Sunday, February 26, 2012

يادداشتي كوتاه





1- در پاسخ به دوست عزيزي كه از سختي خواندن نوشته هاي من به دليل فيلترينگ شديد گفته بودند: براي دنبال كردن نوشته هاي چند راه همچنان پيش روي شما هست. 
اول : همان گودر- مي دانم با پروتكل http امكان رفتن به گودر نيست اما اگر در خود گوگل سرچ كنيد google reader  بعد روي آن كليك كنيد حتما شما را به همان صفحه كذايي بدتركيب فيلترينگ مي برد. اما شما همان بالا در ادرس بار پشت www پروتكل https  و ://  را اضافه كنيد بعد دوباره كليك كنيد . اين بار مطمئنا وارد گودر خواهيد شد.تازه مي توانيد بعد از اتمام كارتان در گودر كه با آن پروتكل دوم باز كرده ايد تب را نبنديد. اگر با فايرفاكس كار مي كنيد هربار كه وارد شويد خود به خود بازش مي كند و ديگر به هربار اين كار را تكرار كردن نيازي نيست. ( اگر نمي توانيد تب هاي فايرفاكس را موقع بسته كردن و باز كردن دوباره ، نگه داريد بگوييد بنويسم چطوري  مي شود اين كار را كرد.)
دومين راه اينست كه يك بار ديگر با سختي خودتان را به وب لاگ برسانيد. در قسمت پايين follow by email هست. اي ميلتان را وارد كنيد. بعدش تاييد كنيد و نهايتا در خود ميل باكس هم روي لينكي كه فيدبرنر برايتان فرستاده كليك كنيد تا تاييد نهايي شود. آن موقع ديگر هربار مطلبي نوشته شود بطور اتوماتيك براي شما يك ميل از آن فرستاده مي شود. ( از نظر اينكه بخواهيد ناشناس باشيد هم خيالتان راحت باشد چون فكر مي كنم من به ليست اي ميل هاي احتمالي دسترسي نداشته باشم .)

2- پست ران پل - كه قبل از اين پست دوباره اشتباهي منتشر كردم ولي مي گذارم بماند - را مدتها قبل نوشته و منتشر كرده بودم. آن زمان ميشل باخمن هنوز در رقابت هاي جمهوري خواهان بود ( حالا ديگر نيست) اما آن پست هنوز هم قابل خواندن است و ران پل همچنان آدم بسيار محترمي كه نظراتش همچنان در مورد ايران و انتقاد از ساير دخالت ها و قلدربازي هاي امريكا همچنان بر قوت خود باقي هستند. 

3- امام خميني زماني گفته بودند : "مجلس عصاره تمام فضيلت هاي ملت است" ، من قصد تخطئه ندارم ( چون كسي نيستم كه بخواهم داشته باشم) اما واقعا آدمي مثل علي مطهري يا آدم هاي كينه توزي مثل احمدي توكلي يا كاتوزيان يا آدمي مثل باهنر كه سالهاست سر سفره اي كه از قبل برادر شهيدش پهن شده نشسته و به هيچ وجهي حاضر به ترك سفره نيست  يا عباسپور با آن فضاحت دانشگاه آزاد واقعا عصاره كدام فضيلت هستند ؟ آنها عصاره دشمني و دهن كجي و كينه توزي و حسادت هستند  كه مطئنا هيچ كدام فضيلتي محسوب نمي شوند. اگر كسي مي داند به من هم بگويد شايد مجاب بشوم. 

4- با اين پست آقاي حامد فتاحي موافقم و من هم براي جاهاي خالي كه باقي مانده در ليست انتخاباتي نام محمود احمدي ن‍ژاد را خواهم نوشت. اين نشانه نوعي اعتراض خواهد بود.  

5- در ليست اصولگرايان يكي دو نام آدم حسابي البته!‌پيدا مي شود. يكي شان آقاي دكتر مرندي هستند ، ديگري اقاي حداد عادل و شايد يكي دو نفر ديگر. اگر اسامي شان را ديدم همين جا دوباره اضافه خواهم كرد. جان هركسي كه دوست داريد ( علي الخصوص مادرتان)  به آنهايي كه در شماره 3 نوشته ام راي ندهيد. بگذاريد اين رانت خوارهاي سهم خواه كه كارشان راه انداختن هياهو بر سر هيچ است را بايكوت كنيم.

6- راي به نادر طالب زاده را فراموش نكنيد.






بعد التحرير : 
در جواب دوست ديگري كه بعد از خواندن اين مطلب به من نوشتند توكلي را از نزديك مي شناسند و بستن صفت "كينه توز" به ايشان اشتباه است. اين تكه خواندني است : 
 
"بعد از عدم رأی اعتماد به وزارت آقای سجادی به عنوان وزیر ورزش بعضی از نمایندگان دیداری با مقام معظم رهبری داشتند. حضرت آقا فرمودند: حادثه‌ی مجلس، مرا ناراحت کرد، من به خدا پناه می‌برم، صریح و روشن در این جلسه به رئیس جمهور اهانت شد؛ بالاخره ایشان نفر دوم کشور است، سابقه نداشته است. این یک ظلم است. مجلسی که عصاره‌ی فضائل ملت است، باید این‌طور رئیس جمهور مملکت را هو کنند؟ این چه عصاره‌ی فضائلی است؟! بعد اشاره فرمودند: قبلاً هم چند بار به آقای لاریجانی تذکر داده‌ام که نگذارید رابطه‌ی مجلس و دولت به تنش کشیده بشود... آقای لاریجانی و هیئت رئیسه مقصر این قضایا هستند... مخالفت با مسئولان عیب ندارد. دو نوع است: منطقی و مثبت، یک روش آن است که بیایید نظر کارشناسی خود را بدهید و رد بکنید؛ نوع دوم آن، کینه‌جویانه است – که در این‌جا تعریضی به آقای توکلی داشتند که – آقای توکلی! انتقادهای شما از نوع دوم و کینه‌جویانه است. بعد، استیضاح آقای صالحی را مثال می‌زنند و به آقای توکلی انتقاد می‌کنند، بعد به آقای لاریجانی می‌فرمایند: آقای لاریجانی! این بساط هوچی‌گری را در مجلس جمع کنید. آقای حسینیان نماینده‌ی شیراز در سخنرانی خود در شیراز این جمله را اضافه می‌کند که« من رهبری را هیچ وقت به این ناراحتی ندیده بودم ایشان فرمودند:مجلس رذالت نشان داد.». +




امریکایی ناآرام


من به عنوان یک معترض به سیاست های امریکا و مخالف سرسخت آن ، خیلی قبل ترهمیشه فکر می کردم امریکایی ها هیچوقت حاضر به قبول حقیقت نیستند و همه سر و ته یک کرباسند. اما دیر زمانیست به این نتیجه رسیده ام در امریکا آدم های عاقل اتفاقا خیلی هم زیاد وجود دارند ولی مشکل اینست که با این آدم های عاقل همیشه مثل یک دیوانه برخورد می شود و به جای اینکه قدر بینند و بر صدر نشینند بالکل آنها را حذف می کنند. از اساتید دانشگاه و سیاستمداران قبلی گرفته تا آدم هایی که حتی هنوز هم در قدرت هستند ولی عملا صدای آنها به رسانه ها نمی رسد و فقط از طریق اینترنت می توان آنها را دنبال کرد. یکی از این آدم ها ران پل نماینده کنگره از ایالت تگزاس است که نهایتا در انتخابات درون حزبی سال 2008 جمهوری خواهان شرکت کرد و به جان مک کین "بمب بمب ایران" باخت.



ران پل امسال هم دوباره وارد گود انتخابات درون حزبی برای کاندیدای ریاست جمهوری 2012 شده و عجیب اینکه بازهم در نظر سنجی ها و صحبت ها در مورد کاندیداها و مناظره ها حذفش می کنند انگار که اصلا چنین شخصی وجود ندارد، آنهم درست زمانی که در همه این موارد او نفر اول است و در حال کسب کردن طرفداران زیادی هم هست . مثلا وقتی می خواهند در نظر سنجی ها نشان بدهند هرکسی چه وضعیتی دارد ریک پری ، میت رامنی و میشل باخمن کاندیداهای جمهوری خواهان را که معمولا رتبه های دوم تا چهارم هستند را ردیف می کنند ولی اسمی از رتبه اول که ران پل باشد نمی برند و همین کارشبکه های امریکایی جوری بود که صدای جان استیوارت کمدین معروف را درآورد.
بهرحال این حرفی هایی ست که ران پل در جریان انتخابات درون حزبی سال 2008 در مورد امریکا گفته است. او می گوید :  

" یعنی شما می گویید مردم مرا انتخاب نمی کنند چون جمهوری خواهان اینطور می خواهند؟ چون من جمهوری خواهی هستم که در مورد بودجه سخت گیری می کنم و به آزادی های مدنی اعتقاد دارم؟ چرا نباید دوباره آزادی های مدنی را تعریف کنیم و چرا نباید در مورد سیاست خارجی ای که میراث جمهوری خواهان است بحث کنیم ؟ بگذارید درست  ببینیم چه خبرست؟ ما باید 10 میلیارد دلار از چین قرض کنیم بدهیم به مشرف که یک دیکتاتور نظامی است و دولت غیر نظامی کشورش را سرنگون کرده بعد برویم جنگ کلی آدم بی گناه بکشیم که می خواهیم در عراق دموکراسی راه بیندازیم ؟ اینجا چه خبرست ؟  + " .......و صدای بلند تشویق حضار می آید. 
پل در مناظره های امسال در پاسخ به سوالی در مورد صحبتهایش بر سر  برنامه اتمی ایران که گفته  بود "هرکسی می تواند احساس کند چرا آنها می خواهند برنامه هسته ای داشته باشند که بتوانند از خودشان دفاع کنند و با احترام با آنها رفتار بشود." 

می گوید :  "ما که در تمام دوران جنگ سرد جلوی شوروی با 30 هزار کلاهک هسته ای ایستادیم حالا نگران کشوری هستیم که ممکنست یک روزی سلاح هسته ای تولید کند ؟ تازه به تعداد سلاح های هسته ای فکر کنید که دورتادور ایران را گرفته اند. چینی ها ، هندی ها، پاکستانی ها ، اسراییلی ها و امریکایی ها همه آنجا هستند. چین سلاح هسته ای دارد ؛ معقول نیست که فکر کنند با داشتن سلاح هسته ای احترام بیشتری در صحنه بین الملل کسب می کنند؟ چرا ما باید آدم ها را حذف کنیم ؟ما که دهه 50 با شوروی مذاکره می کردیم... وقتی بر کشوری تحریم اعمال می کنید یعنی احتمال جنگ با آنها را افزایش می دهید. من می گویم به  سیاست صلح ، تجارت آزاد ، و عدم دخالت در امور داخلی شان عمل کنیم و دست از این جنگ ها برداریم و نیروهایمان را برگردانیم خانه + " و .....صدای تشویق بلند حضار
قسمت بعدی این ویدئو جایی جالب تر می شود که سناتور سنتروم یکی از نویسندگان قانون تحریم های ایران علیه ایران چیزهایی  می گوید از جمله اینکه ایران از سال 1979 با ما از در جنگ وارد شده ، امریکایی های مستقر در افغانستان و عراق را ایرانی ها می کشند و پل به او می گوید " تاریخ را اشتباه یاد گرفتی. دشمنی ما با ایران به قبل تر از سال 1979 برمی گردد. دشمنی ما وقتی شروع شد که سال 1953 نیروهایمان را فرستادیم که کودتا کنند و شاه را برگردانند و نتیجه کارمان را سال 1979 دیدیم که تا بحال هم ادامه داشته چون در امور دیگران دخالت می کنیم. این مشکل ماست" ...... و بازهم صدای تشویق بلند حضار
امریکا در این دوره سراشیبی اقتصادی و افول قدرت سیاسی به آدم های واقع بینی مثل پل احتیاج دارد که مانع ازهم پاشیدگی اجتناب ناپذیرش شوند و هرچند بعیدست با سیستم رسانه ای دست در دست لابی های قدرت این کشور؛ امریکایی های واقع بین  توانایی پاره کردن پرده ها و رسیدن به صحنه آخر را داشته باشد.
این هم آدرس وب سایت ران پل + و وب سایتی که برای انتخابات سال 2012 + برای او ترتیب داده شده است.

.  

Friday, February 17, 2012

ليبي و قراري كه بر اين نبود




امروز تقريبا سالروز آغاز انقلاب ليبي عليه سرهنگ معمر قذافي است، درست يك سال پيش ليبيايي ها در ادامه انقلاب هايي كه از تونس شروع شده و مصر را در نورديده بود و در يمن و بحرين مردم را به خيابان ها مي كشاند، در شهر بنغازي دست به قيام عليه قذافي زدند. اهالي بنغازي و قذافي كه دل خوشي ازهم نداشتند بلافاصله با هم درگير شدند و اين آغاز ماجرايي سخت و در عين حال باورناپذير بود. باورناپذير شايد براي مردم ليبي كه به آساني و كمتر از يك سال با كمك هاي بي دريغ غرب موفق شدند از شر قذافي خلاص شوند و قذافي كه هرگز در عمرش فكر نمي كرد پس از باج دهي هاي فراوان و همكاري هاي بي دريغ چند سال اخير با غربي ها خصوصا انگليس و امريكا در جنگ عليه به اصطلاح "تروريزم" و همكاري با CIA در دستگيري اسلامگرايان و دادن پروژه هاي نفتي به انگليسي ها اينگونه از آنها رودست بخورد. قذافي در واقع هيچ دوستي نداشت بلكه يك مشت بادمجان دورقاب چين مانند برلوسكوني كه دست او را ببوسند داشت كه در موقع لزوم به او پشت كنند كه كردند. به گمانم قذافي تا لحظه آخر هم باور نمي كرد دوستان غربي اش خصوصا و - تاكيد مي كنم- خصوصا انگليسي ها از پشت به او خنجر بزنند و موجبات سرنگوني اش را فراهم كنند.


                                 

و حالا پس از گذت يك سال ديگر خبر چنداني از ليبي در رسانه ها نيست. اصولا نبايدهم باشد ! چون غربي ها به سركردگي امريكا وقتي دسته گلي به آب مي دهند عادت ندارند آنرا در بوق و كرنا كنند و ليبي آخرين دسته گل به آب داده شده توسط آنهاست. واقعيت هاي امروز ليبي چندان خوب نيستند و همين باعث بايكوت خبري آن شده است.
گزارش هاي منتشره توسط خبرنگاران در سايت هاي خارجي نشان مي دهد دولت دست نشانده و ضعيف مستقر در طرابلس قدرتي ندارد وكسي آنرا به حساب نمي آورد، بنابراين سلاح هايي كه غربي ها با پول كشورهاي خليج فارس خصوصا قطر در دامن ليبيايي ها ريختند حالا همه در دست مردم مي چرخد و شبه نظامياني كه زماني ارتش پياده ناتو در جنگ عليه قذافي بودند حاضر به زمين گذاشتن سلاح ها و تسليم آنها به حكومت انتقالي نيستند.  
اينست كه گهگاه خبري مي رسد از درگيري شبه نظاميان متعلق به يكي از چند شهر عمده ليبي و زد و خورد وتيراندازي آنها درخيابان هاي طرابلس. از سويي ديگر داد چندين سازمان حقوق بشري عمده  از شدت شكنجه وآزار زندانياني كه متهم به وفاداري و حمايت از قذافي هستند ، درآمده است. بنابرآنچه از آخرين بازديد  پزشكان بدون مرز از زندان هاي شهر مصراته منتشر شد  + اوضاع زندانيان در زندان ها خوب نيست و شكنجه، تجاوز و اعتراف به زور در چندين زندان گزارش و مكتوب شده است. اين موضوع البته باعث خشم امريكا ، كانادا و طرف هاي غربي نيز شد خصوصا كه تعدادي از گروه هاي حقوق بشري اعلام كردند بايد ناتو را مسئول اين اتفاقات دانست و عليه آندر صحنه بين المللي اقامه جرم كرد و كانادا كه فرماندهي نيروهاي ناتو در بمباران ليبي را برعهده داشت از عصباني ترين اين كشورها بود.

از طرفي در بعضي از شهرهاي ليبي نيز عليه سياه پوستان خصوصا مردم طوارقه خشونت هايي صورت گرفته و مي گيرد. گفته مي شود شهر طوارقه (تاورغا) در 250 كيلومتري طرابلس كه به روايتي 30 هزار و به روايتي ديگر 10 هزار سكنه از اين مردم داشت اكنون خاليست ، شورشيان شهر مصراته آنرا "مصراته جديد" ناميده و مردم شهر را كه سياه پوستان و اعقاب بردگاني هستند كه در قرن نوزدهم به ليبي برده شده  را بيرون كرده اند و از آنچه برمي آيد ظاهرا تعدادي از آنها خصوصا زن و بچه ها در كمپ هايي نزديك فرودگاه طرابلس و در بيرون شهر بنغازي اسكان داده شده اند.
ازسويي ديگر جواناني كه فكر مي كردند با انقلاب همه چيز درست خواهد شد و دوران جديد و بهتري بدون تحمل وجود قذافي در انتظار آنهاست حالا نااميدند و همين باعث پيوستن آنها به گروه هاي مسلح  و دست زدن به خشونت عليه مخالفان و رقبايشان مي شود. از جانبي ديگر بين اهالي طرابلس و بنغازي هميشه رقابت و دشمني فراواني وجود داشته - و قذافي نيز با رندي تمام هميشه از اين رقابت و دشمني به نفع خودش استفاده مي كرد- و همين باعث مي شود اهالي بنغازي از اينكه مركزيت فعاليت هاي سياسي دوباره به طرابلس منتقل شده و آنها درسايه قرار گرفته اند ناراضي باشند.در چند هفته اخير در شهرهاي مختلف منجمله خود بنغازي و بني وليد اعتراضاتي عليه NTC يا شوراي انتقالي نيزصورت گرفت كه در يكي از آنها جمعيت خشمگين به محلي كه مصطفي عبدالجليل رييس اعضاي شورا در آن پناه گرفته بود حمله كردند و او از درب هاي پشتي مجبور فرار شد. يكي ديگر از دلايل نارضايتي مردم اينست كه اعضايي كه در شوراي انتقالي به عنوان وزراي مختلف انتخاب شده اند اكثرا نه از ليبيايي هاي مقيم اين كشور بلكه از كساني هستند كه از خارج از ليبي و در دوران پس ازسرنگوني قذافي بازگشته اند و چندتن از آنها در موسسات مالي و بانك جهاني كار مي كرده اند ودر چشم مردم اين كشور آنها اكثرا نماينده غربي ها هستند تا مردم خود ليبي. از بين رفتن تاسيسات و امكانات در شهرهاي مختلف در اثر9600 سورتي پرواز جنگنده هاي ناتو و  بمباران بي وقفه آنها كه به معناي از بين رفتن امكانات زندگي راحت و معمول براي مردم است نيز از عواملي است كه به نارضايتي مردم از وضع موجود و اتهام به دولت انتقالي دامن مي زند. +

با اين حساب سوالي كه اينجا پديد مي آيد يك سوال بيشتر نيست: آيا براي مردم ليبي بهتر نبود با ظلم و ديوانگي هاي قذافي كنار مي آمدند و او را تحمل مي كردند تا به وضعيت امروزدچار نشوند ؟ هرچه باشد در دوران قذافي خدمات پزشكي و آموزش و بعضي از امور رفاهي رايگان بود و مردم اين كشور از بالاترين سرانه رفاه در بين كشورهاي افريقايي برخوردار بودند و هميشه كارگران مهاجري از كشورهاي اطراف همسايه بودند كه كارهاي كثيف وسخت و پست را انجام دهند و ليبيايي ها خود مسئول آنها نباشند.
اما ...جواب به سوالي كه مطرح شد خيلي سخت نيست : واقعيت اينست كه مردم ليبي در قيام عليه قذافي دچار اشتباه نشدند اما تكيه و كمك آنها از اعراب و غرب با توجه به اينكه مي دانستند غربي ها و كشورهاي خليج فارس عاشق وچشم و ابروي كسي نيستند - بزگترين اشتباه انقلابيون ليبي بود. انقلابيوني كه شايد واقعا نيز خواهان چنين چيزي نبودند اما انقلاب آنها به دست نااهلان مصادره به نفع غير شد و ناتو نيز روي قطاري كه به حركت درآمده بود پريد و سرنگوني قذافي را تسريع كرد. شايد در دوره اي كه انقلاب ديجيتال روي داده و مردم ديگر مايل به خواندن متن هاي بلند نيستند و همه چيز در 140 كلمه توييتر خلاصه مي شود نبايد انتظار بيشتري ازآنها داشت تا به شيوه هاي قديمي و زمان بر مبارزه كنند تا وقتي به استقلال رسيدند زير بار منت هيچ كس نباشند. در ايران اولين جرقه هاي انقلاب در سال 42 زده شد و چيزي در حدود 15 سال طول كشيد تا مردم به پيروزي برسند. شايد دليل عدم موفقيت مردم ليبي تلاش آنها براي رسيدن به نتيجه اي زودتر از موعد بود. بعلاوه روند انقلاب هاي عربي در چند كشوري كه درگير آنها شدند نشان مي دهد هرجا مردم خودجوش عمل كردند و كمك خارجي در ميان نبود نتيجه بهتري گرفتند : تونس و مصر و يمن نمونه اين ادعا هستند و بحرين نيز انشالله در آينده مثال ديگري خواهد بود ولي هركجا پاي منافع غربي ها و دخالت آنها در سرنگوني ر‍ژيمي باز شد نتيجه فقط خرابي ومشكلات و خشونتو كشتار و مرگ روزافزون بوده است : عراق و ليبي نمونه هاي اين مدعا هستند ...


** گزارش عفو بين الملل در مورد وقايع زندان هاي مصراته +    
      
** لينك حاوي چندين سري گزارش در مورد مردم طوارقه ( توارغا)  +

** در اين نوشته + به احتمال بروز جنگ داخلي درليبي اشاره كرده بودم. 



فرشته صادقی

Freshteh Sadeghi

Tuesday, February 7, 2012

سوال بي پاسخ در سوريه



"وتوي قطعنامه  توسط روسيه و چين خجالت آور و مايه شرمساري است" سوزان رايس ،نماينده امريكا، چهارم فوريه

"ما دوست يا متحد رييس جمهور اسد نيستيم ، هيچ وقت هم نگفتيم ماندن اسد در قدرت پيش شرط بازگشت اوضاع به حالت عادي است ، حرف ما چيز ديگري بود. ما مي گوييم تصميم را سوري ها و تنها خود سوري ها بايد بگيرند" ويتالي چركين، نماينده روسيه، چهارم فوريه؛ بعد از جلسه وتوي قطعنامه عليه سوريه  

روز شنبه روز تحقير و شرمساري امريكا، فرانسه، انگليس ، قطر و عربستان سعودي و البته نوچه آنها مراكش -كشور پيشنهاد دهنده قطعنامه سازمان ملل عليه سوريه - بود كه طبق آن به رييس جمهور بشار اسد پيشنهاد ( يا به عبارتي فرمان!) داده شده بود تا قدرت را به معاونش سپرده و كناره گيري كند. اين قطعنامه كه با وتوي قاطع روسيه و چين روبرو شد آنچنان خشم امريكايي ها را برانگيخت كه صداي سوزان رايس هنگام خواندن واكنش كشورش در محكوميت اين اقدام ، از عصبانيت مي لرزيد.
اما روس ها و چيني ها بعد از اين جلسه دليل خود براي وتوي قطعنامه را توضيح دادند و اعلام كردند هرگز اجازه نمي دهند اتفاقي كه در ليبي افتاد در سوريه نيز تكرار شود.شايد بهترين سخنراني آن روز متعلق به بشار جعفري نماينده سوريه در سازمان ملل بود وقتي به عنوان آخرين فرد در جلسه سخنراني كرد و از رايس پرسيد چرا وقتي امريكا تا به امروز 60 قطعنامه عليه اسراييل را وتو كرده است او اين اقدام را خجالت آميز ومايه شرمساري نمي خواند ؟ و از كشورهاي عرب پيشنهاد دهنده و حامي قطعنامه وتو شده پرسيد چرا آنان درروزهايي كه اسراييل 1300 اهالي غزه از زن و مرد و كودك را مي كشت و بمباران مي كرد قطعنامه پيشنهادي ارائه نمي كردند ؟ او همچنين به گزارش ناظران اتحاديه عرب و سند رسوايي به اصطلاح اپوزيسيون سوريه اشاره كرد كه گزارش آنها همچنان روي ميزها مانده و كسي دلش نمي خواهد به آن حتي نيم نگاهي بيندازد.

اما واقعيت سوريه در كجاي اين ميدان نهفته است ؟ در ميداني كه به تدريج به كارزار ژئوپوليتيكي امريكا و روسيه از سويي و امريكا و كشورهاي عرب و ديكتاتور سعودي و عربستان از سويي ديگر با ايران تبديل شده است واقعيت كجاست ؟ كليد اين ماجرا در ماموريت ناظران اتحاديه عرب است. اين ناظران كه بيشتر از يك ماه در سوريه بودند و شنبه دو هفته پيش در گزارش ارائه شده خود به طور صريح اعلام كرده اند گروه هاي مسلحي ماموريت كشتار مردم را برعهده دارند كه تعدادي از آنها از مردم عادي، تعدادي از مزدوران اجير شده و مسلح وارد شده به سوريه و تعدادي ديگر نيز از جدا شدگان از ارتش سوريه هستند كه دست به كشتار مردم ، بمب گذاري در مسير اتوبوس ها و خودروهاي نيروهاي مسلح سوري و بمبگذاري در ريل هاي راه آهن و خطوط نفتي مي كنند. اين گزارش تعجب اتحاديه عرب را -به دليل ناهماهنگي با سياست رسمي آن عليه سوريه- برانگيخت و در جلسه اي كه به منظور بررسي آن برگزار شد الجزاير، سودان، عمان و مصر به آن راي مثبت دادند و البته قطر رييس دوره اي اتحاديه عرب آنرا وتو كرد. به اين ترتيب گزارش از سوي رسانه هاي عربي و انگليسي زبان مورد بي اعتنايي قرار گرفت و حتي به انگليسي هم ترجمه نشد تا بعد از مراكز ديگري به بيرون درز يدا كند. +
  
درست چند روز پيش از آغاز نشست شوراي امنيت سازمان ملل در موضوع سوريه شدت حملات تبليغاتي و اعلام "كشتار نيروهاي اسد" در حمص آنچنان شدت گرفت و تصاويري از كشته ها و مرده ها پخش شد تا افكار عمومي جهان و خصوصا سازمان ملل تحت تاثير قرار بگيرند، حمص بنغازي ديگري معرفي شد كه زير باران گلوله هاي ارتش اسد در حال از بين رفتن است و هيچ كس نگاهي به تصاوير كشته هاي تكه تكه شده سربازان سوري يا بيشتر از 30 زاير ايراني ربوده شده نينداخت تا همه به اين نتيجه برسند كه اسد بايد به هر ترتيبي بركنار شود . اين رسانه ها همچنين بر طبل انزواي سوريه كوبيدند و حكومت اسد را ر‍ژيمي معرفي كردند كه هيچ دوست و همپيماني ندارد - كه البته دروغ محض است چون ايران ، عراق ، لبنان ، روسيه و كشورهايي چون برزيل وپاكستان و آفريقاي جنوبي از اعضاي گروه BRICS همه بر حمايت از دولت سوريه تاكيد دارند وحتي خود مردم اين كشور نيز بارها در تظاهرات متعدد و بزرگ حمايت خود را از حكومت رييس جمهور اسد نشان داده اند كه متاسفانه بازهم اين آدم ها در رسانه هاي غربي و عربي محلي از اعراب نداشته اند و حداكثر آنان نيز سانديس خورها و سيب زميني بگيرها و اجير شدگان حكومت اسد معرفي مي شوند.

همه ديگر مي دانند آنچه در سوريه مي گذرد هماني نيست كه در مصر و تونس و يمن و بحرين مي گذرد ، خصوصا بحرين كه كمراكثريت شيعه آن در زير ظلم 228 ساله خاندان آل خليفه شكسته است و آنرا نبايد ونمي توان با  سوريه اي مقايسه كرد كه از دروز و سني و مسيحي در حكومت و پارلمان نمايندگاني هستند و وزراي پراهميتي چون وزراي دفاع و امنيت داخلي سني مذهب هستند و اقتصاد كشور بالكل در دست سني هاست . ذكر اين نكته نيزبد نيست كه به ياد بياوريم گروهي كه خود را اپوزيسيون سوريه مي نامند و هميشه از لندن و واشنگتن به رسانه هاي غربي گفتگو مي كنند داراي پشتيباني و اسلحه و مزدوران عربي هستند در صورتي كه مردم بحرين هربار كه به خيابان ها مي روند اسلحه اي بيشتر از جان خود در دست ندارند.

اتفاقي كه در سوريه مي افتد تسويه حساب هاي چندساله امريكا و كشورهاي ضد انقلاب خليج فارس است كه متاسفانه بهاي آنرا مردم سوريه و حكومت آن مي پردازند و گرنه همه مي دانند سوريه يكي از مقاوم ترين كشورها در 44 سال اخير در برابر امريكا و اسراييل بوده و سياست هاي اسد  پدر نام مكتب سياستمداري مشهوري شده است. بهرترتيب مارهاي زخمي روز شنبه در سازمان ملل بيكار نخواهند نشست و بازهم براي حمله و براندازي حكومت سوريه نقشه هاي ديگري خواهند كشيد . اما سوال اينجاست : حالا كه تركيه از شدت شعارهايش عليه سوريه كاسته و حتي به تهديدش مبني بر ايجاد منطقه امن در شمال سوريه عمل نكرده ، و ملك عبدالله دوم اردن نيز از چنين اقدامي در مرزهايش با سوريه پرهيز مي كند، حالا كه امريكا و فرانسه و انگليس در قالب ناتو موفق به لشكركشي جديدي به حساب مردم عرب زبان نشده اند چرا خود عربستان و قطر- عشاق سينه چاك دموكراسي در سوريه - دست به اقدام نظامي عليه سوريه نمي زنند ؟ شايد به قول رابرت فيسك روزنامه نگار معروف چون از ارتش هاي آنان كه عرضه برپايي يك آشپزخانه صحرايي را نيز ندارند ،نمي توان توقع داشت كار با تسليحات پيشرفته اي كه كشورهاي غربي به آنها مي فروشند و جنگيدن را بلد باشند.      
   





فرشته صادقی

Freshteh Sadeghi