Sunday, June 16, 2013

میزان رای ملت است.



 میزان رای ملت است.
این یعنی :

۱- سال ۱۳۹۲ : حسن روحانی رییس جمهور منتخب مردم است.
۲- سال ۱۳۸۸ : محمود احمدی نژاد رییس جمهور منتخب مردم بود.

۳- دوستان هوادار آقای دکتر حسن روحانی : پیروزی کاندیدای منتخبتان مبارک. یک حسنی که اصلاحتی ها دارند اینست که اقلا همگی با هم دستشان توی یک دست است. این خودش ویژگی کمی نیست.
 
۳- دوستان اصلاحاتی که من را فالو می کنند اگر دوست ندارید این بند را نخوانید متاسفم ولی : من به سهم خودم هیچ کدام از سبزها و اصلاحاتی ها و هوادارانشان در وب را بخاطر کارهایی که در سال ۸۸ کردند یا حرف هایی که زدند و نوشتند نمی بخشم. چون جای داغ آن حرف هایی که زدند و خونی از کارهایشان به دل ما گذاشتند هنوز بر دل و ذهن ما مانده است. 

۴- از دیدی دیدی کردن یا منع کردن دیگران خوشم نمی آید ولی خوب نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و نگویم خود کرده را تدبیر نیست. روی این جمله به اصولگراها برمی گردد. به مغرور ها٬ به خودعمار پندارها٬ به احساس تکلیف کن ها٬ به با بصیرتها٬ به شکارچیان جریان انحرافی ٬ به کسانی که بو می کشیدند و جریان انحرافی پیدا می کردندو به فتنه پیوندش می زدند.دلم می خواهد بهشان بگویم : نوش جان ! خوب خوردید. 

۵- این انتخابات ثابت کرد احمدی نژاد به اصولگراها نچسبیده بود بلکه این اصولگرایان بودند که روی سونامی که احمدی نژاد در جامعه ایجاد کرد سوار شدند و فکر کردند علی آباد شهری است. نفهمیدند که علی آباد ده کوره هم نیست. رای اصولگرایان در جامعه ایران بیشتر از این نیست و نخواهد بود و شاید روز به روز از آرایشان کمتر هم شود که بیشتر نشود. 

۶- اصول گرایان حالا منتظر باشند تا صبح دولتشان بدمد چون این تازه از نتایج سحر است. شورای شهر را که باختند٬ انتخابات بعدی که می بازند انتخابات مجلس است.  

۷- من با اصول گرا جماعت کاری ندارم. روی سخنم با دوستانی است که هوادار احمدی نژاد بودند و هستند چون متوجه شدند حق و باطلی وجود دارد و اینجا در حق فرد یا افرادی ظلمی روی داده است. دلتان برای شکست اصولگراها نسوزد. برای احمدی نژاد هم نسوزد. او هم خسته شده بود احتیاج به استراحت فکری و روحی و جسمی داشت چون بار سنگینی روی دوشش بود و وزنه های سنگینی به پایش بسته بودند. و اصولا همان بهتر که هر ۸ سال یک بار چهره جدیدی روی کار بیاید تا فرق خوب و بد ٬ ضعیف و قوی٬ دوغ و دوشاب معلوم شود. همه اینها امتحان است :دعا کنیم از امتحان الهی سربلند بیرون بیاییم. 

۸- روی دربایستی نداریم حسن روحانی ناپلئونی رای را آورد٬ ولی بهرحال آورد! حسن روحانی یکی از ماست. مسلمان است ٬ نماز می خواند ٬ ایرانی است٬ دشمن ما نیست هموطن است. رییس جمهور و مورد پسند نیمی از جامعه ماست. کمکش کنیم هرکاری از دستش برمی آید برای بهتر شدن جامعه مان بکند. سنگ بسته به پایش نشویم. چوب لای چرخش نگذاریم٬ دست و پایش را نبندیم. اذیتش نکنیم. برایش ژنرال بازی در نیاوریم. رمال و سحر زده نخوانیمش. به اطرافیانش تهمت جن گیری و دزدی و هیزی نزنیم. در اوضاع اقتصادی سختی که کشور درگیرش است سکه و ارز میلیاردی با هدف اختلال در بازارنخریم٬به شایعه قحطی دامن نزنیم٬  قدش٬ لباسش٬صورتش٬ ریشش٬ عبایش( به جای کاپشنش) و حرف زدنش را مسخره نکنیم٬ مجلس رفت برایش دو دو نکنیم٬ نگوییم فضولی بعضی کارها به او نیامده٬ اگر در موردی باهاش هم عقیده نبودیم سعی کنیم نقدش کنیم اما انصاف داشته باشیم : کلا بنا را بر سازگاری بگذاریم و سعی کنیم باهاش خوب باشیم.     

 

Wednesday, June 12, 2013

مانیفیست انتخاباتی من



امروز صبح یکی از دوستانم حرف خوبی زد گفت ما ایرانی ها همیشه برای اینکه یکی دیگر رای نیاورد می رویم و به نفری که فکر می کنیم مقابلش است رای می دهیم. در واقع همیشه نگاه سلبی به انتخابات باعث می شود رای مردم نه برای انتخاب بین خوب و خوب تر بلکه همیشه انتخابی بین بد و بدتر باشد. چرا راه دور برویم؟ هواداران اصلاحات  می خواهند به روحانی رای بدهند. شاید برای عده ای حمایت خاتمی یا هاشمی از اوحجت باشد. عده ای دیگر می خواهند مسیر جمهوری اسلامی را برگردانند ( یا درست کنند) اما عده ای هم این وسط رای می دهند که جلیلی  یا اصول گرایان روی کار نیایند.
کسی دیگر می نویسد به روحانی رای بدهید (نه لزوما چون طرفدار اصلاح طلبان هستید) بلکه چون احمدی نژاد دلش می خواهد. که این را هم ما نمی دانیم چون هیچ کدام ما توی دل احمدی نژاد نیستیم. 
  
این اتفاقی است که در مورد اصولگرایان هم می افتد. حسین شریعتمداری یادداشت + می نویسد و هشدار می دهد که چه نشسته اید که مبادا اصلاح طلبان به روی کار برگردند. و آن دیگری در یادداشتی از کاندیداهای اصولگرا می پرسد روز قیامت چه جوابی می خواهند برای تشتت آرایشان که باعث برگشتن اصلاح طلبان می شود٬ بدهند؟ همین آدم ها در عین حال با ترساندن مردم از اینکه اگر اصلاح طلبان رای بیاورند کشور دیگر دست امریکا خواهد بود سعی می کنند اقبال مردمی به کاندیدای خودشان را بالا ببرند.

سال ۸۴ در دور اول انتخابات به هاشمی رای دادم و به احمدی نژاد که به او فنچ می گفتم رای ندادم. وقتی انتخابات به دور دوم کشیده شده و اصلاح طلبان پشت سر هاشمی ردیف شدند وضع فرق کرد. یادم هست به ستاد هاشمی که در بلوار کاوه در مدرسه غیر انتفاعی مفید که متعلق به موسوی اردبیلی بود رفتم و به یکی از مسئولین ستاد گفتم می خواهم با یکی از نزدیکان هاشمی صحبت کنم. تلفنی گرفتند و حاج اقا نامی آمد پای خط. به او گفتم اصلاح طلبان پشت سر هاشمی ردیف شده اند. همان موقع بود که پوستر های برای جلوگیری از خفقان به هاشمی رای بدهیم را منتشر کرده بودند و هاشمی ۲۰۰۵ مد بود٬که عمامه را هم از سر برداشته بود. گفتم به ایشان بگویید یک سری از هوادارانشان دچار تردید شده اند. اگر در برنامه تلویزیونی شان می گویند احتیاجی به اصلاح طلبان ندارند ما همچنان قبولشان داریم و در غیر این صورت بهشان رای نخواهیم داد. استدلالم برای این حرف هم بر سر تخریب هاو بلاهایی بود که اصلاح طلبان بر سر هاشمی اورده بودند و ماجرای نفر ۳۰ ام شدنش در انتخابات مجلس ششم که همه می دانند تاج زاده و همکاران در آن تقلب کردند  و آقای خامنه ای برای اینکه آبروی نظام نرود به شورای نگهبان دستور داد از بازشماری آرا جلوگیری کنند.( داستان حداد عادل را هم همه می دانند)  همان دوران بود که هاشمی عالیجناب سرخ پوش شده بود و برای من عجیب بود که بعد از اینهمه تخریب و کثافت کاری حالا بیایند پشت او و او هم دست همراهی آنها را قبول کند. بهرترتیب هاشمی همراهی اصلاح طلبان را پذیرفت و ما هم به فنچ رای دادیم  چون می خواستیم اصلاح طلبان با هاشمی روی کار نیایند. سالها طول کشید تا بفهمیم سردسته اصلی اصلاح طلبان نه خاتمی بلکه خود هاشمی بود و آن دعواها هم چیزی نبود جز جنگی زرگری و دعوای درون خانوادگی و نه بیشتر.

سال ۸۸ اگر هوادار محمود بودم دیگر این بار واقعا از روی ایمان قلبی بود کمااینکه هنوز هم هست. از نظر من اصلاح طلب و اصولگرا رفیق گرمابه و گلستانند و فرقی باهم ندارند. وقتی پایش بیفتد هردو از روش های مشابهی برای خراب کردن و به لجن کشیدن استفاده می کنند و هردو منافع مشترکی در قدرت دارند. 

از طرفی این بار هم کمی احساس سرخوردگی می کنم : سال ۸۸ بعد از همه آن وقایعی که اتفاق افتاد٬ آتش سوزی ها و کشته شدن های از هردو طرف. چه کسانی که هوادار میرحسین بودند و چه بچه های بسیجی که احساس می کردند باید از نظام دفاع کنند و شایعه تقلب وقتی در شبکه آذربایجان می بینم آقای روحانی در قبال شعار هوادارانش که فریاد می زنند روحانی روحانی جلوی تقلب را بگیر! سکوت می کند و حتی حاضر نیست یک کلمه بگوید تقلبی در کار نبود ( چون اگر بود که دیگر او نباید کاندید می شد و زیر برگه فرم ریاست جمهوری را پر می کرد و خاتمی هم نباید در حمایت از او قامت بلند می کرد و اصلاح طلبان باید انتخابات را بایکوت می کردند که نکردند و تاج زاده متقلب از توی زندان می خواهد به روحانی رای بدهد) و من می پرسم پس ادعای تقلب چه شد؟ فقط منظور این بود که عده ای برای عدم تمکین عده ای دیگر به قانون کشته شوند و جشن پیروزی ملت هم عملا به کامشان تلخ شود؟ و آبرویی که ملت در طی سالها جمع کرده بود در همه جای دنیا برود؟  

اما این بار من نمی خواهم بازهم از هول حلیم توی دیگ بیفتم. نمی خواهم برای دفع شر اصلاح طلبان به اصول گرایان رای بدهم چون هم اصول گرایان را قبول ندارم - وقالیباف و ولایتی را هم جزو آنها می دانم- و هم می دانم حتی اگر اصلاح طلبان هم به قدرت برسند اصولگرایان در این کشور به اندازه کافی اهرم های فشار دارند که پدر هر صاحب بچه ای را در بیاورند و تجربه خاتمی و احمدی نژاد این را نشان داده است. و می دانم دلیلی هم برای رای دادن به اصلاح طلبی از نوع روحانی که انگلیسی ماب بودنش بر کسی پوشیده نیست هم ندارم و حجتی هم برای اینکه احمدی نژاد مایل به رای دادن به اوست ندارم. کما اینکه اگر هوادار احمدی نژاد هستم برای دفاع از حق است و گرنه اگر او علنی هم بگوید به روحانی رای دهید من هرگز به او رای نخواهم داد.

ٰاحساس می کنم اگر محمود احمدی نژاد این بار سکوت کرده سکوتش از جنس سکوت بسیاری از ماست . گاهی حرفی برای گفتن باقی نمی ماند پس باید سکوت کرد چون صدای  آن سکوت از بلندترین فریادها هم بلندتر است. در انتخابات شرکت می کنم تنها برای رای دادن به نظام و رایم سفید خواهد بود به نشانه اعتراض و سکوت.