شاید در تاریخ معاصر ایران هیچ گروهی به اندازه منافقین ( مشهور به مجاهدین خلق) بین مردم -صرف نظر از هر سلیقه و مرام سیاسی - منفور نبوده باشد. روش های خشونت آمیز این فرقه در حذف فیزیکی کسانی که با آنها موافق نبوده اند و سیاست کورکورانه تبعیت در آن و مغزشویی اعضای آن بر وجه نفرت انگیز آنها افزوده است. همه ما که خودمان را ایرانی می دانیم و می خوانیم از دور یا نزدیک خانواده هایی را می شناسیم و دیده ایم که کسی از عزیزانشان را در ترور های کور این فرقه از دست داده اند. بهرحال ۱۷۰۰۰ شهید و قربانی کم عددی نیست که بخواهیم آنرا را با هر نوع توجیهی از اذهان بشوییم .
با این پیش درآمد مسئله اینست که دولت امریکا بر چه اساسی این گروه را از لیست سازمان ها و افراد تروریست بیرون آورده است ؟
اما شاید بهتر باشد اول بپرسیم امریکا به چه بهانه ای آنها را در لیست تروریست ها قرار داده بود ؟ توجیه امریکا برای تروریست خواندن منافقین از کشته شدن ۶ امریکایی و تلاش برای ربودن یکی از سفرای امریکا در ایران در دهه ۱۹۷۰ میلادی و قبل از انقلاب در ایران بدست منافقین سرچشمه می گرفت. حتی یکی از بهانه های بوش برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۱ این بود که صدام حسین به گروه های تروریستی چون مجاهدین خلق پناه داده و به آنها کمک رسانی می کند. در واقع امریکا منافقین را نه به خاطر اعمال و جنایاتی که علیه مردم ایران و بعدها در عراق علیه شیعیان و کردها انجام داده بودند --بلکه بخاطر کشته شدن چند تبعه خودش تروریست می دانست.
و حالا دولت امریکا تصمیم گرفته خون آن چند تبعه را هم حلال حساب کند و دست به ریسک بزرگی بزند تا منافقین را باردیگر به صحنه سیاست برگرداند. اما این ریسک بزرگ چیست ؟ واقعیت یا خیال ( توهم بخوانید یا داستان از نوع دایی جان ناپلئونی) باید قبول کنیم ایران و امریکا روزی -در آینده دور یا نزدیک فرقی نمی کند و چه به بهانه اتمی و چه اسراییل و چه هرچیزی دیگر- با هم سرشاخ خواهند شد و رویارویی نهایی راعلم خواهند کرد. و از آنجایی که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد پس می توان نتیجه گرفت امریکا هم منافقین را برای چنان روز رویارویی نهایی می خواهد -چون از همین حالا از پیروزی خودش مطمئن است!- روزی که بتوان آنها را با عنوان اپوزیسیون قانونی ایران در خارج از ایران علم کرد و بعد آنها را به عنوان حکومت قانونی ایران به رسمیت شناخت و بعد با دموکراسی از راه بمباران و جنگ آنها را دوباره به مردم ایران تحمیل کرد .کمااینکه از همین حالا سناتورهایی در کنگره امریکا هستند که پیشنها می دهند اوباما٬ مریم قجر رجوی را رییس جمهور ایران بخواند. امریکا مدعی است این گروه سالهاست دیگر دست به اعمال تروریستی نزده است و در واقع منظورش اینست که سالهاست علیه منافع امریکا دست به اقدامی نزده وبا آنها انواع همکاری ها را داشته است. بخصوص که سیمور هرش خبرنگار امریکایی کمتر از یک سال پیش در مجله نیویورکر فاش کرد که منافقین تحت نظر وزارت خارجه امریکا در یکی از پایگاه های ارتش در صحرای نوادا آموزش های مختلف می دیده اند. +
منافقین همچنین سالهاست دست در دست موساد علیه برنامه اتمی ایران ( و همچنین در ترور دانشمندان هسته ای) و سایرخرابکاری ها در ایران نقش داشته اند چنانچه در جریانات سبز بعد از انتخابات ریاست جمهوری هم به همراه یک فرقه ضاله دست به انواع شرارت ها زدند و اصولا از زمانی که مثل آفتاب پرست دوباره رنگ عوض کرده و این بار همراه سرمایه داری شده اند دیگر خطری برای غرب ندارند و در راستای منافع آنها حرکت می کنند. اما این وسط می مانند دو گروه: یکی ایرانی ها و دیگری عراقی ها. عراقی ها تا آنجایی که در توان داشتند با وجود آنها در خاک خودشان مخالفت کردند و نهایتا تا پایان امسال همه آنها را با اردنگی بیرون خواهند کرد. هرچند امریکا و دولت های غربی مدعی بودند عراق تحت فشار ایران دست به این کار می زند اما می توان با یک حساب سرانگشتی دید عراقی ها ( بخصوص کردها و شیعیان) از منافقین کم زخم نخورده اند و برای بیرون کردن آنها هم به فشار ایران احتیاج نداشتند.
منافقین در چند سال اخیر دست به کمپین بزرگی زده بودند تا بتوانند سری میان سرها بیرون بیاورند و خودشان را از ننگ تروریست بودن پاک کنند . برای همین هم پول های هنگفتی به جیب سیاستمداران عمده امریکایی بخصوص سناتورها و نمایندگان کنگره می ریختند تا به نفع آنها سخنرانی کنند. کسی واقعا نمی داند این پول های کلان واقعا از کجا به دست آنها می رسد اما مسلما می توان دست اسراییل و بودجه های سری امریکا وخصوصا CIA را پشت آنها دید.
بهرحال با خروج رسمی نام منافقین از لیست تروریست ها - چون بطور رسمی سالهاست عملا ابزار دست دشمن هستند- دولت امریکا بازهم عمق دشمنی و کینه و نفرتش را نسبت به ایران و مردم آن نشان داد. کینه و دشمنی ای امریکا که هیچ راهی برای تسکینش نمی بیند. چند روز پیش یکی از اساتید بنام دانشکده .. دانشگاه تهران سر کلاس درس در مورد امریکا حرف می زد و اینکه ما امریکا را نشناخته ایم و وقتی هم مرگ بر امریکا می گوییم واقعا نمی دانیم مرگ بر چه چیزی می گوییم. شاید این حرف تا حدودی درست باشد اما امام امریکا را از همه بهتر شناخته بود وقتی آنرا شیطان بزرگ خواند. شاید این نامگذاری کمی اغراق آمیز به نظر برسد اما امریکا همان طاغوتی است که برای حفظ تاج و تختش دست به هرکاری می زند و «انا ربکم الاعلی» سر می دهد و همیشه هدفش وسیله اش را توجیه کرده ٬ میکند و خواهد کرد. این کار امریکا یعنی دهان کجی به همه آن افرادی که بی گناه به دست منافقین ترور و کشته شدند. دهان کجی به تمام مادرانی که داغ پسرانشان را دیدند ٬ همسرانی که شوهررا از دست دادند وسالها سختی کشیدند و فرزندانی که برای همیشه بدون پدر ماندند.
امریکا ثابت کرده است دموکراسی لقلقه زبانی ست که برای تنها خودش و دوستانش خوبست. هرکسی با آمریکا مخالفت کند تروریست و هرکسی با دشمنان امریکا دشمنی کند دوست و آزادی خواه خوانده می شود. هرکس به یهودی ها بند کند یهود ستیز و هرکس با اسلام بیشتر مخالفت کند بیشترروشنفکر و دارای آزادی بیان خوانده می شود. .. با این وصف آیا می توان برای مناسبات آینده ایران و امریکا دورنمایی متصور بود؟
No comments:
Post a Comment