Friday, April 29, 2011

میوه های هرچند نارس یک انقلاب


دیشب خبری در رسانه ها منتشر شد که به سرانجام رسیدنش یکی از مهمترین وقایع در ماه های آینده را تعیین خواهد کرد و آن خبرچیزی نیست جز اعلام آشتی دو جناح عمده فلسطینی حماس و فتح .

این خبر باعث شد تا نتانیاهو نخست وزیر صهیونیست ها بگوید "صلح با اسراییل و آشتی با حماس مانعه الجمع هستند واشتی با حماس فقط ثابت می کند که دولت خودگردان فلسطینی ضعیف است و نتیجه این ضعف به قدرت رسیدن حماس در کرانه غربی خواهد بود. (+)"

امریکا هم خیلی سرد با موضوع برخورد و اعلام کرد : "هر دولت فلسطینی که بر سر کار بیاید باید خشونت و مخالفت با اسراییلی ها را نفی کند و در ضمن این چیزی از ارزش های حماس به عنوان یک گروه تروریست کم نخواهد کرد. (+)"

( اسراییل در میانه دعوای فتح و حماس در غزه می پرسد: بنظرت کدام برنده می شود؟ امریکا در پاسخ می گوید: البته من و تو!)

محمود عباس رییس فتح و رییس جمهور عملا غیر قانونی فلسطین - چون او چند سال بیشتر از مدت تعیین شده به عنوان رییس جمهور در قدرت مانده است- گفت " اسراییل از ما می خواهد بین او و حماس یکی را انتخاب کنیم و این درحالیست که حماس جزو فلسطینی ها هستند و ما نمی توانیم آنها را کنار بگذاریم."

طبق طرحی که دیروز از سوی دو طرف فلسطینی اعلام شد و قرارست در صورت نهایی شدن روز چهارشنبه هفته اینده در قاهره امضا شود تا هشت ماه دیگر انتخابات فلسطینی برگزار می شود ؛ در این مدت دولت انتقالی متشکل از چهره های مستقل و میانه روی فلسطینی تشکیل شود- که احتمالا حماس برای برانگیخته نشدن دشمنی ها و مخالفت با دولت جدید در آن شرکت نمی کند، زندانی های دو طرف خصوصا زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد و ترتیبات امنیتی بصورتی در می آید که نیروهای حماس نیز به نیروهای امنیتی فلسطینی بپیوندند. (+)

اما مهمترین نکته در این بین اینست که این توافق در قاهره و جایی صورت گرفت که توافقات پیشین همواره به جایی نمی رسیدند و همیشه در مورد مذاکرات سر و صدای زیادی راه انداخته می شد بدون اینکه نتیجه ای از آنها حاصل شود. اما این دور مذاکرات در سکوت خبری تمام و زیر نظر وزیر خارجه جدید مصر نبیل العربی و رییس جدید سازمان اطلاعات این کشور انجام شد و از واقعیتی که همه سالها بود می دانستند پرده برداشت : اینکه عمده ترین گروه مانع صلح و آشتی بین فلسطینی ها حسنی مبارک ؛ دولت مصر و شخص عمر سلیمان رییس استخبارات این کشور - وهمکار سیا و موساد - بودند.

در واقع آشتی فلسطینی ها اولین نتیجه مستقیم انقلاب مردم مصر است: با ساقط شدن مبارک و روی کار آمدن چهره های جدید و در عین حال مستقل در این کشور ، سیاست های تازه ای رونمایی می شود که برخلاف خواسته های امریکا و اسراییل هستند که تنها سود برندگان دو دستگی فلسطینی ها بودند . البته امریکا همیشه عادت داشت با ژست میانجی گری همراه با گروه چهار خاورمیانه همه را با موضوع صلح گول بزند و صلح اهرمی در دست آنها برای پیچاندن گوش و گوشت فلسطینی ها بود. با سرنگون شدن مبارک و وقایع پس از آن در مصر و سایر کشورهای منطقه، تیم محمود عباس در کرانه غربی فهمید دیگر هیچ پشتیبانی ندارد ؛ اسراییل حاضر به دست کشیدن از ساختمان سازی ها در اراضی اشغالی 1967 نیست ، امریکا به هیچ عنوان قصد فشار وارد کردن بر اسراییل را ندارد و حتی اوباما به به اندازه روسای جمهور امریکا حتی بوش به صلح درچهارچوب مرزهای 1967 پایبند نیست . و همه این ها علاوه بر خستگی و فرسودگی مردم فلسطین ، افزایش صداهای آمیز در صحنه بین المللی و کمپین های حمایت از فلسطینی ها و خصوصا مردم غزه، موج اقبال را به سمت مقاومت و نماد آن حماس راهنمایی می کرد.خطر دیگر هم وقوع انتفاضه سوم بود وهست که می تواند دقیقا از کرانه غربی - و نه از غزه- شروع شود و دامنه آن به اسراییل هم کشیده شود. نکته دیگری که باعث شده تا فتح در سیاست های تجدید نظر کند افشای اسناد فلسطینی ها توسط شبکه الجزیره بود که نشان داد فتح و دولت خودگردان فلسطینی در تمام سالهای بعد از قرارداد های صلح مادرید 1991، اسلو 1993 و پنج قرارداد صلح و نقشه راه دیگرفقط مشغول دست و پا زدن بی حاصل و کسب رضایت امریکا و باج دهی به اسراییل بوده اند که برخلاف آنها و با اطمینان تمام روی زمین های اشغالی بنا می سازد و مهاجر می نشاند بدون اینکه کمترین نتیجه ای برای فلسطینی ها حاصل شود و همین آنها را در وضعیت بدترو منفی تری نسبت به حماس قرارمی داد . پس این معادلات وافکاری دیگر باعث شد گروه کرانه غربی دقیقا بر خلاف خواسته امریکا و اسراییل عمل کند و در غیاب مانعی به نام مبارک-سلیمان به حماس روکند و اعلام کند حاضر به همکاری با آنهاست .
به این ترتیب آخرین میخ بر تابوت جنازه بیست ساله پوسیده و متعفنی به نام "صلح اسراییل و فلسطینی ها" کوبیده شد تا همه بدانند اوضاع خاورمیانه واقعا در حال تغییر است و اعراب دیگر کم کم چشم ها را باز می کنند و از خواب عمیق شان بیدار می شوند و کسی که بیدار شده است را دیگر نتوان به زور به خواب کرد . شاید این همان خواب تاریکی است که بقول مرحوم آوینی "اگر هزار ماه هم باشد به یک لیله القدر فرو میریزد و مستضعفان را وارث زمین می کند. "
ودر مورد این موضوع انشالله بیشتر خواهم نوشت.

برای مطالعه اسناد الجزیره مراجعه کنید به : اسناد خانه فلسطینی ها








Monday, April 18, 2011

پاداش سکوت

دزموند توتو ، اسقف اعظم افریقای جنوبی، :

" اگر در مواقع ظلم بی طرف بمانید -درواقع- طرف ظالم را گرفته اید."

در مورد حق مقاومت و مبارزه کردن

"If you are neutral in situations of injustice, you have chosen the side of the oppressor. "

Desmond Tutu

on right of resistance

Monday, April 11, 2011

خدا ، سوریه و ... جمهوری های موروثی


پس از وقایعی که در مصر و تونس منجر به برکنار شدن روسای جمهور شد همگان انتظار داشتند موج اعتراضات به سوریه - و شاید ایران- هم برسد. در ایران که عملا اتفاقی نیفتاد - شاید چون مخالفان هرچه تخم مرغ داشتند در سبد فتنه پس از انتخابات گذاشتند و همه تخم مرغ ها باهم شکست- اما اوضاع در جنوب سوریه چندهفته ای است که ناآرامست و با این حال هنوز هم نمی توان به ضرس قاطع پیش بینی کرد چه اتفاقی در سوریه خواهد افتاد. در کشورما به دلیل نزدیکی و اتحاد استراتژیک ایران و سوریه و مثلث مقاومت در منطقه که ضلع سومش حزب الله باشد ، وقایع سوریه انعکاس چندانی در رسانه ها نیافت ، تنها وقتی مردم در حمایت از دولت و شخص بشار اسد تظاهرات بزرگی راه انداختند رسانه های ایران آنرا پوشش دادند تا هر عقل سلیمی که از وقایع خبر نداشته بپرسد مگر در سوریه چه شده که این جمعیت به خیابان آمده اند؟
و ما در مورد سوریه و بافت فرهنگی و مذهبی و اجتماعی آن چه اطلاعاتی داریم ؟ تقریبا هیچ!
در واقع ریشه بسیاری از ناراحتی ها و خشم امروز معترضین سوری نه به 11 سال حکومت بشار اسد بلکه به سالهای دورتر برمی گردد. چه بسا بشار اسد در مقایسه با پدرش شخص نرم تر و دموکرات تری هم به شمار بیاید و هیچ شکی نیست تعدادی موافقان او در مقایسه با مخالفانش خیلی خیلی بیشتر است.

اما مردم سوریه که خود را "ام الوطن العربی" یا "مام سرزمین های عربی" می داند چندان علاقه ای به تقلید کردن از سایر کشورها و ملت های عربی ندارند- در واقع بین اعراب بیشتر از آنچه ما ایرانی ها فکر می کنیم چند دستگی و رقابت های قومی وجود دارد.
سوریها در مقایسه با سایر ملت های عربی بارها با استعمار و نمادهای آن خصوصا فرانسه مبارزه کرده اند ، در سالهای پس از انقلاب جزو معدود کشورهای عرب و غیر عرب بودند که به موج حمایت بین المللی و بی حد و حصر از صدام حسین نپرداختند آنهم برخلاف این واقعیت که حافظ اسد و حسین هردو با کمک شاخه های حزب بعث در کشورهایشان حکومت می کردند ، در یکی دو دهه گذشته هم تنها سوری ها هستند که بر خلاف مسیررودخانه امریکا در خاورمیانه شنا می کنند و عضو مثلث مقاومت به سرکردگی ایران هستند. از طرف دیگر سوری ها در مقایسه با سایر ملت های عربی در آرمان فلسطین و صلح از خود گذشتگی های زیادی به خرج داده اند ، بلندی های جولان را از دست داده اند و هنوز هم حاضر نیستند به بهای صلح فلسطینی ها آنرا پس بگیرند- گو اینکه اسراییل هم حاضر به بازپس دادنش نیست- سوری ها در دو جنگ 1967 و 1976 کشته های زیادی در برابر اسراییل دادند آنهم وقتی که سایر کشورهای عرب خصوصا عربستان تا توانست اززیر مسئولیت هایش شانه خالی می کرد. سوریه همچنین سالهای سالست تنها پایگاه خارجی و عربی گروه های مقاومتی چون حماس و جهاد اسلامی وسایر مخالفان طرح صلح امریکا و اسراییل است.

اما تاریخ و گذشته سوریه هم گذشته ناآرامیست ، تنها ملت عربی که با قرارداد محرمانه سایکس-پیکات (+)در سال 1916 که خاورمیانه را به دو منطقه نفوذ و استعمار فرانسه و بریتانیا تقسیم می کرد مخالفت شدیدی کردند سوری ها بودند ،درسالهای پایانی جنگ جهانی اول مستعمره فرانسه شدند ، لبنان و خصوصا بنادر مشهور انرا با توطئه فرانسوی ها و همکاری قوم مارونی به زور از دست دادند (+) و در معرکه میسلون در برابر فرانسوی ها در جنگ نابرابری مقاومت زیادی کرده و کشته های فراوانی دادند ؛ تنها در خلال سالهای 1919 تا 1929 در حدود 10 قیام و انقلاب مختلف در سوریه روی داد که همه با مشت آهنین فرانسوی هابه بدترین وجهی سرکوب شد. در سالهاس 1940 سوریه تحت سلطه حکومت ویشی و در تمام سالهای 1950 و 1960 درگیر کودتاهای مختلف بود و نهایتا این حزب بعث بود که در 1963 با کودتا به قدرت نهایی رسید و 1970 حافظ اسد با همکاری علویان دست به کودتای آرام دیگری زد و از آن زمان سوریه به ثبات نهایی رسید.
طبقه حاکم بر سوریه و زمامداران آن عمدتا علوی ها هستند که در تمام این سالها موفق بوده اند با درایت و زیرکی تمام، سوریه را از تمام اتفاقات منطقه عبور دهند ، از نظر سیاستمداران غربی علوی ها شاخه ای از شیعه محصوب می شوند- هرچند از نظر مبانی با شیعه تفاوت هایی دارند و البته رشد شیعه شدن در میان جوانان و نسل جدید آنها هم قابل توجه است. اما نبض اقتصاد و اجتماع سوریه در دست سنی هاست و همین باعث می شود بحثی که در مورد شیعیان بحرین وجود دارد و آن شهروندی درجه دهم شیعه ها باشد در مورد سنی های سوریه چندان مطرح نباشد ؛ شاید علوی ها و سنی ها نوعی تقسیم کاررا انجام داده باشند. نظام حاکم سوریه سکولار محسوب می شود بصورتی که زنان با حجاب در بدست آوردن مشاغل دولتی و تحصیل در دانشگاه گهگاه با محدودیت هایی روبرو هستند ، ازادی حجاب ، مصرف الکل و عیش و طرب و موسیقی و ... وجود دارد اما از نظر سیاسی جامعه سوریه تحت حالت فوق العاده نظامی اداره می شود که از همان زمان کودتای سال 1963 حاکم شده و همین سخت گیری ها و عدم آزادی بیان سیاسی و شفاف نبودن فرآیند به قدرت رسیدن افرادست که باعث عصبانیت و خشم معترضین شده است.
معترضین عمدتا سنی های تندرو از استان حوران واقع در جنوب دمشق و شهر درعا( درعه) هستند که یکی از کانون های انقلاب های نافرجام علیه فرانسوی ها به شمار می آید.
عفو بین الملل در گزارش خود می گوید در طی چند جمعه ناآرامی های اخیر 171 نفر کشته شده اند (+) ، دولت سوریه می گوید تعدادی از کشته ها از نیروهای نظامی هستند (+) و اینکه ارتش به روی مردم آتش نگشوده بلکه گروه های مسلح مخالف دولت دستگیر شده اند که به مردم تیر می زده اند تا اتش درگیری ها تندتر شود موضوعی که بسیاری از کارشناسان هم آنرا تایید می کنند . دولت سوریه همچنین عقیده دارد جریان مخالفش در لبنان و علی الخصوص جریان 14 مارس به رهبری سعد الدین حریری هم در ناآرامی ها مناطق سنی نشین دست دارند و می گوید شواهدی هم از این موضوع در دست دارد که البته می تواند پر بیراه هم نباشد (+). شاید حتی بتوان به این نکته هم اشاره کرد که ناآرامی ها سوریه دقیقا پس از بحرین شروع شد ؛ جایی که مخالفان را متهم به فتنه مذهبی شعه و سنی می کنند وشاید در سوریه نخ هایی کشیده شده باشد - خصوصا از جانب عربستان سعودی- تا معرکه ای مانند بحرین در سوریه ایجاد شود و تنها جای گروه ها و معترضین عوض شود.
بشار اسد(+) رییس جمهور سوریه که پس از مرگ پدرش در سال 2000 به رهبری حزب بعث و ریاست ارتش برگزیده شد و بعد در انتخابات سمت ریاست جمهوری را بدست آورد در پاسخ به درگیری ها و اعتراضات تشکیل کمیته ای را اعلام کرد که هدفش بررسی قانون اساسی و لغو احتمالی حالت فوق العاده بود ؛ برای ساکت کردن مخالفین کرد در شمال این کشورهم هفته پیش به 250 هزار کرد تابعیت سوری داد و حتی برای ریشه کنی فساد دولت را نیز منحل کرد و شخص جدیدی را برای تشکیل کابینه مامورکرد. مردم در شهرهای مختلف خصوصا دمشق هم به خیابانها آمدند تا نشان بدهند از اسد حمایت می کنند و با همه اینها ناآرامی و نارضایتی همچنان در درعه؛ حمص ؛ حماء و لاذقیه همچنان ادامه دارد.
البته نقش رسانه های مختلف به دامن زدن به این اعتراضات را نباید ندیده گرفت ، کما اینکه دوستی سوری به من گفت :" آن چه در تلویزیون های خارجی می بینی واقعیت ندارد و اوضاع آنچنان که آنها جلوه می دهند نیست" و باید اضافه کنم این دوست سوری مقیم سوریه خودش چندان دل خوشی از دولت سوریه ندارد و موافق آنها نیست.
بهرحال واقعیت اینست که تعدادی از مردم در سوریه نارضایتی دارند و اینکه نارضایتی آنها پس از اتفاقات اخیر خاورمیانه بروز پیدا کند می تواند کاملا طبیعی باشد.
از سویی دیگر امریکا و دوستان غربی اش در مورد سوریه تنها به اعتراضات لفظی بسنده کرده اند چون سقوط حکومت در سوریه به نفع هیچ کدام از آنها نیست ،کما اینکه به نفع ایران و حماس و حزب الله هم نیست . امریکا برای خروج از عراق و ممانعت از ورود سنی های تندرو به عراق و خرابکاری به همکاری امنیتی اسد در مرزهایش نیازمند است ؛ اسراییل با وجود اشغال بلندی های جولان در چند سال اخیر وضعیت ثابت و آرامی را در مرزهای این منطقه با سوریه داشته و به قدرت رسیدن حکومتی کاملا دموکراتیک در سوریه می تواند به ضرر این رژیم تمام شود که خودش را تنها دموکراسی خاورمیانه فرض می کند. از طرفی معلوم نیست با سقوط اسد چه کسی بر قدرت این کشور تکیه بزند و آیا چنین فردی می تواند خواسته های غرب را بیشتر از اسد برآورده کند یا نه ؟
نباید از یاد برد سنی مذهب های سوریه از شاخه سلفی های اخوان السلمین هستند که حافظ اسد در سال 1982 در شهر حماء قیام آنها را شدیدا سرکوب کرد و غرب از به قدرت رسیدن چنین افرادی در سوریه و نزدیک مرز اسراییل بیمناک است.

برای مطالعه بیشتر: تحولات سوریه از جنس انقلاب های جهان عرب .





Sunday, March 20, 2011

عراق 1990- لیبی 2011



با صدور فرمان حمله نیروهای غربی به لیبی و آغاز جنگ جدید امریکا توسط رییس جمهور " بله! ما می توانیم " بتدریج شباهت های لیبی و عراق در سال 1990 بیشتر معلوم می شود و می رود که سرنوشت مشابهی در انتظار لیبی باشد ، بخصوص که هیلاری کلینتون چند روز پیش گفت : " قدم به قدم قذافی را هم بیرون خواهیم کرد."

عراق : 1990

پس از پایان جنگ ایران و عراق دولت صدام میلیاردها دلار بدهی خارجی داشت که فقط 80 میلیارد آن متعلق به کویت و عربستان بود و باید آنها را با بهره پس می داد. از طرفی مدتی بود کویت 900 مایل مربع از خاک عراق در شمال منطقه مرزی را اشغال کرده بود و به میدان نفتی رمیله رسیده بود . امیر کویت شیک شرکت نفتی به نام الحمرا در سانتافه کالیفرنیا را خریده بود تا عملیات استخراج و حفاری نفت در میدان نفتی رمیله را آنها انجام بدهند. به دستور امریکا کویت و امارات از سهمیه خودشان در اوپک بیشتر تولید می کردند و عملا قیمت نفت را پایین کشانده بودند و به اعتراض عراق و سایر کشورهای اوپک هم وقعی نمی گذاشتند و نهایتا قیمت نفت عراق از بشکه ای 28 دلار به بشکه ای 11 دلار رسیده بود که برای اقتصاد جنگ زده این کشور فاجعه ای بود.
در همان سال عراقی ها از زبان آوریل گلسپی سفیروقت امریکا در بغداد و معاونان وزیر خارجه جیمز بیکر شنیده بودند که " امریکا دخالتی در امور مرزی عراق و کویت نمی کند " حتی یک هفته پیش از حمله عراق به کویت هم سخنگوی جیمز بیکر گفته بود: " امریکا خودش را متعهد نمی داند که در صورت تحت حمله قرار گرفتن کویت به کمکش برود" و همین حرفها دیکتاتور بغداد را به طمع خام انداخت.

وقتی دوم اگوست 1990 عراق به کویت حمله کرد امریکا و سازمان ملل بلافاصله خواهان خروجش شدند و وقتی صدام خواهان مذاکره شد امریکا کم محلی کرد . 16 ژانویه سال 1991 نیروهای امریکایی و 34 کشور دیگر به نیروهای عراق در کویت حمله کردند و تا ژوئن بیشتر از 100 هزار سرباز عراقی کشته و 300 هزار نفر مجروح شده بودند. سازمان ملل طی قطعنامه 661 عراق را تحریم کرده بود اما امریکا ، انگلیس و فرانسه سال 1991 بدون اجازه سازمان ملل دردو سوم عراق - شمال و جنوب- منطقه پرواز ممنوع راه انداختند که خلاف قوانین بین المللی بود چون هیچ کجا دستوری برای اجرای منطقه پرواز ممنوع به آنها نشده بود.

پس از قبول آتش بس در فوریه 91 مردم عراق قیام کردند و 15 استان از 18 استان این کشور را تحت کنترل گرفتند ، ارتش شکست خورده عراق که از کویت برگشته بود توانی برای مقابله با آنها نداشت اما ژنرال شوارتسکوف فرمانده عملیات آزادسازی کویت به دستور دولت امریکا و از ترس به قدرت رسیدن حکومتی که هم با صدام مخالف باشد وهم با آنها - چون رهبری قیام با شیعیان بود، عملا چراغ سبز را به دولت صدام داد تا از هلی کوپترهایش علیه مردم استفاده کند- با اینکه منطقه پرواز ممنوع بود- . بنابر این گارد ریاست جمهوری عراق دست به کشتار بی رحمانه ای خصوصا در مناطق شیعه نشین جنوب و کرد نشین شمال زد و بیشتر از 750 هزار نفر را کشت.در واقع علت اعدام صدام بدون اینکه به سایر جنایاتش رسیدگی شود کشتار انفال بود که مربوط به همان سال 1991 در جنوب بود.

اما تراژدی تازه بعد از آن شروع شد. برنامه نفت در برابر غذا به دستور سازمان ملل برای فروش نفت عراق به ازای کمک های غذایی و انسانی در سال 1996 آغاز شد. کمیته ای مستقر در سازمان ملل باید تمام درخواست های خرید برای دولت صدام را بررسی می کرد و اگر اجازه می داد آنها می توانستند خرید را انجام بدهند. البته تمام کشورهای اصلی شرکت کننده در جنگ کویت حق وتوی تصمیمات این کمیته را داشتند و تو خود بخوان حدیث این مجمل را.
برنامه نفت در برابر غذا عملا تبدیل به رسوایی بزرگی شد ؛ دوبار مدیران ارشد هماهنگ کننده امور انسانی سازمان ملل در اعتراض به تحریم های کمرشکن علیه عراق استعفا دادند ؛ یونیسف سال 97 اعلام کرد ماهی 4500 بچه زیر 5 سال عراقی در اثر بیماری و سوء تغذیه می میرد و تخمین زده می شود بیشتر از 500 هزار بچه عراقی در تمام سالهایی که عراق تحت تحریم بود جان سپرده باشند.
برنامه نفت در برابر غذا در 2003 با آغاز حمله به عراق پایان یافت و در سال 2004 معلوم شد بیشتر از 4500 سیاستمدار ، کارمند سازمان ملل و شرکت های مختلف از بابت برنامه نفت در برابر غذای سازملن ملل ، رشوه ، اختلاس و انواع کلاهبرداری های دیگر میلیاردها دلار به جیب زده اند و کوجو عنان پسر دبیر کل سازمان ملل کوفی عنان هم در این رسوایی دست داشته است. بعلاوه کمیته حقیقت یاب اعلام کرد سازمان ملل نتوانسته بر این برنامه نظارت کند و امریکا و انگلیس چشمشان را بر قاچاق نفت توسط دولت صدام حسین - که مخلاف قطعنامه تحریم ها بود- بسته اند و دولت صدام میلیاردها دلار از قبل این برنامه پول به جیب زده است ، نهایتا یکی دومعاون دبیر کل برکنار شدند و بقیه پرونده مثل همیشه به بایگانی تاریخ فرستاده شد .
در همان سال 1991 و آغاز تحریم ها زمزمه هایی در مورد سلاح های کشتار جمعی عراق شنیده می شد؛ چند سالی در آنها راه انداختند وبلاخره در سال 2003 به بهانه آن به عراق حمله کردند و صدام را سرنگون.

لیبی : 2011

پس از قیام مردم لیبی در شهرهای شرقی و تهدید به حمله نظامی به لیبی توسط قدرت های بزرگ دولت قذافی اعلام کرد آتش بس می دهد ؛ اما رسانه ها می گفتند حملات ارتش لیبی به انقلابیون شرق ادامه دارد و البته کسی نگفت پس از اعلام آتش بس لیبی این بار انقلابیون بوده اند که شروع به حمله به نیروهای قذافی کرده اند و آنها هم پاسخ داده اند و درگیری ها با وجود اعلام آتش بس ادامه داشته است.

حالا که دیگر لیبی تاسیسات اتمی ندارد و آنها را در ژانویه 2004 در برابر بازرسان امریکایی و بریتانیایی وسازمان ملل از بین برد، زمزمه هایی در مورد در اختیارداشتن گازخردل توسط قذافی شنیده می شود و ما این زمزمه ها را می شنویم تا روز مبادا سر برسد و بتوان بخاطر آن یک حمله درست و حسابی دیگر راه انداخت.

هیچ آدم عاقلی نمی تواند قذافی را برای کشتن مردمش تبرئه کند یا چشم بر 42 سال حکومت بی رحمانه او و شکنجه مخالفانش و دیوانه بازی هایش در تمام این سالها ببندد اما دل سوزی کشورهایی که در تمام این 42 سال همکار قذافی علیه این مردم بودند به بهانه حقوق بشرهم قابل باور نیست.
واقعیت نفت و گاز و منابع معدنی لیبی است ؛ اقتصاد بحران زده غرب و نیاز به جنگی برای چرخاندن موتورهای اقتصادی اروپا و امریکا ، و مردمی که بازهم به دست قذافی و دشمنان قذافی کشته می شوند.


پی نوشت:
1- چند عدد از شیخ نشین های امارات خصوصا خاندان آل زاید و آل نهیان این چندسال در منطقه خلیج فارس خیلی موذی گری کرده اند.
2-قذافی در جنگ ایران و عراق کمک های زیادی به ایران کرد ؛ شاید چون همیشه فکر می کرد رهبری دنیای عرب متعلق به اوست و تحمل نداشت صدام را ببیند که همین ادعا را دارد ، به گفته محسن رفیق دوست اکثرموشک های اسکاد ایران را قذافی می خرید و از نیمه راه برای ایران می فرستاد بدون اینکه حتی پولش را گرفته باشد.
3- نهایتا در ته تمام این داستان ها یک سنت لاتغیر وجود دارد که ما از آن به "اللهم اشغل الظالمین بالظالمین" تعبیر می کنیم ؛ تا کی و چه زمانی آخرین ظالم وطغیانگر به سزای عمالش برسد؟



Wednesday, March 16, 2011

بحرین خاردر چشم ؛ استخوان در گلو

معمولا در حوادثی که در دنیا روی می دهد رسم بر این است که تلویزیون ها و روزنامه ها و .. عکس های خونین و بدمنظره را نشان نمی دهند و استدلال- درست یا غلط -اینست که احساسات بیننده جریحه دار می شود یا ممکنست بچه ای در سنین زیر 18 سال این تصاویر وعکس ها را ببیند و دچار ناراحتی شود.

رابرت فیسک - روزنامه نگار انگلیسی - در این ویدئوی یوتیوب موضوعی را تعریف می کند، او می گوید از کشتار صبرا و شتیلا بدست اسراییلی ها عکس هایی تهیه کرده بودم و برای سردبیرم در لندن فرستاده بودم ؛ سردبیر کذایی اول باور نمی کرد عکس ها واقعی هستند بعد که دید قضیه جدی است گفت: نمی توانیم این عکس را چاپ کنیم. پرسیدم : چرا ؟ گفت چون این ها مرده هستند ومرده ها احترام دارند.
فیسک می گوید به او گفتم: کدام احترام؟ وقتی زنده بودند برایشان - و برای انسان بودنشان و زندگی شان- احترامی قایل نبودید و حالا می خواهید برای مرده شان قائل باشید ؟

شاید چون آن سردبیر می دانست عکس ها تاثیری گران برآدم ها دارند و می توانند ناگهان احساسات عمومی را نه جریحه دار، بلکه علیه عامل خشونت برگردانند.

این شد که من وظیفه دارم این عکس را از یک جوان کشته شده بحرینی منتشر کنم. اگر توانایی دیدنش را ندارید نگاه نکنید اما اگر دیدید بدانید شیعه قرن هاست مظلومست و اگر قرارست شیعیان دنیا هرجا صدایشان علیه ظلم بلند می شود دیگران جمهوری اسلامی را متهم به تهییج احساسات و خط دادن و تلاش برای بسط نفوذ کنند پس جمهوری اسلامی چه باکی دارد اگر جدی درگیر قضیه شود چون که درهرحال متهم است اما شیعیان تا کی باید بخاطر ملاحظات سیاسی قربانی و کشته شوند ؟
کافیست در یک گوشه دنیا یک دانشجوی یهودی احساس کند دیگران نگاه چپ به او انداخته اند تا همه روزنامه ها و دولت اسراییل بسیج شوند و موضوع را بزرگ کنند و یهودی ستیزی راه بیندازند ولی شیعه در بحرین ، عربستان ، افغانستان ، کشمیر ، پاراچنار و لبنان و ... کشته شود و کسی صدایش درنیاید ؟



این هم یک سری عکس دیگر از بحرین هستند که واقعا نشان می دهند چه بر سر مردم این جزیره می آید وچطور عده ای ناآگاه و کج فهم - داخلی و خارجی، یکسان- که هنوزهم بخاطراتفاقات پس از انتخابات طلبکارند و دو مورد را قیاس مع الفارق می کنند و پیش خودشان نتیجه می گیرند که بحرینی ها هرچه سرشان بیاد حق شان است و ایران حق اعتراض ندارد.


و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون