اندوه را فرزندانی است که بزرگ خواهند شد...
دردِ دیرپا را فرزندانی است که بزرگ خواهند شد...
آنان را که در فلسطین کشتهاید، کودکانی است که بزرگ خواهند شد...
خاک را... محلّهها را... دروازهها را فرزندانی است که بزرگ خواهند شد
و همۀ اینان که از سی سال پیش جمع شدهاند
در اتاقهای بازجویی... در مراکز پلیس... در زندانها
اینان که چون اشک در چشمها جمع شدهاند،
همۀ اینان
هر لحظه و هر لحظه
از همۀ دروازههای فلسطین وارد خواهند شد*...
امروز پانزدهم ماه می سالگرد روزبدبختی یا "یوم النکبه" است ، روزی که اسراییل تاسیس رژیم جعلی اش را اعلام کرد و صدها هزار فلسطینی را از خانه هایشان راند و بزرگترین تراژدی را برای ملتی که خانه شان از آنها گرفته شده بود، رقم زد. 63 سال از روز بدبختی فلسطینی ها می گذرد و در این شصت و سه سال سران خودفروخته و فاسد عرب نشان داده اند حاضر نیستند برای بدبختی مردمی آواره که روز و شبشان در اردوگاه ها گذشت هیچ قدمی بردارند و سران عرب "اشد الکفر و نفاقا" هستند... مردمی که نسل اندر نسل کلیدهای خانه هایشان را به هم دادند تا روزی برگردند، مردمی که هنوز در کشورهای میزبان پناهنده اند ، در لبنان نه مرده هایشان گورستان درست و حسابی دارند نه زنده هایشان شغل و زندگی آبرومندانه . مردمی که سالهاست فرزاندانشان را می کشند ، یکی را با موشک ، دیگری را در زندان ، سومی را در دوبی ، در گوش یکی زهر می ریزند ، قلم آن کاریکاتوریست را در لندن می شکنند ، به کشتی هوادارانشان می ریزند ، می درند ، می برند ، می بندند ، پاره می کنند و کف بر دهان می آورند و سرکشی کار بزرگشان است ..... و همه بزرگان خودشیفته دنیا آن مردم را فراموش کرده اند و می خواهند به یاد نیاورند که روزی روزگاری مردمی بودند که خانه ای داشتند ، فرششان را از زیر پایشان کشیدند ، لقمه هایشان را بر آنها حرام کردند ، شاخه های زیتونشان را شکستند، شکوفه های لیمویشان را پرپر کردند ، و به آنها گفتند نگویید ، گریه نکنید ، نخندید ، نامتان و نام سرزمینتان را بر زبان نرانید ، که نژادپرستانی دیگر، هم قومی های ما را جایی دیگر کشته اند و شما باید بهای آنرا با تحمل نژادپرستی های ما بدهید.
امروزدر سالروز یوم النکبه روزگارو چهره منطقه عوض شده ، شاهان و وزرای مستبدی که هیچ وقت به فکر این مردم نبودند یکی یکی از صفحه شطرنج روزگار کیش و مات می شوند ، نرون مرد ولی رم نمرده است*.....
و حالا مردم در شهرهای بزرگ و کوچک ، در خیابان های عرب با دیوارهای سکوت و ترسی که شکسته اند، بلندتر از سال های قبل به استقبال روز بدبختی و کسی چه می داند شاید "انتفاضه سوم" می روند.
و روزی می رسد که دیگر سالروز یوم النکبه ای نباشد ویوم السعاده برسد:
میآییم
با چفیههای سپید و سیاهمان،
بر پوستتان داغِ خونبها میزنیم،
از زهدان روزگار میآییم
چونان سرریز شدنِ آب،
از خیمه حقارتی که به هوا جویده میشود،
*
از رنج حسین میآییم...
از اندوه فاطمه ...
از اُحد، میآییم، و از بدر...
و از غمهای کربلا...
میآییم برای تصحیحِ تاریخ و اشیا
و برای پاک کردن حروف
ازخیابانهایی که نامهای عبری دارند!*
روزی می رسد که حیفا و الخلیل و قدس شریف دیگر یافا و حبرون و جروزالم نباشند و گذرگاه سلام همان "معبر السلام" باشد نه کرم شالوم .
* اشعار همگی متعلق به محمود درویش شاعر مشهور فلسطینی هستند.
**بازگشت به حیفا : کتابی از غسان کنفانی نویسنده شهیر فلسطینی که بدست جوخه های ترور اسراییلی ها کشته شد
دردِ دیرپا را فرزندانی است که بزرگ خواهند شد...
آنان را که در فلسطین کشتهاید، کودکانی است که بزرگ خواهند شد...
خاک را... محلّهها را... دروازهها را فرزندانی است که بزرگ خواهند شد
و همۀ اینان که از سی سال پیش جمع شدهاند
در اتاقهای بازجویی... در مراکز پلیس... در زندانها
اینان که چون اشک در چشمها جمع شدهاند،
همۀ اینان
هر لحظه و هر لحظه
از همۀ دروازههای فلسطین وارد خواهند شد*...
امروز پانزدهم ماه می سالگرد روزبدبختی یا "یوم النکبه" است ، روزی که اسراییل تاسیس رژیم جعلی اش را اعلام کرد و صدها هزار فلسطینی را از خانه هایشان راند و بزرگترین تراژدی را برای ملتی که خانه شان از آنها گرفته شده بود، رقم زد. 63 سال از روز بدبختی فلسطینی ها می گذرد و در این شصت و سه سال سران خودفروخته و فاسد عرب نشان داده اند حاضر نیستند برای بدبختی مردمی آواره که روز و شبشان در اردوگاه ها گذشت هیچ قدمی بردارند و سران عرب "اشد الکفر و نفاقا" هستند... مردمی که نسل اندر نسل کلیدهای خانه هایشان را به هم دادند تا روزی برگردند، مردمی که هنوز در کشورهای میزبان پناهنده اند ، در لبنان نه مرده هایشان گورستان درست و حسابی دارند نه زنده هایشان شغل و زندگی آبرومندانه . مردمی که سالهاست فرزاندانشان را می کشند ، یکی را با موشک ، دیگری را در زندان ، سومی را در دوبی ، در گوش یکی زهر می ریزند ، قلم آن کاریکاتوریست را در لندن می شکنند ، به کشتی هوادارانشان می ریزند ، می درند ، می برند ، می بندند ، پاره می کنند و کف بر دهان می آورند و سرکشی کار بزرگشان است ..... و همه بزرگان خودشیفته دنیا آن مردم را فراموش کرده اند و می خواهند به یاد نیاورند که روزی روزگاری مردمی بودند که خانه ای داشتند ، فرششان را از زیر پایشان کشیدند ، لقمه هایشان را بر آنها حرام کردند ، شاخه های زیتونشان را شکستند، شکوفه های لیمویشان را پرپر کردند ، و به آنها گفتند نگویید ، گریه نکنید ، نخندید ، نامتان و نام سرزمینتان را بر زبان نرانید ، که نژادپرستانی دیگر، هم قومی های ما را جایی دیگر کشته اند و شما باید بهای آنرا با تحمل نژادپرستی های ما بدهید.
امروزدر سالروز یوم النکبه روزگارو چهره منطقه عوض شده ، شاهان و وزرای مستبدی که هیچ وقت به فکر این مردم نبودند یکی یکی از صفحه شطرنج روزگار کیش و مات می شوند ، نرون مرد ولی رم نمرده است*.....
و حالا مردم در شهرهای بزرگ و کوچک ، در خیابان های عرب با دیوارهای سکوت و ترسی که شکسته اند، بلندتر از سال های قبل به استقبال روز بدبختی و کسی چه می داند شاید "انتفاضه سوم" می روند.
و روزی می رسد که دیگر سالروز یوم النکبه ای نباشد ویوم السعاده برسد:
میآییم
با چفیههای سپید و سیاهمان،
بر پوستتان داغِ خونبها میزنیم،
از زهدان روزگار میآییم
چونان سرریز شدنِ آب،
از خیمه حقارتی که به هوا جویده میشود،
*
از رنج حسین میآییم...
از اندوه فاطمه ...
از اُحد، میآییم، و از بدر...
و از غمهای کربلا...
میآییم برای تصحیحِ تاریخ و اشیا
و برای پاک کردن حروف
ازخیابانهایی که نامهای عبری دارند!*
روزی می رسد که حیفا و الخلیل و قدس شریف دیگر یافا و حبرون و جروزالم نباشند و گذرگاه سلام همان "معبر السلام" باشد نه کرم شالوم .
* اشعار همگی متعلق به محمود درویش شاعر مشهور فلسطینی هستند.
**بازگشت به حیفا : کتابی از غسان کنفانی نویسنده شهیر فلسطینی که بدست جوخه های ترور اسراییلی ها کشته شد