند نفس این حمله خیلی به آنها گران آمده آما اگر آنها به عراق و افغانستان حمله کنند هیچ عیبی ندارد!
اتفاقا این آدم ها هم می گفتند این کار خلاف عرف و قوانین بین المللی است و اما یک نکته این وسط مغفول ماند: واقعا این قوانین و عرف بین المللی را چه کسانی گذاشته اند؟ این سوال برای من هست که فرض بگیریم امام زمان (عج) ظهور کردند و دستوراتی دادند یا اتفاقاتی افتاد ما می توانیم بازهم ایشان را تقبیح کنیم که کاری که امام دستور دادند خلاف عرف بین المللی و قوانین بشردوستانه و حقوق بشرو دادگاه جرایم بین المللی بود؟ حالا ممکنست شمای خواننده نوعی بگویید آن امام است وضعش فرق می کند اما نه! در واقع همین است. اگر بخواهیم ایراد بگیریم و انتقاد کنیم که امام و غیر امام فرق نمی کنند چون آن طرف قضیه حقوق بشر و سازمان ملل و شورای امنیت و دادگاه جرایم بین المللی هستند که ثابت مانده اند و قوانین و مناسباتشان همچنان همان است.
بحث من اینست که این قوانین بین المللی را شاید کسانی وضع کرده باشند که دنیا مانند جنگل اداره نشود و شاید بعضی هایشان هم خوب باشند اما درواقع خود آنانی که ادعای قوانین بین المللی شان گوش دنیا را کرکرده دقیقا به همین قوانین که خودشان وضع کرده اند بی توجهند و به آنها دهن کجی می کنند و در عین حال دیگران را مجبور می کنند آنها را رعایت کنند. ماجرای حمله به سفارت ایران در افغانستان را هیچ کس فراموش نکرده، دیپلمات ها کشته شدند و کک کسی هم نگزید و شورای امنیت و رییس جمهور امریکا و .. هیچ کدام قضیه را محکوم نکردند. امریکایی ها در اربیل به کنسولگری ایران حمله کردند چندنفر را دستگیر کردند ایران می گوید دیپلمات، امریکا می گوید عضو سپاه قدس ، هیچ کدام مهم نیست- چون این آدم ها از درون کنسولگری که خاک ایران محسوب می شد گرفته شدند.
همین کشورها در قضیه گرم شدن زمین هم قانون می گذارند، بقیه کشورهای جهان سوم را مجبور می کنند یکسری قوانین را رعایت کنند اما وقتش که می رسد خودشان زیرش می زنند( همین الان در دوربان آفریقای جنوبی). یا مثلا قوانین ضد بمب های کلاستر خوشه ای تنظیم می کنند اما خودشان هم تولید می کنند هم می فروشند و هم اجازه استفاده از آن را به خودشان و نوچه هایشان( اسراییل) می دهند و هیچ کس پیدا نمی شود یک کلمه بپرسد.......چرا؟
ایراد انگلیسی ها اینست که هنوز در قرن 18 و 19 زندگی می کنند ، زمانی که آفتاب در مستعمراتشان غروب نمی کرد اما واقعا آن دوره تمام شده و انگلیس دیگر آن مستعمره چی سیاستمدار نیست. انگلیس حق ندارد ایران را بخاطر ادعاهای دروغین آژانس تحریم بانکی کند و مردم و تجار و .دانشجویان و .... را از کار و زندگی بیندازد وآنها را بخاطر اینکه در ایران زندگی می کنند یا از دولت ایران حمایت می کنند یا دارند به دولت ایران مالیات می دهند ، تنبیه کند. انگلیس همینطور حق ندارد برای ترور دانشمندان ایرانی نقشه بکشد و پیاده کند، به مخالفان دولت ایران کمک کند کما اینکه قائله شیخ خزعل در خوزستان و عشایر بختیاری و بیشتر حرکت های جدایی طلبانه در ایران را همیشه انگلیسی ها علم کرده اند و اصولا همیشه دنبال تجزیه ایران بوده اند. انگلیسی ها حق نداشتند سلمان رشدی را علم کنند تا به پیامبری که رحمت للعالمین است بی احترامی کند و بعد او را تحت الحمایه خودشان قرار بدهند.
امریکایی ها از ایران چندین سری ناراحتی دارند که هرکاری می کنند برایشان قابل فراموشی نیست : یکی از آنها تحقیر ناشی از حمله به سفارت ابرقدرت و گروگان گیری است، یکی اش همین نفس انقلاب اسلامی ایران در جزیره ثبات خاورمیانه و زیر گوش امریکاست، دیگری حمله طبس است و چهارمی انفجار تفنگداران دریایی در بیروت سال 1982 که البته بدست حزب الله انجام شد ولی خب همه می دانیم و می دانند که حزب الله تحت حمایت ایران بود.
اما بهانه های انگلیسی ها بیشتر از نوع بنی اسراییلی و داغ قدیمی از دست رفتن اختیار نفت ایران در جریان ملی سازی نفت است، هرچند به نوعی دیگر بازهم کنسرسیوم ها برگشتند اما ظاهرا حرفهای مرحوم حسین فاطمی و همین که حتی-گیریم بصورت صوری- اختیار نفت ایران از دست انگلیسی ها درآمد آنقدر سنگین بود که بیشتر از 50 سال دشمنی را تداوم ببخشد.
شاید دانشجویان - یا هرکس دیگری که بودند- کار درستی کرده باشند که به سفارت انگلیس حمله کرده اند چون تاریخ رابطه ایران و انگلیس از همان سالهای 1850 که اولین سفارت خانه شان در ایران باز شد همیشه رابطه ای یک طرفه و مبتنی بر زورگویی، باج گیری، اختیارداری، توطئه ، دخالت، و دشمنی همیشگی بوده است. شاید اگر ایران از رابطه و دوستی با انگلیس سودی نمی برد همان بهتر که سفارتی به نام انگلیس که مرکز دشمن پروری و جاسوسی باشد در ایران بازنماند چون در این سی سالی که سفارت امریکا بسته شده هیچ ضرر خاصی به ایران -بیشتر از آنچه می توانست- وارد نشده است و فقط ما دستمان را به زانوی خودمان گرفتیم و بلند شدیم... شاید دانشجویان خط امام سی سال پیش پس از امجدیه باید به سوی چهارراه استامبول می رفتند.
راستش را بخواهید دیگر نمی توانم استدلال های قبلی ام را دوباره با ایمان تمام تکرار کنم، شاید برای بعضی چیزها باید عقل را کنار گذاشت و به دل چسبید....شاید چون آدم ها وقتی بزرگتر می شوند محافظه کارتر و به نوعی عاقل تر!! می شوند اما محافظه کاری همیشه چیز خوبی نیست. محافظه کاری با دل جور درنمی آید.
No comments:
Post a Comment