Monday, June 1, 2009

آبی ؛ سیاه ؛ خاکستری * کمی هم ارغوانی



رنگ ؛ لون ؛ فام : خاکستری ، فیروزه ای ؛ نارنجی
چرا وقتی قرمز و آبی و زرد را مخلوط کنیم سیاه می شوند ولی همین رنگها را به صورت نور به هم بتابانیم سفید ؟ رنگ در حالت ماده و نور چه تفاوتی دارد ؟ وقتی رنگ ، رنگ است ؟ یا که نیست ؟؟؟؟
رنگها را چه کسی یا کسانی کشف کردند ؟ اولین بار چه کسی برای آنها نام برگزید ؟ چند تا رنگ داریم ؟ می توان شمرد ؟ اصلا رنگی مانده که هنوز کشف نشده باشد ؟
چرا به یک عده می گویند رنگین پوست در حالی که آنها قرمز و آبی نیستند ؟ چرا به آسیایی ها می گویند زرد پوست ولی من هرچه چینی و ژاپنی و کره ای دیدم سفید بودند نه زرد ؟ اصلا چرا وقتی آدم ها می ترسند رنگشان می پرد ؟ وقتی خون می بینند زرد ؟ (زرد پوست ؟) یخ می زنند کبود و خجالت می کشند قرمز ؟ مثلا نمی توان قهوه ای شد ؟
ممکن است از حسادت "سبز" شویم ؟ یا رنگ جیغ " بنفش " باشد ؟
وقتی از رنگ حرف می زنیم همه یاد کتاب های دو زاری طالع بینی در سه ثانیه می افتند . چه رنگی دوست دارید ؟ با انتخاب یک رنگ به شما برچسب می زنند و هویت و نشانه ها و صفاتی که می خواهند را به شما می دهند و ملت هیچ نمی گویند ؛ شاید چون در خفا آنها را قبول دارند و این می شود که اگر کسی قرمز دوست داشت حتما عصبانی است و اگر سیاه قطعا افسرده .

آدمها چی ؟ رنگ دارند ؟ سفیدند ؟ سیاه یا خاکستری ؟ و نه یک خاکستری یک دست ؛ میلیارد ها خاکستری . آدم سفید دیده اید ؟ سیاه چی ؟ اصلا می شود کسی سیاه باشد ؟ سیاه سیاه ؟ و کسی سفید سفید ؟ طلایی چه ؟ آنهایی که می درخشند سفیدند یا طلایی ؟ هنرپیشه ها ؛ افراد مشهور ، طلایی اند یا مسی ؟ یا فقط حلبی هایی رنگ طلایی خورده ؟ و آنهایی که هیچ کس حرفی از آنها نمی زند و در غربت خود مانده اند چه رنگی داراند ؟ چون مطمئنا طلایی که نیستند .

بعضی از آدمها یک رنگند و برخی تک رنگ . این دو باهم فرقی دارند ؟ کدام بهترست ؟ یک رنگ بودن یا تک رنگ بودن ؟
خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو
اصلا همرنگی با جماعت واقعا خوبست یا بد ؟ سودی دارد یا ضرر ؟ کدام بر آن دیگری می چربد ؟ ظاهرا که خیلی جالب نیست همه هررنگی هستند تو هم همان رنگ شوی . چون آن موقع دیگر خودت نیستی . می شوی کسی که خودش را رنگ زده . همرنگ جماعت شو ! احمقانه ترین کار ممکن را بکن ! و طرفه آنکه همه هم همین پند غلط را آویزه گوششان کرده اند.
ظریفی می گفت خواهی نشوی همرنگ ، رسوای جماعت شو !
آیا حاضریم به قیمت متفاوت بودن و رنگ بقیه نشدن ، رسوا شویم و رسوایی اش را به جان بخریم ؟

اگر از دیگران بپرسیم آنها چه رنگی هستن سوال ما را با " چه رنگی را دوست دارند " اشتباه می گیرند. ولی واقعا تا بحال فکر کرده ایم که چه رنگی هستیم ؟ واقعا چه رنگ ؟ اگر در آن واحد مثل رنگین کمان چند رنگ مختلف داشته باشیم بد است ؟ یا مانند نوری که از منشور عبور می کند تک رنگ باشیم؟ اصلا بی رنگ باشیم و بعد گه گاه رنگی شویم ؟ هفت رنگ خوبست ؟
اگر به چیزی یا کسی دل بستیم رنگی شده ایم یا رنگمان عوض شده است ؟ آفتاب پرست خواهیم شد ؟ بله ؟ نه ؟!!!!

غلام همت آنهم که زیر این چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزادست

ظاهرا تعلق داشتن و دل بستن یعنی رنگی شدن . نمی دانم حافظ خودش چه رنگی بود ؟ رنگین کمانی ؟ تک رنگ ؟ یک رنگ ؟ خاکستری ؟ طلایی یا سفید ؟

جالب اینکه حتی در مصحف شریف هم به رنگ اشاره شده و این نشان می دهد چقدر رنگ مهم است : " صبغه الله من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون " بقره - 138

صبغه الله : رنگ خدا ، و این رنگ خدا دیگر چه رنگیست ؟ چطور می شود رنگی را که نمی دانیم چیست - و شاید بهترست ندانیم عوض کنیم و رنگ خدا بشویم ؟

نیما یوشیج داستانی دارد ، به نام "پسرک چشم آبی" ، پسرکی که چشمهایش آبیست و همه چیز را آبی می بیند ، نه آبی آبی و فقط یک رنگ ، بلکه سایه ها و گونه های مختلفی از آن : آبی ، لاجوردی ، سرمه ای ،آسمانی ، کم رنگ و پر رنگ : روزروشن ترین آبیست و شب سیاه ترین .
از آنجایی که همه فکر می کنند تک رنگ دیدن او ایرادی دارد - و نمی فهمند او آبی را تک رنگ می بیند ، ولی آنرا یک رنگ نمی بیند - یک روز صبح زود او را از ده خودشان به جایی دیگر ، دهی دیگر می برند ، پیرزنی حکیم در چشمش دارویی می ریزد تا همه چیز مثل مال همه شود ولی .... برای پسرک همه چیز سیاه می شود . گریه می کند . چشمهایش را می شویند اما او دیگر همه جا را سیاه می بیند . سایه هایی از سیاه !!!! به او قول می دهند ببردندش شهر پیش دکتر تا لا اقل اگر رنگی نمی بیند همه چیز به همان آبی سابق برگردد و ........داستان همین جا تمام می شود.
اما من همیشه دلم می خواست نیما داستان را طوری دیگر تمام می کرد یا دست کم می گفت چه بر سر چشمهای سیاه شده پسرک آمد ؟ آیا بازهم آبی ها را دید یا دنیایش برای همیشه سیاه ماند ؟ من. ما . آدمهای اطراف ما - شمایی که ممکنست ، ممکنست - این نوشته را بخوانید چه رنگی هستیم و هستید ؟
و راستی تعصب چه رنگست ؟



* آب ، سیاه ، خاکستری : نام منظومه ای از حمید مصدق ؛ ارغوانی را خودم افزودم که فضای نوشته ام کمی شاد باشد.( که ظاهرا نشد)





Posted by Freshteh Sadeghi.فرشته صادقی

No comments: