Sunday, April 28, 2013

احمدی نژاد و قوانین کوانتوم


دورانی که من به دانشکده می رفتم ( البته حالا هم می روم ولی به نوعی دیگر) درسی داشتیم به اسم فیزیک کوانتوم که موضوعاتی مثل قانون نسبیت انشتین یا قوانین تابع نور و انرژی و موج تا حدودی در زیرمجموعه آن جا می گیرند. بطور خلاصه : یکی از مهمترین قوانین کوانتوم اینست که زمان به عقب برنمی گردد.نقل قولی از انشتین هم هست که می گوید اگر تمام انرژي های دنیا هم جمع شوند غیر ممکن است بتوانند زمان را یک ثانیه به عقب برگردانند. اینست که بشر هرگز موفق به ساختن ماشین زمان نمی شود ( بگذریم که مخترعان مورد نظر فارس نیوز توانسته اند اینکار را بکنند ولی همه ما می دانیم بر فالس نیوز حرجی نیست!) بهرترتیب اینکه چیزی از دست شما می افتد و می شکند دیگر قابلیت برگشت به شکل اولش را ندارد هم بر اساس همین قوانین کوانتوم است. 
اما ربط این موضوع به نوشته من چیست ؟ توضیح می دهم : اینکه زمان یک ثانیه به عقب برگردد یا برنگردد یا فیزیک و ثانیه ها و موج و طول موج چه اهمیتی در زندگی روزمره اجتماعی ما داردد فقط ناظر به یک نکته با اهمیت است : اگر زمان به عقب بازنمی گردد پس مردم هم در طول قرنها زندگی انسانی متوجه این واقعیت شده اند ورفتارشان را هم با آن تطبیق داده اند و این خودش پیام بزرگی در اوضاع و احوال امروز ما در آستانه انتخابات دارد: به نظر من گروه های سیاسی نباید خودشان را زیاد برای آوردن و دعوتنامه و راه انداختن خیل کثیر و غیره برای وارد کردن آدم هایی مثل رفسنجانی یا حتی سید محمد خاتمی ٬خسته کنند. چون طبق قوانین فیزیک زمان به عقب بازنخواهد گشت تا دوباره این دو نفر با آن سابقه های درخشان و پرافتخار---تورم ۵۰ درصدی وبرنامه های اقتصادی که افراد زیادی را زیر چرخ های خود له کردند ‌و تعلیق برنامه هسته ای و الگوی توسعه سیاسی که هیچ ارمغانی برای مردم نداشت ---بتوانند رای های زیادی کسب کنند و مردم به آنها رای بدهند. بهرترتیب مردم خر نیستند و چیزی به اسم حافظه هم دارند و شاید چیزی نگویند یا جلوی دیگران و درب و همسایه و همکار و فامیل ناله نفرینی کنند و غری بزنند و نقش شبه روشنفکری بازی کنند و فحشی نثار دولت کنند اما ته دلشان همه می دانند این احمدی نژاد بود که قواعد بازی و رسم ریاست جمهوری را در این کشور برهم زد و نشان داد ریاست جمهور کسی نیست که همیشه به مردم نشان داده شده است. مهم نیست کاندیدای مورد نظر احمدی نژاد از فیلتر شورای نگهبان بگذرد یا نگذرد یا حتی در انتخابات کاندید بشود یا نشود یا حتی شخص دیگری از تیم رییس جمهور در انتخابات بعدی باشد یا نباشد یا حتی رییس جمهور بعدی که باشد ؟مهم اینست که احمدی نژاد در تمام این سالها هرروز تصویری جدید به مردم نشان داد و آرزوهایی را برجسته کرد که درون بیشتر آدم های این کشور و منطقه مرده بود. او جنبشی را پایه گذاری کرد و تصویری از یک دولتمرد به مردم نه فقط ایران بلکه منطقه ( و دنیا ) نشان داد  که با همه تصاویری که از دولتمردان و سیاسیون در ذهن افراد نقش بسته بود فرق داشت و همین بزرگترین فرق احمدی نژاد بود٬‌هست و خواهد ماند و همین برای او و هوادارانش کافیست. و برای همین است وقتی کاندیداهای مختلف را می بینی که از امیدها و آرزوهایشان برای مردم حرف می زنند و آن یکی را که در مقابل استاد چهارزانو روی زمین می نشیند احساس می کنی حرف هایشان چیز جدیدی ندارد و همه مصنوعی و مردم فریبانه است. من همیشه عقیده داشته ام حضور آدمی به اسم محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور ایران در منطقه خاورمیانه٬‌منطقه ای که همیشه پر از دخالت های بی جای امریکا و پر از انواع آدم های دیکتاتور بوده است در این برهه زمانی خاص در براه انداختن انقلاب های عربی بی تاثیر نبود. این را از خودم نمی گویم چون به کشورهای مختلف سفر کرده ام و با آدم های مختلف هم حرف زده ام بنابراین حرفم را لااقل  بر اساس دیده ها و صحبت های شخصی خودم می گویم. حالا بگذاریم سایت الف خودش و صاحب امتیازش و بقیه نویسنده هایش را نخبه و تمام کسانی که در انتخابات ۸۸ به احمدی نژاد رای دادند را زیر دیپلمه هایی بداند که در طبقه نخبگان جایی ندارند٬ بگذاریم ابراهیم اصغرزاده او را پوپولیست تمام عیاری بداند که اصول گراهای سنتی حریفش نمی شوند و طبقه عوام با  او ارتباط برقرار می کنند.بگذاریم آن دیگری او را شرخری بخواند که ابزار تمدن و متمدن بودن را بلد نیست. مهم اینست که احمدی نژاد نسخه امثال این افراد را طوری پیچید که خود آنها هنوز هم خبر ندارند! مثال این آدم ها مثال مردی است که متوجه شد دزدی در خانه اش آمده و سرگرم باز کردن قفلی است‌٬ به او گفت چکار می کنی ؟ گفت ساز می زنم! گفت این چه سازیست که صدایش در نمی آید ؟ گفت فردا صبح صدایش درمی آید. حالا به قول دوستان نقل  اصولگراهای خیمه زده بر قدرت و ثروت و تمامی منابع در این کشور است وشیر پاک خورده ای به نام احمدی نژاد که صبح و ظهر و شب دق شان بدهد. قرآن کریم می فرماید «قل موتوا بغیظکم» از فرط خشم بمیرید! بگذاریم و بگذریم که سهم دشمنان احمدی نژاد از دوران ریاست جمهوری او همین خشم و حسادت و حقد و کینه بس!  




Tuesday, March 19, 2013

پاداش سکوت

 

می گویند هویت چیزی است که آدم ها را واداربه جستجو می کند که به خودشان نگاه کنند ٬ ببینند چه هستند ٬ که هستند و کجا هستند ؟ از یک طرف آدم ها خودشان هویتشان را در طول زمان شکل می دهند و می سازند و از طرفی دیگر در حافظه تاریخی و ناخودآگاه آنها انبانی از خاطرات ٬ تجربیات و هویت نسل ها وجود دارد.
در خاطرات و ذهن من هم دست کم خاطرات دو تا سه نسل هستند. مادرم معمولا خاطراتی که مادرش تعریف می کرده را در یاد دارد و برای من می گوید. بنابراین من هم داستان ها و اتفاقات کوچکی مادربزرگ مرحومم را می دانم هم داستان ها و ماجراهای کودکی مادرم را و ذهن من پر از این خاطرات است. اما چرا حالا اینها را اینجا می نویسم : بخاطر این سه عکسی است که روزنامه ایندپندنت این هفته از خرابی های مسجد الحرام بدست آل سعود منتشر کرد. 




کسانی که در سالهای گذشته به زیارت مسجد الحرام مشرف شده باشند متوجه می شوند چه تغییراتی در آن رخ داده است. اولین باری که من در دهه ۷۰ به مکه  رفتم در قسمتی که باب الفتح خوانده می شد بازارچه هایی بود که به سمت بازار ابوسفیان می رفت. یک بازار قدیمی که از زمان پیامبر باقی مانده بود. سالهای بعد آنرا خراب کردند. در مدینه جایی که هم اکنون ضلع جنوبی حرم محسوب می شود خیابانی بود به نام شارع ابوذر که پشت آنهم بازارچه ها باصفایی وجود داشت که همگی حیاطچه هایی هم داشتند. سه سال بعدتر که رفتم همه را از بین برده بودند. مادرم از کوچه بنی هاشم و خانه امام حسن مجتبی حرف می زند که کوچه باریکی بود که منتهی به باب جبراییل می شد ( درب اصلی حرم پیامبر) و می گوید خانه امام حسن مجتبی هنوز همانجا بود و در دست سادات مدینه. ( آنها را هم خراب کردند ) مادربزرگم که قبه های روی حرم امام در بقیع را هم دیده بود.  من در صحن مسجد الحرام پله هایی را دیدم و از آنها پایین رفتم که به زیر مسجد می رفتند و از آنجا شما وارد محوطه ای می شدید که فقط روشویی داشت و محل وضو گرفتن بود و همگی از آب زمزم بودند. حتی آنجا دهانه چاهی هم روی زمین مشخص بود که می گفتند محل اصلی چاه زمزم است. همه آن قسمت را بعد تر بستند و دیگر اثری از آثارش باقی نمانده است. در مدینه و جایی که محل جنگ احزاب بود ۷ مسجد نیمه ویرانه وجود داشت که بصورت پلکانی در دامنه کوه بنا شده بود. یکی به نام علی بود. دیگری سلمان. آنکه از همه بالاتر به نام فاطمه و آن هایی که پایین تر بودند به نام عمر و ابوبکر. یادم هست من در سه تای اول نماز خواندم. سالهای بعد برای درست کردن خیابان یا اتوبان مساجد پایین تر به نام خلفا را خراب کردند و آنی که به نام فاطمه بود را بسته بودند و دیگر کسی نمی توانست بالا برود. در چند سفری که در این سالها به عربستان کردم دیگر هرگز سراغ آنها نرفتم چون می دانم فقط خشمم را برخواهد انگیخت و ترجیح می دهم همان خاطره مساجد نیمه ویرانی که می شد در آنها دو رکعت نماز خواند در ذهنم بمانند. دفعه دومی که به عربستان سفر کردم ( آنهم در دهه ۷۰ بود ) منزل بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه را که مشرف به خانه خدا بود ویران کرده بودند و جایش یک سری دستشویی و توالت زنانه ساخته بودند ( هنوز هم همانجا هست). بتدریج تمامی دربهایی که به سعی باز می شدند و هریک نام یکی از قبایل قریش را داشتند و یکی دیگر باب علی بود و دیگری باب بی شیبه و آن یکی باب السلام ( که زیرش بت ها خاک شده بودند) را هم یک به یک بستند و یکی را از بالا پل زدند و یکی را از پایین و دیگر آنها را هم نمی توان شناخت. مادربزرگ من در اوایل دهه ۴۰ به مکه رفته بود. با خطوط هوایی لبنان ( مثل همان هایی که جلال سوار شده بود)  او برای مادرم گفته بود که دو طرف سعی بازار بود و وقتی حرکت می کردی از صفا به مروه و برعکس از میان این بازار رد می شدی. حالا دیگر عملا نه کوه صفایی باقی مانده نه مروه ای. صفا را که می شد زمانی رویش رفت و نشست و قرآن خواند تا توانستند تراشیدند و یک دیوار شیشه ای به دورش کشیدند و مروه هم که تبدیل شد به یک رمپ مرمری و خلاص. و حالا عکس های ایندپندنت نشان می دهد تنها بخشی که از حیاط حرم باقی مانده بود و متعلق به اواخر دوره عباسی و بازسازی های عثمانی بود هم در معرض ویرانی هستند. آن ستون های نارنجی رنگ پهن و عریض را ---که لابلایشان لوستر های به سبک عثمانی آویزان هستند و برخی نام های اصحاب پیامبر را روی خود دارند ---ویران می کنند به بهانه گسترش حرم. ولی در واقع برای اینکه اثاری از دیگرانی که برای آن خانه زحمت کشیدند باقی نماند. کما اینکه در مسجد النبی --در حیاطهایی که چترها قرار دارند و اسامی امامان شیعه هم نوشته شده اند-- در نام محمد مهدی حی دست برده اند و حی آنرا که از وصل شدن  ی مهدی به ح محمد درست شده بود پاک کرده اند. تنها چیزی که از سالهای دور باقی مانده است مکتبه یا محل تولد پیامبر است که آنهم گفته می شود دربرنامه ویران شدن قرار دارد. به عبارت بهتر برای نسل های مسلمان آینده چیزدندان گیری باقی نمانده است تا ببینند و عجیب اینکه تمام این اتفاقات در زیر سایه سکوت تمام کشورهای اسلامی -منجمله ایران - انجام شده است و متاسفانه علمای شیعه ما که برای بعضی موارد زود و تند موضع گیری می کنند در این مورد سکوت را بر هر حرفی ترجیح داده اند. چه علمای قم و چه علمای نجف! در واقع مشابه این اتفاقات ریز ریز در بیت المقدس هم در حال روی دادن است. صهیونیست ها هم خراب می کنند تا آثار اسلامی شهر قدس از بین برود و آنها بتوانند معبد خودشان را بنا کنند و آل سعود از بین می برند چون هیچ چیزی نمی تواند عریانی تازه به دوران رسیدگی آنها را بپوشاند و از یادها ببرد که بنیان گذار آل سعود  راهزنی بیش نبود که با کمک انگلیسی ها به قدرت رسید و و خاندان هاشمی های حاکم بر مکه را ساقط کرد. در واقع آل سعود بیشتر از همه نگاهشان به انگلیسی هاست که اگر نبود آن ساعت مسخره را به تقلید از بیگ بن لندن در بلندای خانه خدا نمی ساختند. نمی دانم چرا ولی دیدن این عکس ها بیشتر از اینکه ممکن باشد من - که در تمام این سالها بیننده ای بیشتر نبوده ام را- اینهمه ناراحت کرد. فکر می کنم زیر این آسمان آبی یک نفری هم هست که در تمام این سده ها و و قرن ها همه را دیده است و دم برنیاورده است و دیده است که چطور میراث پدرانش و پدران پدرانش را بر باد می فرستند.... و عجب صبری و دل پر دردی او دارد. 


تتمه
دیگر خسته شده ام ولی نمی توانم ننویسم : می نویسم که بماند که روزی هم صدایی از ما به عنوان اعتراض بلند شد که این رسمش نیست. جمهوری اسلامی یعنی از عربستان سعودی هم کمتر است ؟ مخالفان شیعه دولت عربستان در مناطق شرقیه به فیس بوک  دسترسی دارند. یوتیوب در دسترس شان هست و ما در جمهوری اسلامی که ادعای آزادی بیان هم دارد نمی توانیم به هیچ جایی مراجعه کنیم که یعنی همین ایندپندنتی که داستان ویرانی های حرمین شرفین را در چندین نوبت چاپ کرده است باید بسته بماند ؟ نمی دانم چرا ما همه می ترسیم با صدای بلند بپرسیم مسئول فیلترینگ در کشور کدام نهادست؟ مخابرات ؟ وزارت اطلاعات یا سپاه؟ چرا هیچ کس چیزی نمی پرسد و نمی گوید؟ 


این لینک متعلق به مقاله ای است که روزنامه Independent  در مورد ویرانی های مکه چاپ کرده است. در انتهای آن چند مقاله دیگر مربوط به همین موضوع وجود دارد. +



Wednesday, March 6, 2013

به یاد یک انقلابی

 
 
آسوده بخواب مرد.


Hugo Rafael Chávez Frías-28 July 1954 – 5 March 2013


Tuesday, February 26, 2013

جهانی شدن و هویت ایرانی

  
۱- این جمله را در اول این نوشته فقط بخوانید چون در آخر این نوشته من دوباره به آن رجوع خواهم کرد: «یکی از ویژگی های جهانی شدن تبدیل زمان کرونولوژیک به زمان بی پایان و از بین رفتن تمایز میان گذشته و حال و آنچه همزمانی یا در لحظه بودن نامیده می شود است. بطوریکه خاطره و تاریخ را محو و ناامنی و اضطرابی پایدار در افراد ایجاد می کند. برای افراد گرفتار آمده در چنین بحرانی هویت سازی به واسطه تاریخی خاص اهمیتی مضاعف پیدا می کند و احساس تداوم بدون یک گذشته مشترک بسیار دشوار می شود. » (جهانی شدن-هویت و فرهنگ: احمد گل محمدی)

۲-  یکی از دوستان تعریف می کرد در هتلی در دوبی به مسئول ریسپشن که پشت سرش نقش بزرگی از خاورمیانه آویزان شده بود٬ گفته بود این نقشه تحریف تاریخ است چون نه تنها خلیج فارس را برداشته بلکه حتی خلیج خالی هم نگذاشته و آنرا تبدیل به خلیج عربی کرده است. می گفت به او گفتم چه اصراری دارید که تاریخ را تحریف کنید و او خندید و جوابی نداد. ( البته از یک مسئول ریسپشن چه انتظاری می توان داشت ؟ ) بعلاوه اولین باراین بود که جمال عبدالناصر این واژه را از سر لجبازی و دشمنی با شاه توی دهان اعراب انداخت چون شاه با اسراییل رفاقت داشت - و در قضیه تحریم نفتی اسراییل توسط اعراب به اسراییل نفت می فروخت- و انگلیسی ها بعد از ناصر راهش را در جا انداختن این واژه جعلی ادامه دادند.

۳- قضیه اسکاردادن به آرگو هم همین است. بیشتر از هرچیز دیگر این تحریف تاریخ است که صدای آدم ها - و ما ایرانی ها- را درمی آورد چون جای آدم ها را عوض می کند و حقایق و آدم ها را وارونه جلوه می دهد. امریکایی ها با سیستم بزرگ فیلم سازی شان در هالیوود در همه چیز دست می برند . مسئله اینست که همه آدم های دنیا دنبال حقیقت جویی نیستند. چیزی را که می بینند باور می کنند. ( در ایران خودمان هم همین است. فرقی ندارد) مگر چند درصد آدم ها دنبال یک موضوع می روند تا آخر و کنه اش را پیدا کنند؟ بنابراین از ویژگی نفس گیر و پرهیجان فیلم ( اصولا چند تا از فیلم های هالیوود در سال نفس گیر و پرهیجان نیستند؟)  و این مزخرفات دیگر که بگذریم آنچه می ماند اینست که این فیلم های سینمایی معمولا در وٰرای ظاهرشان پر تعلیق و داستان پر کشش شان همیشه هدفی دارند و آن هدف در لایه های بعدی فیلم تحقق پیدا می کند. آرگو هم مستثنا نیست. 

۴- حالا می توانیم بگوییم خب! بگذار تحریف کنند چی می شود ؟ می شود این را گفت ولی قضیه وقتی وخیم می شود که همه چیز دست آنهاست . وقتی شما می خواهید در مورد موضوعی اطلاع پیدا کنید سرچ می کنید و اولین سایتی که توی آن می روید چیست ؟ معلومست : ویکی پیدیا! حالا باید پرسید همه چیز در این ویکی پیدیا درست است ؟ البته که نه. ادعای این سایت اینست که می توان هرگونه اشتباهی را در آن درست کرد و این دقیقا اتفاقی است که نمی افتد. یعنی شما مثلا در ظاهر حق ادیت کردن آنرا دارید اما عملا این ادیت کردن رخ نمی دهد. مثلا شما هربار بروید به صفحه اورشلیم -القدس و این جمله را که پرجمعیت‌ترین شهر اسراییل و پایتخت آن است را تغییر بدهید هیچ اتفاقی نمی افتد. ( این کاریست که من بارها انجام داده ام و بی نتیجه بوده است) با اینکه طبق قطعنامه های سازمان ملل قدس پایتخت کشور فلسطینی است و پایتخت اسراییل تل آویو است . در واقع ویکی پیدیا دروغ به خورد ملت می دهد و همه این دروغ ها را به صورت واقعیت باور می کنند و وقتی چیزی در اذهان آدم ها جا بیفتد دیگر بیرون کشیدنش معمولا سخت است. این می شود تاریخ سازی و تحریف تاریخ به سادگی و راحتی تمام و شما کاری در موردش نمی توانید بکنید چون بعضی از مقالات یا مدخل ها عملا بسته هستند.  اینست که امکان تغییر دادن شان نیست. ( مثال دیگری هم دارم که نگه داشته ام ببینم تغییری که داده ام را اعمال می کنند یا نه و شاید بعدا آن مثال را در پی نوشت اینجا اضافه کنم)

۵- برگردیم به جمله ای که در پاراگراف اول آمده است. جهانی سازی خاطره و تاریخ را محو و ناامنی و اضطرابی پایدار در افراد ایجاد می کند. بنابراین بازسازی روایت تاریخی خاص و تاکید بر هویت برآمده از چنین روایتی می تواند در مقابل این تاثیر بحران‌افرین جهانی شدن بیاستد. این تاریخ معمولا تاریخ درخشان قوم و نژاد و امتی است که از گذشته ای بسیار دور در سرزمینی معین سکونت داشته و اصالت وبرتری خود را همواره حفظ کرده است. انسان هایی که در دنیای کنونی همزمان و غیر تاریخی شدن را تجربه می کنند می کوشند با توسل به چنین روایت هایی حافظه تاریخی خود را فراخوانند و بر اضطراب و ناامنی ناشی از احساس عدم تداوم غلبه کنند. (جهانی شدن-هویت و فرهنگ: احمد گل محمدی)

۶- تاریخ ایران کشور ما سراسر آکنده و پر از چنین موقعیت های درخشانی است : چه زمانی که اسلام را با آغوش باز پذیرفته شد و ایرانی ها دیوان سالاری را به فاتحان مسلمان آموختند و برای چندین قرن در دستگاه حکومتی بنی امیه و بنی عباس به رفق و تفق امور کشورداری مشغول بودند. چه زمانی که مغول های صحراگرد را در فرهنگ خودشان جذب کردند و کاری کردند که نسل دوم آنها مسلمان شدند و خدمات شایانی به ایران و اسلام کردند. و چه زمانی که در عصر صفوی هویت تاریخی و مذهبی ایران شکل داده شد . جای هیچ تردیدی نیست که ما امروز هویت نیرومند شیعی- ایرانی مان ( بخصوص شیعی ) را مدیون صفویان هستیم. -بگذریم که اسمی از آنها نیست  اما هیچ چیز نمی تواند از ارزش کار بزرگی که آنها انجام دادند کم کند. در واقع ارزش کار آنها را تنها اعرابی می دانند که با صفویان دشمن هستند.
 این واقعیتی است که محمود احمدی نژاد ( و حلقه همفکران او) آنرا فهمیده اند و برای همین است که همیشه بر این هویت ایرانی تاکید می کنند. در دنیای امروزی که دیگر هیچ مرز و مکانی برای محدود کردنش قابل تعریف نیست٬‌جایی که آرگوها و ۳۰۰ ها را به خورد مردم دنیا می دهند و ابوریحان اماراتی می شود و مولوی ترک و نظامی اهل آذربایجان کنونی. ما چاره ای نداریم مگر اینکه دوباره به دامن هویت نیرومند ایرانی-شیعی مان برگردیم. اگر مذهبی هستیم هویت شیعی برایمان اولویت پیدا می کند و اگر مذهب را قبول نداریم دست کم به هویت ایرانی بچسبیم چون این دو بهرحال مثل دوروی یک سکه عمل می کند و بازتاب همدیگر هستند. این واقعیت را عده کمی فهمیدند و عده ای ع .. مانده امثال علی مطهری و همفکرانش یا اصول گرایان که هنوز در دهه ۴۰ شمسی مانده اند وهمه چیز را سیاه و سفید می بینند و یا ملا نقطی هایی که دايما دنبال بهانه گرفتن به شیوه بنی اسراییل هستند هرگز نخواهند فهمید.

۷- همه کسانی که نوشته های من را می خوانند می دانند من هوادار چه کسی هستم و فکر نمی کنم لزومی هم به گفتن آن یا تبلیغ کردنش باشد. بند ۶ نوشته من هم قضاوت ارزشی نیست بیان چیزی است که وجود دارد اما‌ متاسفانه دشمنی ها به آنچنان حدی رسیده است که دیگریارای گفتن و دیدن و شنیدن برای کسی باقی نگذاشته است.



Tuesday, February 19, 2013

کشتار شیعه در پاکستان


این عکسی که اینجا می بینید عکس ناراحت کننده ای است ولی این واقعیت هرروزه ای ست که بر سر بخشی از شیعیان پاکستان می رود. واقعیتی که تنها علت آن در درجه اول شیعه بودن آنها و در درجه دوم به علت قومیت و اقلیت - در چند اتفاق اخیرهزاره -آنهاست. 

 
انفجار دو روز پیش در شهر کویته پاکستان یکی از بدترین انفجارهایی بود که در چند سال اخیر علیه شیعیان پاکستان طراحی و انجام شده بود و تقریبا ۹۰ نفر ( تا دیشب ۸۹ نفر) و بیشتر از ۲۰۰ مجروح بجا گذاشت. گفته می شود مواد منفجره در یک تانکر آب کار گذاشته شده بود و در بازار شهر هزاره که در حومه کویته قرار دارد منفجر شد. البته کمتر از یک ماه پیش در دهم ژانویه هم انفجاری در همین شهر رخ داده که ۹۲ شهید برجا گذاشت. پس از انفجار ماه پیش شیعیان که به شدت خشمگین بودند حاضر به دفن مرده ها نشدند و کار به جایی کشید که دولت اسلام آباد مجبور شد دولت و مجلس محلی ایالت بلوچستان را منحل کند و حتی خود رحمان مالک وزیر کشور در میان شیعیان عزادار حاضر شود. حالا هم شیعیان سه روزست شیعیان از دفن مرده ها خودداری می کنند و این بار سه خواسته از دولت دارند و منتظرند دولت به خواسته های آنها پاسخ بدهد. این خواسته ها عبارتند از:

۱- اعلام قانونی مبنی بر جرم قرار دادن حمله به شیعیان 
۲- فرستادن ارتش برای سرکوبی گروه های مخالف شیعه خصوصا گروه سنی مذهب و تکفیری لشکر جهنگوی که مسئولیت این چند انفجار را برعهده گرفته است. 
۳- قول دولت به حمایت و حفاظت از شیعیان پاکستان 



حالا اگر دولت پاکستان به این خواسته ها تن ندهد مطمئنا یک جنگ قومی و البته مذهبی در کویته راه می افتد که دامنه هایش بزودی به تمام نقاط پاکستان خصوصا در مناطقی مانند شمال غرب --که آنجا هم شیعیان مرتبا تحت فشار و کشتار هستند --و همچنین شهر کراچی می رسد و ناامنی کشور نه چندان آرام پاکستان را فرا خواهد گرفت.

اما چرا کشتار شیعیان هزاره ؟ 

در مورد پاکستان تناقض عجیبی وجود دارد و آنهم اینکه رهبران این کشور که جدایی پاکستان ( و بنگلادش) را از هند به بهانه جدایی مسلمانان از هندوها و پایان دادن به سختی های مسلمانان در میان اکثریت هندو را ترتیب دادند اکثرا شیعه بودند. این یکی از واقعیت های نادیده مانده شده در مورد پاکستان است. محمدعلی جناح مشهور به قائد اعظم بنیان گذار پاکستان ٬ فاطمه جناح خواهر او ٬ علامه محمد اقبال لاهوری٬ محمدعلی جوهر و لیاقت علی خان همگی شیعه بودند ( در مورد ۶ امامی و ۱۲ امامی بودن آنها شک دارم.) ولی بهرحال از زمان ژنرال ضیاءالحق که با کودتای نظامی علیه ذوالفقار علی بوتو به قدرت رسید گروه های تندروی سنی از نوع وهابی و حتی بدتر که عمدتا پشتون هستند به قدرت رسیدند که یکی از آنها لشکر جهنگوی و دیگری
سپاه صحابه است که شیعیان را رسما رافضی و ریختن خون آنها را عین صواب می دانند. این پیوندها در زمان بی نظیر بوتو و نواز شریف محکم تر شدند - بگذریم که نهایتا بی نظیر قربانی همین سیاست های زمان خود شد--از طرفی پاکستان موزاییکی از اقوام و قومیت های مختلف است که تنها عامل نزدیکی آنها به هم مسلمان بودن است و لا غیر و این گروه ها شامل بلوچ ها٬‌پشتون ها٬‌ پنجابی ها و گروه های دیگر هستند که اقلیت های قومی چون همین هزاره ها را شامل می شوند. هزاره های پاکستان هم ریشه در هزاره های افغانستان دارند که در شمال کابل مستقر هستند ( در بامیان ) و شیعه اند و طی قرنها همیشه و همیشه مورد ظلم و ستم خلفای سنی مذهب قرار گرفته اند. هزاره های پاکستان عمدتا در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به پاکستان کنونی مهاجرت کردند اما همچنان در این کشور اقلیت محسوب می شوند و حقوق آنها همچنان نادیده گرفته می شود.
اما اینجا یک نکته وجود دارد : شیعیانی که در پاکستان مورد هدف قرار می گیرند تا آنجایی که من متوجه شده ام شیعیانی هستند که هوادار شیعه سیاسی به سبک  ایران هستند. چه شیعیان کراچی ٬ چه شیعیانی که در پاراچنار در شمال غرب در مناطق قبایلی هستند و چه شیعیان کویته. حالا چرا شیعیان سیاسی ؟ چون پاکستان شیعیانی دیگر از نوع ۱۲ امامی و ۶ امامی هم دارد که معمولا نه مورد هدف قرار می گیرند نه اسمی از آنها برده می شود. شیعیان ۱۲ امامی و غیر سیاسی پاکستان که به آنها خوجه هم گفته می شود بیشتر در حوالی شهر حیدرآباد زندگی می کنند.عمدتا تاجرپیشه هستند و بیشتر در محله ها و مناطق خاص خودشان ساکن هستند و بجز خودشان نه به اهل سنت و نه با سایر شیعیان ارتباطی ندارند. اسماعیلی ها یا ۶ امامی ها معروف به نزاری ها هم که عمدتا از سوی کریم الحسینی مشهور به آقاخان  امام ۴۹ ام خود که با فرانسوی ها و انگلیسی ها رابطه دارد حمایت سیاسی می شوند. بنابراین تنها گروهی که پشتوانه زیادی ندارند همان شیعیانی هستند که با ایران مراوداتی دارند و بسیاری از آنها در طی چند سال اخیر در بازگشت از سفرهای زیارتی به ایران و عراق توسط گروه های سنی کشته شده اند. 


سوال اینجاست که چرا دولت پاکستان حفاظت از این مردم را مد نظر قرار نمی دهد ؟ و از سویی دیگر آیا ایران به عنوان تنها دولت شیعه مذهب در دنیا می تواند کاری برای شیعیان پاکستان انجام دهد یا خیر؟ در مورد دولت اسلام آباد باید دانست که دولت نه توانایی محافظت از این مردم را دارد و نه چندان مایل به سرکوب گروه ها تندروی سنی ست چون بیشتر آنها از طرف عربستان سعودی حمایت می شوند و سرکوب آنها یعنی درانداختن اسلام اباد با پشتوانه مالی قوی به نام عربستان ( که سودش به نفع ایران خواهد بود!) و بنابراین دولت پاکستان علاقمند به چنین ریسکی نیست. اینست که بازهم  افراد بیگناه و زن و کودک قربانی  اختلافات و دشمنی عربستان با ایران و در عین حال دشمنی کورکورانه و ۱۴۰۰ ساله بخشی از اهل سنت با شیعه می شوند و خواهند شد.
بنظر می رسد در این میان ایران باید کاری انجام دهد و حتی با دادن کمک های مالی یا سیاسی بلاعوض به دولت پاکستان آنها را وادار به کمک و رسیدگی در مورد شیعیان مظلوم پاکستان کند. بعلاوه ایران می تواند با گروه های سنی معتدل روابطی داشته باشد تا از این طریق متحدانی برای حفظ شیعیان پیدا کند. کمااینکه در قضیه پاراچنار گروه های سنی مذهب محلی هستند که تا حدودی هوای شیعیان آن منطقه را دارند و در عوض کمک های دیگری از تهران می گیرند.