Tuesday, February 12, 2013

دموکراسی بد٬ دموکراسی خوب



  دموکراسی یعنی همین ! + و +  : با همه لوازمش و بدی هایش و خوبی هایش٬  باید دموکراسی را درهم خرید . یکی از لوازم دموکراسی هم «آزادی بیان» است و آزادی بیان جزو اصول قانون اساسی ماست. درعین حال که برایش قید هایی گذاشته اند که شامل عدم اهانت به ادیان٬ شخصیت های دینی ٬ کتب آسمانی ٬ بزرگان ٬ مراجع و روحانیون  و حتی قومیت هاست که می توان حتی گفت این محدود کردن خیلی هم خوب و عالی است چون هم باعث تکدر خاطر گروه ها و ملت ها نمی شود هم از نظر دینی و مذهبی مشکلی را ایجاد نمی کند. اما بجز این موارد خاص ٬ دیگر نمی توان هر موضوعی را به همین بهانه بی احترامی مسکوت گذاشت یا از آن بدتر همه کور شوند ٬ کر شوند٬ دور شوند ٬ خفه شوند چون یکی آقازاده ست! یکی خانم اقازاده ست! یکی خواهر آقا زاده ست! یکی استوانه است!
«نومن به بعض و نکفر به بعض »هم نمی شود٬ فحش دادن و هو کشیدن و دو دو کردن هم خوبست ولی برای رعیت زاده ها به شرط آنکه رقیب سیاسی ما باشد و چشم دیدنش را هم نداشته باشیم؟ نمی شود دایما به یکی فحش بدهیم و توی کاسه اش بگذاریم و بعد اگر از گل به ما پایین ترگفتند یا اعلام کردند که بالای چشم مان ابرو است تمام نوچه ها و سایت ها و بر و بچه ها و پسرخاله و داماد وبقیه را ردیف کنیم که بیایند و برای اتفاقی که افتاده مرثیه بخوانند و وامصیبتا سر بدهند.  +
 چطور خبرنگارعراقی به یک رییس جمهوری کفش پرت کند خوبست؟ چطور بعضی ها بروند یک کشوری تو آن شلوغی یکی یک لنگه کفش در حمایت از تروریست های یک جای دیگر پرت کند تمام سایت های دوستان و عزیزان و پسرخاله و دکتر و بقیه باید گزارشش را بدهند و قند تو دلشان آب شود ؟ اما علیه ما کسی شعار بدهد بد است ؟
با این حساب باید گفت آن رییس جمهوری که آن خبرنگار عراقی بهش کفش پرت کرد خیلی آدم باجنبه ای بود که بلند شد گفت کفشش هم سایز ۶ بود ! و قضیه را به شوخی ختم کرد.
آن یکی هم که چندسالست می رود سازمان ملل بیرون آن ملت می ایستند و کلی پلاکارد می برند بالا و علیهش شعار می دهند اصلا نشانی از ناراحتی و اوقات تلخی نشان نمیدهد و برایش هم اهمیت ندارد .بعد از انتخابات و قبل از انتخابات هم که دیگر گفتن ندارد که از مثنوی هفتادمن کاغذ سنگین تر است و از یک هفته دو هفته دکتر حمام نرفته ! تا سیب زمینی های بالای چوب! و انواع و اقسام جوک ها و دری وری ها و اسم خلاصه کردن ها ! وحرف های دیگر ---که هرکسی یادش رفته  ما که یادمان نرفته است!
 
رجل سیاسی برای سیاسی بودن باید هم خودش هم بر و بچه ها و پسرخاله و داماد ! سعه صبرشان را ببرند بالا. اگر ندارند بهترست خودشان را قاطی رجال سیاسی نکنند. 

اما : در سال ۲۰۱۰ کریسیتین لاگارد رییس فعلی صندوق بین المللی پول و وزیر اقتصاد سابق فرانسه لیستی از افراد بدهکار مالیاتی در یونان را که حساب هایشان را به بانک های سوییس منتقل کرده بودند --تا از مالیات های کلان شانه خالی کنند- به وزیر دارایی و اقتصاد وقت یونان می دهد. وزیر هم لیست را در ظاهر در اختیار مقامات دیگر قرار می دهد و صد البته اتفاق خاصی نمی افتد. بعد از آن یک خبرنگار از ماجرا خبر دار می شود و لیست را بدست آورده و منتشر می کند. خبرنگار را دادگاهی می کنند ولی او موفق می شود از خودش دفاع کرده و نهایتا تبرئه می شود. فشار افکار عمومی آنهم در یونانی که با دوره ریاضت اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و نیازمند حتی کوچکترین منبع درآمد مالیاتی است باعث می شود وزیر دارایی جدید  دوباره از دولت فرانسه تقاضای آن لیست را کند. بعد از این مقامات یونانی متوجه می شوند لیست جدید با لیست ۲۰۱۰ که وزیر دارایی سابق ارايه کرده بود تفاوت هایی دارد و نهایتا به این می رسند که سه نفر از اقوام آقای وزیر در لیست دومی هستند و در لیست اولی وزیر نبوده اند. این یعنی او در لیست اول دست برده و اسم اقوام بدهکار مالیاتی اش را حذف کرده است. جنجالی بر سر این موضوع بپا شد و قرار شد وزیر سابق برای ادای پاره ای توضیحات به پارلمان برود و باقی قضایا. در کشور ما چند بار لیست بدهکاران بانکی به مقامات مسئول در قوه قضا ارایه شده است ٬  گوشه ای از اینکه چه کسانی و در چه موقعیت هایی چه انتظاراتی دارند هم  برملا شده است اما :



**پی نوشت
۱- این پست را بطور خلاصه در گوگل پلاس منتشر کردم دوستان توصیه کردند اینجا منتشر کنم بنابراین کمی بسطش دادم اما اصلش همان است که در پلاس منتشر شد. +

۲- هیچ سایتی حق انتشار این مطلب را با عنوان واهی خوشحالی هواداران احمدی نژاد از حادثه ۲۲ بهمن قم  ندارد چون این نوشته اعلام خوشحالی نیست. بیان واقعیت هاست. واقعیت هم همیشه تلخ است.

۳- این شعر از مرحوم سید اشرف الدین گیلانی است ٬ شاید وصف الحال  آدم هایی مثل من باشد.   

دست مزن ! چشم ! ببستم دو دست
راه مرو ! چشم ! دو پايم شكست
حرف مزن ! قطع نمودم سخن
نطق مكن ! چشم ! ببستم دهن
هيچ نفهم ! اين سخن عنوان مكن
خواهش نافهمي انسان مكن
لال شوم ! كور شوم ! كر شوم
ليك محال است كه من خر شوم