Thursday, May 13, 2010

* لباس نوی پادشاه




عرض شود که :

راستش زیاد از سیاسی نوشتن خوشم نمی آید چون سیاست مال من نیست مال سیاستمداران و دولتمردان است و از طرفی سیاست قطاری است که بقول آقای سپهری مرحوم باری پر از خالی دارد. اما در عین حال امام را هم قبول دارم که می گفت سیاست ما مثل دیانت ماست یعنی مسلمان بی تفاوت نباید باشد و به اندازه خودش دست کم نظر داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم حرفی بزند. بهرترتیب حالا هم باید حرفی بزنم وگرنه ؟ وگرنه چی ؟ .... هیچ !

بهرحال این بیانیه ( بخوانید نظریه ) ای است که کاندیدای شکست خورده دهمین دوره انتخابات جمهوری اسلامی در مورد اعدام 5 محارب نوشته و به نوعی عرض اندام کرده است .

" اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر از شهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی و محاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ایست که در ماه های اخیرمنجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان و مردان خدمتگزار و شهروندان عزیز کشور ما شده است.
وقتی قوه قضاییه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت و مکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران و عاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان و روز های 25 و 30 خرداد و عاشورای حسینی می گذرند و پرونده های فساد بزرگ را باز نشده می بندند و به صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ماه آگاهی و حق جویی پنج نفر را با حواشی تردید انگیز به چوبه دار می سپارند ؟ آیا اینست آن عدل علوی که به دنبالش بودیم ؟ "


این نوشته این آقاست. متنی که تماما همین است را می توان در سایت مربوط به خودشان یعنی کلمه جستجو کرد اما اگر کامنت های نوشته شده زیر این بیانیه را بخوانید می بینید از " رحمت به شیر پاکی که خورده تا با تو هستیم و خدا ظالمان را نابود کند و صبح سپید می دمد و ابر ظلم می رود و ما هستیم و تو عزیز مایی و رژیم کودتا و ...... "همه دیده می شوند. اما آیا واقعا موقعش نرسیده که این آقای واقعا متوهم و دوستان و هوادارانش با خودشان فکر کنند؟ مگر نمی گویند یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت برتر است ؟ اگر این آقا به کشور عزیزما و شهروندانش فکر می کند و علاقه دارد وقتش نرسیده تکلیفش با کشور عزیز را روشن کند و ببیند طرفداری از کسی که به عنوان عامل دشمن حین ارتکاب جرم بمبگذاری دستگیر شده تا آدمهایی که در شیراز بمب گذاشتند و 11 نفر را کشتند ربطی به مخالفت با دولت و شخص رییس جمهور یا شخص رهبر ندارد و بیشتر دشمنی با همان کشور عزیز ما محسوب می شود ؟ و دشمنی با کشور عزیز هم شوخی بردار نیست و در عین حال هرفردی را از صلاحیت می اند ازد؟ واقعا یک قدرت اجرایی اینقدر مهم بوده یا این آقا که 8 سال نخست وزیر بود ؛ اینقدر ندید بدید است که بخاطر یک سمتی که به او نرسیده و ( و مردم به او ندادند ) باید همه چیز را بگذارد زیر پا ؟ این آدم می خواست رییس جمهور این کشور عزیز شود و یک شبه یا همراهی اصلاح طلبان سکولارش کشور را به باد فنا بدهد ؟ واقعا آدمهایی که روز عاشورا روی علائم خیابان باسنگ آهنگ ریتمیک می زنند و شعار می دادند یا آدمهایی که آن بسیجی خونین و مالین را لخت کرده بودند و روی زمین می کشیدند را باید خداجو معرفی کند ؟ درباره آن مادر و دختری که در خیابان آزادی بخاطر آشوب هواد اران او کشته شدند حرف نمی زند ولی بلد است از شیشه های شکسته متجمع سبحان ( که اصلا مهم و قابل توجه نیست ) دفاع کند ؟ اصلا نمی شود این آدم مدتی دهانش را ببندد و سکوت پیشه کند یا هربار باید به مردم ثابت کند که بازهم گلی به جمال خودشان !عجب عقلی کردند و خودشان بی خبر ماندند !

راستش من با حرفهای او و نقاشی هایش که اینجا لینکش را می گذارم به این نتیجه رسیده ام که هرچه پشت سرش می گویند حقش است. چون هست ! یعنی گاهی شما موضوعی را ندیده می گیرید و مرتبا می گویید انشالله بز است و طرف کمی سر لج افتاده و از خر شیطان پیاده خواهد شد ولی بعد می بینید نه ! ماجرا از بز و گربه و خر شیطان و لجبازی گذشته و دیگر وارد مرحله خطرناکی شده پس مردم شناخت خوبی داشتند که او را برنگزیدند. چون او لایق ریاست جمهوری این ملک و آب و خاک نبود و لباس این پست مهم بر بدن بی قواره او زار می زد و گریه می کرد. دیگر مدتهاست که عریانی این پادشاه لخت و بی عقلی اش بر همه مکشوف شده ولی آیا نباید او را به دست تشکیلاتی درمانی بسپارند که دیگر مخل آسایش مردم نباشد ؟

البته من با دو جمله ای که درباره قوه قضاییه می گوید موافقم چون اگر دستگاه قضا در این کشور سالم بود باید نفر اول ایشان را دستگیر می کرد و تحویل تیمارستان می داد که متاسفانه هنوز نکرده است !

"ان الله یعظکم ان تودوا الامانات الی اهلها " - خدا را شکر که مردم می دانند همیشه باید امانت را به اهلش بسپارند و همیشه هم همینطور عمل کرده اند. یادمان باشد زمانی که این آقا نخست وزیر بود هم برگزیده مردم نبود بلکه رییس جمهورآن زمان - و رهبر محترم فعلی - بود که با توجه به مقتضیات زمان مجبور شد او را به نخست وزیری برگزیند.



* لباس نوی پادشاه : نام داستانی از هانس کریستین اندرسن

* این هم عبارت است از لینکی که نقاشی های این نقاش! !!! و معمار مدرن را به رخ می کشد ، آنرا مخصوصا لینک نکردم بنابر این فقط باید کپی پیست شود.

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=45728





Posted by Freshteh Sadeghi .فرشته صادقی

Sunday, April 11, 2010

Unyold stories 2- یک داستان واقعی

پیش از خواندن بخش دوم باید بخش اول خوانده شود : قسمت اول


داستان بمب های متشکل از حشرات آلوده به بیماری های خطرناک زودتر از کره شمالی شروع شده بود. در واقع این ماجرا از اوایل دهه 1940 میلادی و از شهر "هاربین " در شمال شرق چین آغاز شد. جایی که اشغالگران ژاپنی آزمایش های انسانی را روی اسیران چینی و اهل شهر اشغالی انجام که اولین مورد چنین آزمایش هایی در طول تاریخ محسوب می شد . تمامی این افراد در معرض حشرات و گونه هایی از ماهی های آلوده قرار گرفتند واز نتیجه این آزمایشها بمب هایی ساخته شد که ارتش ژاپن در طول جنگ جهانی دوم از آنها در سراسر شمال چین استفاده کرد. بعد از پایان جنگ عده ای از دانشمندان ژاپنی به سرپرستی ژنرال شیرو ایشی که در قالب گروهی به نام واحد 731 (1) ارتش ژاپن کار می کردند ، به جرم جنایت جنگی دستگیر شدند اماهیچ محاکمه ای در کار نبود. عجیب آنکه شرح کارهای آنها درشمال چین بسیار به اتفاقات و ادعاهای کره شمالی شباهت داشت اما هیچ کس قادر نبود چیزی را اثبات کند . در تمام سال 1952 مناطق روستایی کره شمالی با بمب های ناپالم که نوعی سلاح هسته ای محسوب می شود بمباران و مردم از این بمب و بیماری هایی که هرگز در طول قرن هادر این مناطق دیده نشده بودند می مردند و درخواست های کره شمالی از جامعه جهانی به جایی نمی رسید.

دو سال پیش اما اتفاق مهمی افتاد که از چشم همه پنهان ماند. دو سند از آرشیو های ملی امریکا (2) که جزو اسناد طبقه بندی شده محسوب می شوند به بیرون درز کرد ؛ این اسناد نشان می داد نیروهای امریکایی ژنرال شیرو ایشی و سایر دانشمندان میکروبی ژاپن را بعد از دستگیری به امریکا انتقال می دهند و در ازای حقوق خوب ؛هدایای گرانقیمت ؛ تفریحات ومهمتر از همه رهانیدن ازاتهام جنایت جنگی از تخصص آنها در تهیه بمب های میکروبی استفاده می کنند. به این ترتیب آنها از سال 1947 در تاسیسات فورت دیتریک (3) مریلند مشغول آزمایش و بازسازی اقدامات خود در چین بودند. در دهه 50 امریکا درگیر هیچ جنگی مگر جنگ کره نبود و وقتی در اواخر سال 1951 احساس کرد در باتلاق فرو رفته ارتش امریکا به بهانه آزمایش های میدانی دستور استفاده از بمب های میکروبی علیه کره شمالی صادر کرد. کره شمالی توانست از 36 خلبان اسیر امریکایی اعتراف بگیرد , اعترافاتی همراه با تمام جزییات شامل نوع هواپیماها و اندازه بمب ها و زمان و مسیر و ارتفاع پرواز و محل انداختن آنها. تمام این اعترافات از تلویزیون های کره و چین پخش شد هرچند بعد از اعلان آتش بس وقتی به امریکا برگشتند و با تهدید وزارت دفاع مبنی بر محاکمه نظامی به اتهام خیانت روبرو شدند ؛ همه اعترافات خود نزد کره ای ها را پس گرفتند و گفتند زیر فشار چینی ها مجبور به اعتراف شده اند (4) . سالها بعد یکی از تکنیسین های ژاپنی واحد 731 ویدئویی را پیش از مرگش ضبط و در آن به صحت اعترافات خلبانان امریکایی ؛ اقدامات گروهش در آزمایشگاه های مریلند و چین اشاره کرد و گفت همه آنها راست بوده اند و اعترافاتی که امریکایی ها در برابر تلویزیون امریکا انجام دادند تماما دروغ بودند. مهمتر آنکه تمامی اطلاعات و اسناد مربوط به یک سری از مامور یت های پروازی امریکایی ها بر فراز کره شمالی سالهاست از آرشیوهای در دسترس وزارت دفاع امریکا ناپدید شده اند و هیچ کس اطلاع درستی از مکان این اسناد ندارد.

نوامبر سال 2007 رییس جمهور جدید امریکا برک اوباما به کره شمالی هشدار جدی داد دست از برنامه اتمی خود بردارد و پای میز مذاکره برگردد ، پیونگ یانگ هنوز هم هرنوع مذاکره ای را منوط به برملا شدن و تعیین تکلیف قضیه 58 ساله تسلیحات بیولوژیکی امریکا و استفاده آنها علیه کره شمالی می داند ؛ درخواستی که 58 سالست امریکا با سرسختی تمام حاضر به قبول آن نیست ؛ قضیه هسته ای کره شمالی بی نتیجه مانده و کره شمالی همچنان کشوری سرکش و خودسر معرفی و خوانده می شود. آیا واقعا همین طورست ؟ یا کره شمالی کشوری است که می خواهد حقایق جنگ و مرگ ناعادلانه مردمش و نقش ژاپن در جنگ جهانی دوم روشن شود ؟




1- Unit 731

2- US National Archives

3- Fort Detrick- MD

4-ظاهرا همه خلافکارها عادت دارند بعد از اعترافاتی که می کنند زیر آنها بزنند و بگویند تحت فشار و به زور آنها را انجام داده اند.




Posted by Freshteh Sadeghi. فرشته صادقی

Thursday, April 8, 2010

داستان هایی از یک جیب و از جیب دیگر *




1- یک - هفته پیش صد و پنچاه و سه معدکار چینی در اثر سیل معدن گیر افتادند و هفت روزی آن زیر مهمان بودند. و البته نهایتا نجات پیدا کردند.


دو- همان هفته پیش : سه چهار روز بعد یک معدن در امریکا ریزش کرد. بیست و پنج نفر کشته شدند .

سه - اسکار سال 2012-2013 برنده : تونل تروریستی وحشتناک !!!!! . برنده بازیگر نقش اول : یکی از همان مردان خوش قیافه هالیوود. برنده نقش اول زن : یکی از همان خانم های مد روز هالیوود- بهترین کارگردان : یکی از همان معروف های هالیوود

داستان فیلمنامه :

یک آتش نشان ( همان هنرپیشه خوش قیافه مرد ) تازه رفته ویرجینیای غربی. زیاد با اهل ایستگاه دوست نیست. یک آتش نشان زن هم آنجا هست ( می دانید که همان نقش اول زیبارو ) که مردهای همکار مسخره اش می کنند و او دوسه بار زهرچشم بهشان نشان داده است.
خبر می رسد که تونل ریزش کرده ؛ همه می روند کمک و منتظر و عده ای را می کشند بیرون اما 4 نفر هنوز زیر آوار تونل هستند و تونل پر از گاز متان است ( این قسمتها واقعی است ) ولی باید آنها را نجات داد. آقای اتش نشان تازه وارد داوطلب می شود. خانمه هم از لج همکاران مردش داوطلب می شود و می روند تو. هی جلو می روند و خطرات زیادی جلوی رویشان پدیدار می شود. اول اینکه بلافاصه تونل می ریزد پایین و راه برگشت مسدود می شود. اینها می روند جلوتر کمی که رفتند یک اژدها جلویشان سبز می شود. طی درگیری سخت آاقاهه با تفنگی که دستش دارد می زند توی صورت اژدها. اژدها بیهوش می شود. آنها می روند و می بینند دم اژدها فلزی است و رویش پوست کشیده اند. یعنی یک کشوری آنرا ساخته و به معدن منتقل کرده بعد بازهم می روند جلوتر و دردسرتان ندهم می رسند به جایی که آن چهار تا باید باشند که می فهمند عده ای دیگر هم هستند. کی اند ؟ چند تا تروریست که چندتایشان ایرانی اند و بقیه فلسطینی و مال حزب الله لبنان و دو سه تا بچه حوثی که آمده اند کار آموزی. ایرانی ها یکی شان سپاهی است ، دیگری بسیجی و آخری مال سپاه قدس که بهش می گویند مهندس ! خلاصه با هم درگیر می شوند و شکست می خورند ( آتش نشان ها را می گویم ) دستگیر می شوند و اینها که می نشینند روی زمین منتظر سرنوشت از فارسی حرف زدن تروریست ها می فهمند قرارست از جایی با آنها تماس بگیرند از کجا ؟ از تونلی که قبلا تو چین ریخته بود. این دو تا تونل باید به هم وصل شونند. آن چینی های توی تونل آن طرف هم القاعده ترکستان هستند که می خواهند سلاح مهمی که مواد اولیه اش در انتهای این تونل هاست را بدست بیاورند و امریکا را نابود کنند. این چهار نفر گیر افتاده در تونل هم سیا بودند و از مواد اولیه سلاح حفاظت می کردند. این دو اتش فشان ما همه اینها را می فهمند چون آن اتش نشان خوش قیافه اتفاقی فارسی هم بلد است. اما مشکلی که اینجا هست اینست که تروریست ها نمی دانند با دولت محترم و عالی قدری ایالات متحده طرفند که جاسوس دارد که البته نه میان حزب الله و حوثی ها بلکه میان همان القاعده ای ها. آن جاسوس در کار چینی ها مشکل ایجاد می کند که تونلشان که تنها از آن طرف دنیا 10 متر با تونل اینها فاصله دارد به هم نرسد. از این طرف آقا و خانم آتش نشان هم هی تو کار تروریست های این طرفی می گذارند وفرار می کنند. ( از من نپرسید چه جوری ؟ چون نخواهم گفت وقتی فیلم را دیدید متوجه می شوید- من که قرار نیست همه فیلم را برایتان توضیح بدهم!)
خلاصه بعد از یک سری تعقیب و گزیر و سخنرانی از دموکراسی و نابودی امریکا نابودی جهان است ،همه چیز به خوبی تمام می شود و دست تروریست ها که این بار ایرانی و فلسطینی و مهندس بودند به این مواد سلاح های کشتار جمعی نمی رسد. دولت چین هم القاعده ترکستان را نابود می کند.

بعد در مراسمی رییس جمهور زن (2) -چون رییس جمهور بعدی امریکا بعد ازرییس جمهور سیاه پوست ؛ زن است - به این دوتا مدال شجاعت می دهد. و این دو تا می فهمند چقدر عاشق هم هستند. ( صحنه پایانی فیلم را نمی گویم خودتان ببینید فقط اینکه باید بالای 18 سال باشید!)


پی نوشت :

1-خودم یادم هست که متن قبلی را تمام نکردم این هفته انشا الله می نشینم بقیه اش را می نویسم. این را نوشتم چون احساس می کردم دوز داستان گویی در خونم بالارفته است.

2- آنجا که هنوز از نظر بعضی امریکایی ها همجنس گرایی کار اخلاقی و درستی نیست پس رییس جمهور بعدی امریکا زن است بعد که 8 سال اوباما بعلاوه 4-8 سال او گذشت و افکار عمومی آماده شد رییس جمهور بعد از زن ؛ یک همجنسگرا خواهد بود. اگر نبود بیایید توی این وب لاگ هرچی فحش است به من بدهید. !


** داستان هایی از یک جیب و از جیب دیگر : مجموعه داستان کوتاهی از کارل چابک ، نویسنده اهل چک و کمتر شناخته شده در ایران.



Posted by Freshteh Sadeghi. فرشته صادقی

Wednesday, March 31, 2010

Untold stories 1- یک داستان واقعی




امریکادر سال 1946 بطور یک جانبه شبه جزیره کره را در امتداد مدار 58 درجه به دو نیم کرد.
کره شمالی نیز در 1950 با پشتیبانی چین کمونیست از مرز جدید دو کره گذشت تا دوباره دو کره را با هم متحد کند.
امریکا در واکنش به این اقدام سازمان ملل را قانع کرد تا از حمله نظامی علیه آنچه " تهدید جهانی کمونیسم بین الملل "*1 می خواند حمایت کند. با دستور هری ترومن *2 جنگی آغاز شد که سه سال طول کشید ، دو میلیون سرباز کره ای را معلول بر جا گذاشت ؛ دو میلیون غیر نظامی کشته یا زخمی شدند و بیشتر از هفت میلیون نفر آواره بر جا ماندند.
ترومن در پیام جنگی خود گفته بود : " این واقعیت که نیروهای کمونیست به کره حمله کرده اند نشان می دهد چنین وقایعی ممکنست در هرجای دیگری از جهان هم روی بدهند "*3

کره شمالی در 1952 مدعی شد روستاییان این کشور مبتلا به بیماری هایی چون طاعون ، سیاه زخم ، وبا و تیفوس شده اند و امریکا را متهم به استفاده از سلاح های بیولوژیک و بمب های حاوی حشرات آلوده کرد. امریکا نیز با سرسختی تمام این ادعاها را رد و آنها را تبلیغات کمونیستی یک کشورخودسر- شرور-*4 خواند.
کره شمالی از دانشمندان سازمان ملل دعوت کرد به این کشور سفر کنند و خودشان حقایق را ببینند. سازمان ملل کمیته حقیقت یابی را متشکل از دانشمندان کشورهای فرانسه ، برزیل ، هلند ، شوروی سابق ، بریتانیا و ایتالیا را مامور این سفر کرد . این هیات در بررسی بیماران و شواهد و مدارک ضبط شده توسط کره شمالی گزارشی 600 صفحه ای نوشت و در آن ادعاهای کره شمالی را در متهم کردن امریکا به استفاده از بمب های حاوی حشرات آلوده به 4 نوع بیماری خطرناک عفونی را تایید کرد. امریکایی ها این گزارش را در سازمان ملل به بهانه تبلیغات جهان کمونیست رد کردند تا دو کره همچنان در جنگ بمانند و هنوز بعد از 57 سال قرارداد اتش بس بین آنها امضا نشده باشد.

این داستان ادامه دارد....


1- Global Threat of International communism

2-Harry.S.Truman

3- " the fact that Communist forces invaded Korea is a warning that there maybe similar acts of aggression against another part of the world"

4- rogue state




Posted by Freshteh Sadeghi.فرشته صادقی

Tuesday, March 23, 2010



عرض شود که
امان از دست این دید و بازدیدها. فی نفسه امر خوبی است. آدمهایی که دقیقا یک سال پیش دیدی و لزومی هم به دیدنشان بیشتر از یک بار در سال نیست را می بینی و صله رحمی و اقوام دوری و ... اما یا بقول برادران و خواهران اذربایجان آما..... آما
امان از آن موقعی که مهمان ها می آیند ، یکی می رود بالای منبر و حاضر نیست بیاید پایین ؛ از زمین و هوا و دریا و موسی و چوپان و بحث فلسفی و بزغاله و ماشین آلات و " باور دارید که پسر 12 ساله لیسانس گرفت ؟ " و بحث بر سر جبر و اختیار و استثنا و در امریکا که می روید بچه شش ساله می رود مدرسه.... عوامل محیطی فنی. بچه از 5 سالگی می رود ... این ذهنش را می آورد. ... آقای ... بچه ام را از 3 سالگی فرستادم کلاس زبان ... جهش در مغزها وجود دارد.... این بچه است قبول کنید لیسانس را گرفته ولی بچه است .. امام نهم بچه بود... برق 250 ولت.

مهمانان عزیز ! می روید جایی کنگر نخورید لنگر بیندازید.
امان .. امان از دست کسانی که می روند جایی مثل سیمان پهن می شوند و آنقدر محکم سرجایشان می نشینند که باید با کلنگ زیرشان بزنی.

خدامرگم بدهد. می خواستم اولین پست امسالم یک موضوع درست و درمان باشد نشد. نگذاشتند. دوساعت است نشسته اند. ای خدا! چه کار کنم.
!




Posted by Freshteh Sadeghi .فرشته صادقی