خواننده عزیزی لطف کرده اند وکامنتی گذاشته اند مبنی بر اینکه من این بار به سنگ زدم چون احمد شفیق به دور دوم راه یافته است : این حرف تا حدودی هم درست و هم نادرست است. در مورد نفر اول انتخابات پیش بینی من درست بود. یکی از اسلامگرایان ٬ که این بار وزن کاندیدای اخوان از رقیب مستقل و در عین حال اسلامگرای خود بیشتر بود. اما باید اعتراف کنم راه یافتن احمد شفیق به دور دوم کمی دور از انتظار-نه من بلکه بیشتر آدم هایی که وقایع مصر را دنبال می کنند- بود. بخصوص که بیشتر افراد انتظار داشتند حمدین صباحی جای او باشد ٬ کما اینکه صباحی فعلا نفر سوم است. +
اما حالا سرنوشت مصر دیگر در دست مردم این کشور خواهد بود که آیا اسلام خواهان را انتخاب می کنند یا به فردی از رژیم گذشته رای می دهند ؟ معلوم نیست آیا در دور دوم انتخابات مصر با صحنه متفاوتی روبرو خواهیم بود یا نه ؟ بخصوص که در این دور فقط ۴۳.۲٪ از ۵۰ میلیون واجد شرایط در انتخابات شرکت کردند. آیا مردم از این دو کاندیدا سرخورده شده و کمتر شرکت می کنند یا طرفداران هریک برای جلوگیری از به قدرت رسیدن طرف مقابل افراد بیشتری را بسیج و تهییج می کنند تا در انتخابات دور دوم شرکت کنند ؟ به نظر من ( البته اگر دوباره به سنگ نخورد) گزینه دوم محتمل تر خواهد بود . ( اتفاقی مانند ریاست جمهوری ۸۸ ایران) چون گاهی سرنوشت یک کشور و مسیری که در آن خواهد رفت به حضور و انتخاب مردم بستگی خواهد داشت و در این مورد مصراستثنا نیست. انتخاب احمد شفیق یعنی ادامه سیاست های مبارک٬ حضور ارتش در قدرت ٬ ادامه رابطه با امریکا و اسراییل ٬ محاصره غزه و چرخیدن درب بر همان پاشنه قبلی بگذریم که حالا شاید کمی لولاهای درب را روغن کاری کنند که کمتر جیرجیر کند. انتخاب کاندیدای اخوان یعنی محمد مرسی دست کم باعث تغییری در سیاست های داخلی و خارجی مصر خواهد شد و در عین حال مبارزه بر سر قدرت بین ارتش و اخوان را تشدید خواهد کرد. ( اتفاقی که شبیه آن برای اسلامگرایان ترکیه روی داد: ارتش چندبار کودتا کرد ٬ اربکان نخستین اسلامگرای به قدرت رسیده در ترکیه را عملا بیرون انداخت و نهایتا این دم ارتش بود که چیده شد و همین حالا اردوغان در حال گرفتن انتقام سختی از کودتاگران دهه ۹۰ ترکیه است و ارتش ترکیه از نظر قدرت به شیر بی یال و دمی بیشتر شبیه است تا آن که مدعی بود حافظ جمهوری سکولار مصطفی کمال است. )
احمد شفیق کیست ؟
احمد شفیق وزیر امور هوایی(هواپیمایی) مصر در سالهای ۱۰-۲۰۰۸ است که در روزهای پایانی مبارک به سمت نخست وزیری برگزیده شد تا شاید موفق شود چهره بهتری از مبارک ارائه بدهد. مهمترین اتفاق روزهای صدارت شفیق همان حمله مشهور هواداران مبارک با شتر و اسب به میان تظاهرکنندگان میدان تحریر است. ( می توان او را با نمونه ایرانی اش مانند شاهپور بختیار مقایسه کرد. مسلما اگر به بختیار رو می دادند در انتخابات شرکت می کرد و کسانی هم بودند که به او رای بدهند)
از طرفی بنابر سنت نانوشته ای در مصر ٬ تمامی روسای جمهور از سال ۱۹۵۲ و کودتای افسران چپ به سرکردگی ناصر همواره ارتشی بوده اند و احمدشفیق هم دارای سابقه ارتشی و رابطه خوب با SCAF شورای عالی دفاع -که هم اکنون قدرت را در دست دارد- و همچنین تجار مصری است که در زمان مبارک - و هنوز هم- نبض اقتصاد مصر را در دست داشتند. احمد شفیق مطابق قانونی که پارلمان جدید مصر چندماه پیش تصویب کرد و طبق آن بازماندگان رژیم سابق برای ده سال از فعالیت های سیاسی منع شده بودند٬ از لیست کاندیداهای مشروع برای انتخابات کنار گذاشته شد. اما شفیق به کمیسیون انتخابات - که توسط ارتش برگزیده شده- اعتراض کرد و کمیسیون صلاحیت نهایی او را تایید کرد.
از سویی دیگر٬ شاید خیلی لازم نباشد بدانیم رقیب شفیق یعنی محمد مرسی دارای چه سابقه ای است چون مشخصات و سوابق وی همه تحت الشعاع این واقعیت که او کاندیدای بزرگترین گروه اپوزیسیون مصر در چندین دهه گذشته است٬ قرار می گیرد. دکتر محمد مرسی رییس حزب تازه تاسیس آزادی و عدالت ( متشکل از عناصر اخوان) است ٬ دکترای مهندسی دارد ٬مدتی را در دانشگاه دولتی کالیفرنیا درس داده و از ۱۹۸۵ به بعد در دانشگاه های مصر فعال بوده است . فرزندانش همه تبعه امریکا هستند و در سالهای ۵-۲۰۰۱ به عنوان کاندیدای مستقل در پارلمان مصر حاضر بود. مرسی در سالهای بازگشت به مصر چندین بار دستگیر و زندانی شد و آخرین بار در روزهای آخر حکومت مبارک بود که برای جلوگیری از حضورش در میان مردم و شرکت اخوان در اعتراضات دستگیر شد. مرسی عضو شورای ارشاد اخوان المسلمین است.
قابل توجه اینکه اخوان در روزهای نهایی مانده به سقوط مبارک وقتی همه در مورد مصر بعد از مبارک حرف می زدند قول داد که برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی معرفی نخواهد کرد و بعد وقتی مرسی به عنوان کاندیدای مورد تایید اخوان وارد صحنه شد بسیاری احساس کردند رودست خورده اند.
و حالا تمامی جناح های مصری باید تصمیم بگیرند که می خواهند با اخوان ائتلاف کنند یا به مصری شبیه به آنچه دوران مبارک نامیده می شود برگردند. گروه های مصری از سلفی های حزب نور گرفته تا لیبرال ها و گروه های جوانان شرکت کننده در اعتراضات و حتی گروه های سکولارو البته مسیحی های قبطی باید بین این دو نفر یکی را برگزینند. اخوان در مصاحبه مطبوعاتی دیشب اعلام کرد آماده ائتلاف و همکاری با بقیه جناح ها برای «رفع خطر از مصر» است. طبیعی است هواداران و پشتیبانان شفیق و ارتش هم بیکار نخواهند بود و آنها هم برای « دفع خطر از مصر» سعی می کنند دست به ائتلاف هایی بزنند یا امتیازاتی بدهند. نکته مهم دیگر در انتخابات اینست که قانون اساسی جدید مصر هنوز تایید و تصویب نشده ( به مدد کارشکنی های بعضی از لیبرال- سکولارها و البته ارتش) و حدود اختیارات رییس جمهور در آن کاملا مشخص نیست و بسته به اینکه کدام یک از این دو سوی طیف به مسند قدرت تکیه بزنند ممکن است تغییراتی در آن حاصل شود.
اما در این میان یک نکته وجود دارد : اگر اخوان بعد از تقریبا ۸۴ سال در مقام مخالف بودن ٬ به قدرت برسد معادلات زیادی در مصر - ناخودآگاه - تغییر خواهند کرد. یکی از آنها رابطه با ایران است. یکی از پیامدهای انقلاب اسلامی در ایران این بود که تمامی گروه های مسلمان و مخالف در کشورهای عربی را به این امید فراخواند که امکان برقراری حکومت اسلامی وجود دارد کمااینکه تمامی این جریان ها( که اغلب سنی بودند) با ایران و جریان انقلاب همراهی کردند٬ و با آن ارتباط داشتند بارها به خاطر همین روابط متهم و محاکمه شدند.ایران در تمام ۳۳ سالی که از انقلاب می گذرد ٬ نظرات آنها برای برقراری حکومت اسلامی را به بوته آزمایش گذاشته است. بسیاری از افرادی که در این مورد شک و تردید دارند برای مخالفت اخوان با ایران سخنان عبدالمنعم ابوالفتوح را به میان می کشند که گفته بود خواهان رابطه با ایران هستیم منهای تبلیغ شیعه گری توسط ایران و مثال دوم را بسته شدن اخیرحسینیه در قاهره می دانند. واقعیت اینست که آنکه تبلیغ شیعه گری می کند نه ایران بلکه عراقی ها و لبنانی ها هستند ( ایرانی ها نه عربی بلدند و نه زیاد به کشورهای عربی رفت و آمد دارند٬ ایرانی ها فقط به عراق و دوبی و مکه و مدینه سفر می کنند. دوبی برای خوشگذرانی و تجارتست و مکه و مدینه برای زیارت و در هردو صورت تبلیغ دینی صورت نمی گیرد ) ٬ اما معمولا فعالیت های تبلیغی عراقی ها و لبنانی های شیعه به اسم ایران تمام می شود. اما نکته مهمی که اینجا می خواهم بگویم اینست که مهم نیست حسینیه شیعیان در قاهره را ببندند بلکه مهم تغییری است که در اعتقادات سنی مصری ها - که الازهرمبلغ و پاسدار آن بوده- بوجود آمده و همین تغییر به نفع ایران و شیعیان است. الازهر و علمای اهل سنت ( به تبع آنها در عربستان) حاکم را امیرالمومنین می دانند- مثلا در عربستان ملک عبدالله امیرالمومنین خوانده می شود- مبارک هم به نوعی رهبر جامعه مسلمانان بود و طبق عقاید اهل سنت نباید علیه حکامی که بر مسلمانان حکومت می کنند شورید٬ چون آنها به نوعی خلیفه هستند- این اعتقاد در زمان یزید خلیفه اموی هم وجود داشت و وقتی خاندان امام حسین (ع) را به شام می بردند مدعی بودند اینها خارجی ( یعنی خوارج- کسانی که از حکومت خارج و علیه آن قیام کرده اند) هستند. در واقع ایرادی که اهل سنت به سیدنا امام حسین (ع) می گیرند اینست که ایشان حق نداشتند علیه یزید که خلیفه بود- هرچند فاسد و شرابخوار- قیام کند. این اتفاق حالا در مصر افتاده و دلیل آنکه الازهر تا آخرین روزها همراه انقلاب نشد همین نکته است : مردم مصر نباید علیه خلیفه ( حالا اسمش شده رییس جمهور مبارک) قیام کنند هرچند او آدم ظالمی باشد. از آنجایی که شیعیان این عقیده را ندارند و مقابله با حکام ظالم را وظیفه دینی می دانند ( و انقلاب ایران همین را ثابت کرد) حالا دیگر خللی در اعتقادات اهل سنت پدید خواهد آمد. اگر شیعه بد است پس چرا عملا آنها هم راه شیعه را رفتند و قیام کردند ؟ سوال های فلسفی-دینی از این دست بیشتر از پیش بوجود خواهد آمد و ایران با رفتار تمامی این سالهایش ثابت کرده نیازمند تبلیغ شیعه گری در مصرنیست٬ مصری که با تجربه حکومت فاطمیان - تقریبا شیعه- را در حافظه تاریخی خود دارد و دوستدار اهل بیت پیامبر است- برخلاف وهابی های عربستان. شاید وقوع انقلاب در مصر خودش بزرگترین دلیل بر جوابگو نبودن فقه اهل سنت در دنیای امروز و اثبات پویایی فقه شیعه در جوابگویی به مسائل فوری روز باشد .
اگر اخوان المسلمین در مصر به قدرت برسند در طولانی مدت آینده خوبی پیش روی جامعه مسلمانان مصر و روابط آنها با ایران خواهد بود.
**پی نوشت بی ربط : دیشب در یکی از شبکه های انگلیسی در میزگردی در مورد مذاکرات بغداد هوشنگ امیراحمدی و یک ایرانی وطن فروش مستقر در امریکا و عضو اتاق فکر رند جزو کارشناسان بودند. آن ایرانی وطن فروش که اسمش علیرضا نادر بود و با انگلیسی مزخرفی خودش را در مجموعه امریکا و اسراییل جا می داد در مورد برنامه اتمی ایرانی نظرهایی داد و بعد اعلام کرد اگر لازم شود به ایران حمله خواهد شد تا جلوی برنامه را بگیرند. امیراحمدی گفت ایرانی ها و شیعیان به مقاومت عادت دارند و هرچه به آنها فشار بیشتر وارد کنید بیشتر مقاومت می کنند و شما نمی توانید با جنگ جلوی آنها را بگیرید چون این فرهنگشان است. بعد گفت شیعیان در ایران بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز هم برای امام حسین گریه می کنند ٬ شما چطور می خواهید به جنگ آدم هایی بروید که ۱۴۰۰ سالست برای مردی که بخاطرمقاومت علیه حاکم ظالم کشته شده٬ گریه می کنند؟
**پی نوشت بی ربط : دیشب در یکی از شبکه های انگلیسی در میزگردی در مورد مذاکرات بغداد هوشنگ امیراحمدی و یک ایرانی وطن فروش مستقر در امریکا و عضو اتاق فکر رند جزو کارشناسان بودند. آن ایرانی وطن فروش که اسمش علیرضا نادر بود و با انگلیسی مزخرفی خودش را در مجموعه امریکا و اسراییل جا می داد در مورد برنامه اتمی ایرانی نظرهایی داد و بعد اعلام کرد اگر لازم شود به ایران حمله خواهد شد تا جلوی برنامه را بگیرند. امیراحمدی گفت ایرانی ها و شیعیان به مقاومت عادت دارند و هرچه به آنها فشار بیشتر وارد کنید بیشتر مقاومت می کنند و شما نمی توانید با جنگ جلوی آنها را بگیرید چون این فرهنگشان است. بعد گفت شیعیان در ایران بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز هم برای امام حسین گریه می کنند ٬ شما چطور می خواهید به جنگ آدم هایی بروید که ۱۴۰۰ سالست برای مردی که بخاطرمقاومت علیه حاکم ظالم کشته شده٬ گریه می کنند؟