Wednesday, July 15, 2015

۱۴ جولای ۲۰۱۵ -۲۳ تیر۱۹۴: روزی که دندان ایران کشیده شد


۱- از علی علیه السلام نقل می کنم به مضمون که فرمودند : نگاه نکن چه کسی حرفی را می زند بلکه نگاه کن که چه چیزی را می گوید. به این ترتیب نگاه کنید به حرفی که یک رییس جمهور فراری ایران امروز به گاردین زده است:

«این توافق به معنای تسلیم شدن است. این هم یکی دیگر از لحظات نوشیدن جام زهر توسط رهبران جمهوری اسلامی است با این تفاوت که سعی می کنند آنرا مثل شربت عسل به مردم بنوشانند. این موفقیت نیست بلکه شکست و تسلیم شدن محض است.(مقامات جمهوری اسلامی) کشورمان را به مجموعه P5+1 ‌دادند. اگر خودشان سراسر برنامه اتمی را تعطیل می کردند بهتر از این بود که این شروط را بپذیرند. کنترل کشور را داده اند دست P5+1. این یعنی موفقیت؟ +»

۲- سالهاست تمام مجموعه های جاسوسی آمریکا و در صدر آنها سازمان CIA بارها در گزارش هایشان به کنگره آمریکا یا گزارش های محرمانه ای که بعدها لو رفته اعتراف کرده اند ایران دست کم از زمان سقوط صدام حسین به دنبال کاربری نظامی برای برنامه هسته ای اش (بخوانید ساختن بمب) نبوده است. 

۳- فرض بگیریم که اصلا ایران یک عدد هم بمب اتمی می ساخت: بعد می خواست آنرا در جنگ احتمالی علیه اسراییل توی قدس سومین شهر مقدس مسلمانان بزند یا توی مکه و مدینه یا روی یکی از ناوهای آمریکایی در خلیج فارس؟ یعنی آمریکایی ها اینقدر منطق نداشتند که با یک حساب دو دو تا چهارتای سرانگشتی به این نتیجه برسند که یک عدد بمب اتمی به درد هیچ کس نمی خورد؟ خصوصا ایران؟ اصلا هند و پاکستان که بمب اتمی دارند چه گلی به سر خودشان زدند؟ کجا را توانستند بگیرند؟

۴- مسئله امریکا مسئله ایران اتمی نبود مشکل حکومتی به نام ایران بود که زیر بار زور کدخدا نمی رفت٬ نظم نوین جهانی که آمریکا رییسش باشد را قبول نداشت. سرکش بود٬ طاغی بود٬ قداعد دیپلماتیک را زیرپا می گذاشت٬ سعی می کرد انقلابش را صادر کند٬ دیگران را علیه حکومت های عبید آمریکا بشوراند٬ به خودش حق می داد در امور همسایه هایش نظر بدهد٬ متحد بسازد٬ کمک مالی و معنوی و تسلیحاتی بکند٬ توی چشم آمریکا نگاه کند و به او بگوید خودتی! همه کارهایی که ایران می کرد  از جنس همان کارهایی بود که آمریکا هزاران مایل دورتر از خاک خودش انجام می داد و می دهد وخواهد کرد و آمریکا و متحدانش نمی توانستند این موجود را  تحمل کنند. 

۵- جنگ٫ فشار٫ تحریم٫ قطعنامه های حقوق بشری همه اینها بهانه های آمریکا برای به زانو درآوردن ایران بود برای اینکه ایران رفتارش را عوض کند. موفق نشدند. طالبان را ایجاد کردند٬ جنگ در عراق و افغانستان راه انداختند٬ و نهایتا وقتی رفتار ایران عوض نشد داعش را بوجود آوردند. داعش یک پدیده تازه و متعلق به یکی دو سال اخیر نیست. آمریکایی ها داعش را ایجاد کردند و برای ایجادش هم دست کم چندین سال زحمت کشیدند تا اینها را به این توان و قابلیت رساندندو بعد انداختند به جان منطقه تا همه را بتوانند با ترس از داعش مطیع کنند. 

۶- امریکا در این توافق به هرچیزی که می خواست رسید٬ دندان ایران را کشید٬ ابهت انقلابی اش را هم در مقابل تمام ملت های منطقه از بین برد: دیدید؟  ۳۶ سال مقاومت کردند اما نهایتا وارد نظم ما شدند و نشستند و مذاکره کردند و تسلیم شدند و برسر چیزهایی که موجب احترامشان بین ملت های منطقه می شد و مایه غرور ملی خودشان بود معامله کردند. 

۷- ایا آمریکا از این بعد نیازی به تغییر رژیم  regime change در ایران دارد؟ نه! آیا دیگر حرفی از این موضوع خواهد زد؟ نه! آمریکا با اسلام آمریکایی چه در ایران شیعه چه در عربستان وهابی مشکلی ندارد. همه شان میوه های یک درختند. وقتی دیگر دندانی برای گاز گرفتن نداشته باشیم دیگر چه فرقی دارد سگ باشیم یا گوسفند؟
آمریکا این بار برنامه اش برای سرنگون کردن حکومت های مزاحمش در خاورمیانه را با هزینه کمتری (در حد پرداخت پول هتل کوبورگ و بلیط و ۱۸ روز اقامت در وین) پیش برد. برای سرنگونی صدام و قذافی تا بحال هزینه های جنگ بالا بود٬ اما این بار یک حکومت مخالف را راحت دور زدند و سرجایش نشاندند. آنکه قهرمان دیپلماسی است وزیر خارجه ایران نیست باند وزارت خارجه آمریکا هستند. 

۸- ذات آمریکا استکبار است و خوی استکباری آن عوض شدنی نیست آمریکا حتی شریک قابل اعتمادی هم نیست چون زمانی که متحدانش در جریان انقلاب های عربی به او نیازداشتند کنار کشید و کار را به عربستان واگذار کرد. کسی که شریک قابل اعتمادی برای دوستانش نباشد دیگر توقعی از او در مورد دشمنانش نمی رود. دورزمانی نخواهد بود که همین تحریم ها را به بهانه حقوق بهایی ها و همجنس بازها بر ایران تحمیل کنند.

۹- مردم مشکل داشتند؟ آب و غذا و ازدواج بچه هایشان به تحریم ها بسته شده بود؟ اقتصاد کار نمی کرد؟ اقتصاد فشل بود چون رانت دولتی وجود داشت و دارد و خواهد داشت و پول هایی که مثلا قرارست طی چند سال آزاد شوند( اگر آزاد شوند) بازهم به جیب همان کاسبان همیشگی تحریم خواهد رفت که این بار خواهند شد کاسب تعلیق: تا زمانی که فساد های مالی و اداری در جامعه وجود داشته باشد و کسی را یارای رسیدگی نباشد و همه با هم شریک دزد و قافله باشند بودن و نبودن تحریم ها فرقی به حال این جامعه فلک زده نخواهد کرد. 

۱۰- هنوز در این جامعه آدم هایی وجود دارند که اگر مجبور باشند در تاریکی شب خودشان را حتی چهار دست و پا به خیمه امام حسین برسانند چون تاریخ نشان داده : عاقبت صلح حسنی قیام حسینی است





Sunday, July 5, 2015

یونان بر سر دوراهی :بله یا نه؟


امروز پنجم جولای مردم یونان در رفراندوم مهمی شرکت می کنند که نتایج آن بجز بر وضعیت اقتصادی این کشور می تواند اثر مهمی بر کل اتحادیه اروپا هم داشته باشد. اما وقتی از رای گیری صحبت می کنیم منظورمان رفراندوم بر سر چیست؟ 

داستان به زبان ساده 

بحران اقتصادی امریکا در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ که از بخش بانکی آغاز شد و حباب کاذب قیمت ها در بخش مسکن را شکست اثر زیادی بر بانک های بزرگ آمریکایی مثل , City Group, Lehman Brothers, Bank of America, AIG , Goldman Sachs   وچند بانک بزرگ دیگری داشت و این بانک ها به مرز ورشکستگی رسیدند.
 اما به قول اصطلاحی که می گوید آنقدر بزرگ است که سقوطش راحت نیست too big to collapse  دولت فدرال و بانک مرکزی آمریکا Federal Reserve و خزانه داری یا Treasury ‌تصمیم گرفتند به این بانک ها وام بدهند تا آنها بتوانند روی پایشان بیایستند.
این اتفاق در آمریکا افتاد اما در اروپا که بسیاری از بانک ها و سیستم های بانکی در امریکا سرمایه گذاری کرده بودند این اتفاق نیفتاد. بانک های ایسلند به ورشسکتگی افتادند و کشورهای از نظر اقتصادی ضعیف تری مثل یونان٬ قبرس٫ اسپانیا٬ پرتغال٬ ایرلند و حتی ایتالیا دچار مشکلات اقتصادی زیادی شدند.

اینجا بود که بانک مرکزی اروپا European Central Bank ٬ صندوق بین المللی پول International Monetary Fund  و اتحادیه اروپا وارد گود شدند و به این کشورها وام دادند که آنها بتوانند به بانک هایشان که در معرض ورشکستگی بودند قرض بدهند که از نظر اقتصادی جامعه به هم نریزد.
ایسلند که جزو اتحادیه اروپا نبود حاضر به قبول این وام ها موسوم به bailout loans ‌نشد و گفت اگر بانک های خصوصی من می خواهند ورشکسته شوند بشوند. ایسلند تنها کاری که کرد این بود محدودیت هایی برای خروج سرمایه از بانک ها اعمال کرد که capital control خوانده می شود. بتدریج اقدامات دیگری هم انجام داد و البته کمی هم توصیه های صندوق بین المللی پول را بکار بست ( بدون اینکه وامی قبول کند) دو سال اول بعد از این اقدامات بدهی های بانک های ایسلند تقریبا ۹۰ درصد تولید خالص ملی GDP‌ بود و بعد که یکسری تدابیر اقتصادی بکار بستند بتدریج این درصد کاهش پیدا کرد و امسال ایسلند دوباره رشد اقتصادی حدود ۳٪ را تجربه می کند. 

در بقیه کشورهایی مثل ایتالیا٬‌یونان٬ اسپانیا و پرتغال که دولت ها از ECB و EU‌و IMF وام گرفتند اما اوضاع فرق می کرد. بخشی از پول های وام های این سه وام دهنده Troika of Lenders را بانک های آلمانی و فرانسوی تامین کردند و تروییکا موظف شد با این کشورها مذاکره کند تا چگونگی بازپرداخت وام ها و همچنین سودآنها مشخص شود. 

خب دولتی که پول ندارد مجبورست از مخارج دیگرش بزند یا بتواند بدهی هایش را بدهد. کارشناسان تروییکا برنامه هایی به نام ریاضت اقتصادی یا austerity measures ‌را به این کشورها پیشنهاد می دادند و اینها که چاره ای نداشتند مجبور به قبول بودند. 
بیشتر این برنامه ها در بخش دولتی اعمال می شد چون دولت ها تضمین کننده بازپرداخت وام های بانک های خصوصی  شدند. بنابراین تمام این کشورها تغییراتی در سیستم های بهداشت٬‌درمان٬ آموزش ٬‌دانشگاه و بازنشستگان دادند و مجبور شدند از بودجه های عمومی و عمرانی بزنند تا بتوانند وام ها را برگردانند. 
این برنامه های ریاضت اقتصادی بیشتر طبقه متوسط و پایین اروپایی که وابسته به حقوق و امکانات دولتی هستند را هدف قرار داد و آنها بیشترین صدمه را خوردند. وقتی بخش درمان دولتی دیگر به شما خدمات ندهد و حقوق شما هم  کم شده باشد شما مجبورید از هزینه های درمان و دندانپزشکی و آموزش بزنید تا بتوانید اجازه خانه بدهید و غذایی سرمیز برای بچه هایتان تهیه کنید.
این بود که اعتراضات بزرگی در تمام این کشورها به مدت دست کم ۵ سالی برگزار شده و هنوز هم می شود. همین اتفاق باعث شد مردمی که از سیاست های اقتصادی دولت هایشان --که دیکته شده توسط اتحادیه اروپا و تروییکا هستند -- ناراضی بودند به هربهانه ای به خیابان ها بریزند و تظاهرات کنند. 

در یونان چه اتفاقی افتاده است؟ 

دولت های گذشته یونان چیزی حدود ۲۴۰ میلیارد یورو از تروییکا قرض کرده اند و حالا باید چیزی حدود ۳۳۰ میلیارد یورو وام و بهره پس بدهند. دولت آلمان به نمایندگی از بانک هایش که بخشی از این وام ها را تامین کرده فشار زیادی بر یونان می آورد. در آخرین انتخابات پارلمانی یونان که در ماه ژانویه برگزار شد گروه های مخالف برنامه های ریاضت اقتصادی به رهبری حزب جدید التاسیسی به نام سیریزا به قدرت رسیدند و لیدر این حزب به نام الکسیس سیپراس نخست وزیر شد.(این را در ذهن تان داشته باشید که سیریزا و متحدانش جریان سومی متفاوت از میان جریان سیاسی همیشه دوقطبی یونان هستند) سیپراس یک اقتصاد دان معروف یونانی که بسیارهم مخالف برنامه های ریاضتی بود به نام یانیس وروفاکیس را به وزارت اقتصاد منصوب کرد و قول داد طبق کمپین انتخاباتی اش با تروییکا بر سر برنامه های ریاضتی و بازپرداخت بدهی های اروپایی مذاکره کند. 


یانیس وروفاکیس در پارلمان یونان به سخنرانی سیپراس برای برگزاری رفراندوم گوش می دهد.

اتحادیه اروپا از به قدرت رسیدن سیپراس و همدستانش که رفتارهای هنجارشکنانه  دارند و مثل بقیه اروپایی ها چندان درقید و بند رفتارهای دیپلماتیک و پوشیدن لباس های رسمی وبستن کراوات و اسکورت راه انداختن و... نیستند دل خوشی ندارند خصوصا که حزبی شبیه به آنها به نام پودموس و متحدانش در اسپانیا هم به قدرت رسیده اند و احزابی مشابه آنها در ایتالیا هم فعال شده اند. 

دولت یونان که به شدت در تلاش بود راهی برای بازپرداخت بدهی ها و در عین حال کمک مالی اروپایی برای سرپاماندن اقتصادش بیابد ۶ ماه تمام با تروییکا مذاکره کرد و به نتیجه ای نرسید. یونانی ها می گفتند تجربه ۵ سال گذشته نشان داده سیاست های مالی اروپایی موفق نیستند چون رکود و تورم در یونان بیشتر شده ٬‌نرخ بیکاری ۲۸ درصد است و هیچ چشم اندازی برای رشد اقتصادی وجود ندارد و مردم فقیرتر از قبل شده اند.

تروییکا از یونان خواست د ر دور جدید یک سری از بنادر و فرودگاه هایش راخصوصی سازی کند٬ از حقوق بازنشستگان و کارمندان دولت بازهم بکاهد و مالیات برارزش افزوده کالا ها VAT‌را بالا ببرد. دولت سیپراس این موارد را قبول نکرد و در عوض برنامه جدیدی پیشنهاد داد که بخشی متضمن بالا بردن مالیات ثروتمندان و صنایع خصوصی بود: تروییکا این پیشنهادات را قبول نکردند. آتن آنها را متهم کرد که به نفع سرمایه داران یونانی عمل می کنند و نمی خواهند ضرری به متحدان ثروتمند یا اولیگارشی های یونان برسد. 

نهایتا سیپراس اعلام کرد از آنجایی که مردم به او ماموریت داده اند تا برنامه های ریاضتی را تمام کند نه اینکه بیشتر کند بنابراین اونمی تواند به جای مردم تصمیم بگیرد پس تصمیم گیری در مورد اینکه آیا مردم با سیاست های اقتصادی اتحادیه اروپا موافقند و حاضرند زیر بار فشارهای بیشتر بروند را طی رفراندومی که امروز در حال برگزاری است به خود مردم واگذار کرد. بعلاوه در پایان ماه ژوئن اعلام کرد نمی تواند وام ۱/۶ میلیارد یورویی صندوق بین المللی پول را هم پرداخت کند.

از آنجایی که بانک مرکزی اروپا (که پول های دولت های اروپایی دستش است) اعلام کرد بیشتر از مقداری که معادل اوراق قرضه یونان  است نمی تواند به بانک های یونان پول تزریق کند آتن محدودیت خروج پول از حساب ها را اعمال و بانک ها را تا روز دوشنبه که تکلیف معلوم شود تعطیل کرد. فعلا فقط ماشین های ATM‌ تا سقف روزانه ۶۰ یورو به مردم پول می دهند. بورس آتن هم برای جلوگیری از سقوط قیمت ها یا خرید و فروش های کاذب بسته شد.

تروییکا و اتحادیه اروپا که انتظار چنین چیزی را نداشتند اعلام کردند اگر یونان با سیاست های مالی جدید موافقت نکند راهی بجز خروج نخواهد داشت و تمامی رسانه هایش شروع به تبلیغ این ایده کردند که رای نه مردم یونان به تروییکا و برنامه های ریاست اقتصادی مساوی با رای خروج از اتحادیه اروپاست. 

مردم چه رایی خواهند داد؟

الکسیس سسپراس از مردم یونان یونان خواسته به باج خواهی و تروریزم اقتصادی و قلدری تروییکا و اتحادیه اروپا رای منفی بدهند و عقیده دارد اگر مردم پشت دولت یونان باشند دولت در مذاکراتش می تواند دست بالا داشته باشد چون دیگر ترسی برای از دست دادن چیزی ندارد. 
الکسیس سیپراس در شب رفراندوم از مردم می خواهد که رای منفی بدهند
 اروپایی ها می گویند اگر مردم یونان به برنامه های آنها رای منفی بدهند باید از اتحادیه خارج شوند و واحد پولشان دیگر یورو نخواهد بود بنابراین از مزایای اقتصادی اتحادیه اروپایی بی نصیب خواهند شد. در این صورت بانک مرکزی یونان مجبورست دوباره به واحد پول دراخما برگردد و از بانک مرکزی اروپایی مستقل بشود و اقتصاد یونان روی پای خودش بدون تکیه به اتحادیه اروپا بیاستد. 

اما مشکلی که وجود دارد اینست که هم سیپراس و هم اروپایی ها می دانند که خروج یونان از اتحادیه اروپا یعنی آغاز از هم فروپاشی اتحادیه اروپا: مردم زیادی در سراسر این قاره --خصوصا در کشورهایی که از نظر اقتصادی دچار فشار شده اند-- می خواهند مستقل از اتحادیه اروپایی باشند. ( یادمان باشد بخاطر عضویت در واحدپولی یورو باید سیاست های مالی و اقتصادی که به آنها گفته می شود را اجرا کنند. میزان سرمایه ها٬ مالیات و کشاورزی و صادرات و خیلی دیگر از سیاست های مالی و پولی را طبق دستور EU‌ انجام بدهندو در اتحادیه اروپا هرکسی بیشتر پول دارد قدرت بیشتری برای اعمال سیاست هایش دارد!). خروج یونان منجر به سربلند کردن احزاب دیگری مانند پودموس اسپانیا برای خروج از اتحادیه خواهد شد و از سوی دیگر جنبش های استقلال طلبانه ای مثل کاتالان های اسپانیا و ونیزی های ایتالیا هستند که اصلا می خواهند کشور مستقل بشوند و خروج یونان به همه این درخواست ها دامن خواهد زد.

نظرسنجی های اروپایی ها نشان می دهند هواداران EU‌که با پرچم Nai (در یونانی به معنای بله) هستند احتمالا برنده رفراندوم باشند چون آخرین نظرسنجی نشان می داد با اختلاف بسیار کمی ۴۴٪ جلوتر از ۴۳.۸٪ هواداران دولت با پرچم Oxi ( به معنای نه) هستند.


یونانی ها به شدت از وزیر اقتصاد المان بدشان می آید
در تمام شهرهای اروپایی در چند روز اخیر تظاهرات مختلف در حمایت از مردم و دولت یونان برگزار شده است.نکته جالب اینکه دیروز ترک هادر استانبول در حمایت از یونان تظاهرات داشتند و این درحالیست که اصولا ترک ها و یونانی ها سایه همدیگر را با تیر می زنند و بطور تاریخی دشمن همدیگر هستند. 

یانیس وروفاکیس گفته است اگر رای مردم بله به ریاضت های اقتصادی باشد او بلافاصله استعفا خواهد داد. سیپراس هم اعلام کرد در صورت برنده شدن هواداران اتحادیه اروپا او دولت را به تیم دولت موقت واگذار می کند و استعفا می دهد. چیزی که باقی مانده اینست که آیا این بارهم بوروکرات های اریستوکراسی اروپایی-یونانی برنده خواهند شد یا جریان های سوم که هوادار واقعی مردم هستند با رای مردم و دموکراسی واقعی در قدرت باقی خواهند ماند؟ 





این لینک  ناخدا آزاد هم جزییاتی در مورد وضعیت اقتصادی یونان دارد که خواندن آن شاید خالی از لطف نباشد. 

Sunday, June 7, 2015

حمایت های آمریکا در جنگ ایران-عراق


من دارم اخیرا کتابی می خوانم در مورد موضوعات خاورمیانه  اسم این کتاب جنگ بزرگ تمدن: سیطره بر خاورمیانه و نوشته روزنامه نگار انگلیسی فعال در خاورمیانه رابرت فیسک است.

سعی می کنم برخی از قسمت های این کتاب که برای ما می تواند جالب باشد یا حاوی ناگفته هایی از جنگ باشد را اینجا بنویسم. موضوع از این جهت اهمیت دارد که ابعادی از جنگ یا موضوعاتی را مطرح می کنند که در روایت رسمی ایران از جنگ نیست. 
البته من خودم قسمت هایی از چیزهایی که نویسنده نوشته را قبول ندارم و در عین اینکه ممکن است منابعی که او از آنها روایت کرده یا برداشت هایش خیلی هم صحیح نباشند اما بهرحال این نوشته ها هم روایتی از جنگی است که ۸ سال توسط صدام و به مدد کشورهای غربی به سردستگی آمریکا و کشورهای منطقه به سردستگی عربستان سعودی بر ما تحمیل شد. 
این بخش نوشته را قبلا در گوگل پلاس + منتشر کردم و حالا اینجا منتشرش می کنم.


«در تمام این سالها آمریکایی ها به دادن اطلاعات میادین جنگ به عراقی ها ادامه دادند و این کار عراقی ها را قادر ساخت تا در مقابل حملات بزرگ ایرانی ها آماده شوند و از خودشان ٬چنانچه آمریکا خبر داشت٬ با گازهای شیمیایی دفاع کنند. بیشتر از ۶۰ افسر از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا بطور مخفیانه آخرین اطلاعات جابجایی نیروهای ایرانی و برنامه ریزی های فنی و تاکتیکی و حتی پیامدهای بعد از بمباران ها را در اختیار نیروهای ستاد ارتش عراق قرار می دادند. بعد از اینکه عراقی ها شبه جزیره فاو را در اوایل سال ۱۹۸۸ از ایرانی ها پس گرفتند ژنرال ریک فرنکونا Rick Francona از سرویس اطلاعات دفاعی آمریکا همراه با افسران عراقی از میدان های جنگ بازدید کرد و به واشنگتن گزارش داد که عراقی ها از سلاح های شیمیایی برای تضمین پیروزی شان استفاده کرده اند. یکی از افسران ارشد آژانس امنیت دفاعی سرهنگ والتر لنگ Walter Lang  بعدتر به نیویورک تایمز گفت استفاده عراقی ها از گازهای شیمیایی در میدان جنگ برای ما خیلی مهم نبود

استفاده عراقی ها از گازهای شیمیایی برای بازپس گیری شبه جزیره فاو در آوریل ۱۹۸۸ با بی تفاوتی غرب روبرو شد. ....در واشنگتن سازمان سیا CIA که همچنان از صدام حمایت می کرد یک یادداشت دروغین به  سفارتخانه های امریکا در سراسر خاورمیانه فرستاد بدین مضمون که بمب های شیمیایی احتمالا توسط نیروهای ایرانی در میادین جنگ استفاده شده اند.

صفحه ۲۶۲
                                                

  

Sunday, March 15, 2015

انتخابات سرنوشت ساز اسراییل


مردم اسراییل دو روز دیگر -سه شنبه ۱۷ مارس و ۲۶ اسفند٬ به پای صندوق های رای می روند تا در انتخابات پارلمانی زودهنگام شرکت کنند. شعار انتخاباتی دو کمپ رقیب  در اسراییل در چند هفته گذشته یا ما یا او و یا من یا آنها بوده , بطوریکه هر ناظری تصور می کند این انتخابات به رفراندومی برای ادامه حیات سیاسی بنجامین نتانیاهو که برای سه دوره - منجمله ۶ سال گذشته- سمت نخست وزیری را داشته٬ تبدیل شده است.


انتخابات این دوره کمتر از ۲ سال پس از برگزاری آخرین رای گیری برگزار می شود. علت برگزاری زودتر ازموعد انتخابات اختلافات داخلی در دولت ائتلافی نتانیاهو بود که او را مجبور کرد پارلمان را منحل و خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام شود.

از آنجایی که در تاریخ ۶۷ ساله اسراییل معمولا هیچ گاه دولت اکثریت تشکیل نشده و معمولا نخست وزیران مجبور به ائتلاف با سیاستمداران و احزاب دیگر بوده اند نتانیاهو در سال ۲۰۱۳ مجبور شد علاوه بر احزاب دست راستی٬ با احزاب میانه و چپ هم ائتلاف کند. دو عضو شاخص این احزاب یاییر لپید و زیپی لیونی بودند که به ترتیب  وزرای اقتصاد و دادگستری شدند. لیونی علاوه بر وزارت دادگستری سمت مذاکره کننده ارشد اسراییل در گفتگوهای موسوم به صلح را هم بر عهد گرفت. اما عمر دولت ائتلافی کوتاه بود و اختلاف نظرها خصوصا بین لیونی و لپید از یک طرف و نتانیاهو از طرف دیگر بر سر موضوعاتی مثل بودجه ساخت شهرک ها و ادامه گفتگوها با فلسطینی ها آنقدر عمیق شد که نتانیاهو گفت دیگر تحمل شنیدن صدای مخالف از داخل کابینه را ندارد و طبق اختیاراتش دستور انحلال پارلمان را اعلام کرد و از رییس جمهور خواست با انتخابات زودهنگام موافقت کند.

برای تشکیل دولت در اسراییل هر حزب مجبور به کسب بیشتر از نیمی از ۱۲۰ کرسی پارلمان یا کنست است. چون اسراییل دارای احزاب متعدد بزرگ و کوچک است عملا دسترسی به این مقدار برای هیچ حزبی امکان پذیر نیست٬ اینجاست که مفهوم هماهنگی در سیاست ها و ائتلاف های انتخاباتی اهمیت می یابد. از نظر احزاب میانه و چپ مهمترین کاری که در این انتخابات باید انجام شود جلوگیری از قدرت رسیدن دوباره نتانیاهو است.

بنابراین زیپی لیونی رهبر حزب جدید التاسیس هاتنوا Hatnua این بار با اسحاق هرتزوگ رهبر حزب کار Labour لیست انتخاباتی مشترکی به نام اتحاد صهیونیستی Zionist Union  تشکیل داده اند. این کمپ مشترک هم اکنون رقیب اصلی حزب لیکود Likud  به رهبری بنجامین نتانیاهو است و در نظر سنجی ها نیز تقریبا شانه  به شانه هم حرکت می کنند.



بقیه احزاب دست راستی- میانه رو و چپ که این دو رقیب اصلی را با فاصله بیشتری دنبال می کنند٬ عبارتند از :

§         اسراییل خانه ما  Yisrael Beiteinu  حزب افراطی دست راستی به رهبری وزیر خارجه اویگدور لیبرمن
§         خانه یهودی  HaBayit HaYehudi حزب افراطی صهیونیستی به رهبری وزیر دارایی نفتالی بنت
§         شاس (پاسداران سفاردی-یهودیان متشرع شرقی)  Shas‌حزب یهودیان افراطی با گرایش دست راستی به رهبری اریه دری
§         آینده از آن ماست Yesh Atid حزب میانه رو-چپ به رهبری وزیر اقتصاد اخراجی یاییر لپید
§         ملت با ماست Ha'am Itanu حزب یهودیان افراطی با گرایش میانه-چپ به رهبری الی ییشای

احزاب کوچک دیگری مانند مرتز٬ کادیما٬ یهودیان توراتی و غیره هم هستند که هرکدام با گرایش های مختلف از سیاست های یک یا دو حزب بالا حمایت می کنند. 
در انتخابات امسال نیروی دیگری نیز وجود دارد که بتدریج وارد عرصه رقابت انتخاباتی شده و در صورتی که بتواند کرسی های کافی کسب کند می تواند در تعیین سرنوشت اسراییل تاثیر گذار باشد:  این نیروی سیاسی فلسطینی های مقیم اسراییل هستند.
هم اکنون چهار حزب عرب (در اسراییل به آنها فلسطینی اطلاق نمی شود) در صحنه سیاسی اسراییل وجود دارند که گرایش های مختلفی از کمونیستی- لیبرال و اسلامی دارند. پیشتر٬ این احزاب به تعداد انگشت شمار کرسی های کنست قانع بودند اما از آنجایی که قانون جدید ادامه حیات احزاب کوچک را با تردید مواجه کرده و در شراطی که مذاکرات صلح به شکست رسیده ٬ اسراییل به شهرک سازی در کرانه غربی واسکان یهودیان در آنها ادامه می دهد و تبعیض نژادی علیه فلسطینیان در سرزمین های اشغالی در بالاترین حد خود است٬ گروه های سیاسی فلسطینی به این نتیجه رسیدند که باید متحد شوند و لیست مشترکی ارائه دهند تا بتوانند رای دهندگان فلسطینی-- که ۲۴ درصد از جمعیت هفت میلیون و هشتصد هزار نفری اسراییل هستند-- را قانع کنند در انتخابات شرکت کنند. البته فلسطینی ها برای همه روشن کرده اند که در دولت اسراییل مشارکت نمی کنند اما صرف قدرت یافتن آنان می تواند هر نخست وزیری را مجبور به دادن امتیازاتی در قبال حمایت پارلمانی کند و از این نظر آنها امیدوارند بتوانند بر امور داخلی اسراییل خصوصا مخالفت با بودجه های توسعه شهرک های صهیونیست نشین تاثیر گذار باشند.

باید به باد داشته باشیم که احزاب اسراییلی از هر طیف سیاسی که باشند کمابیش بر سرآرمان های صهیونیسم  هم نظرند و اختلافی اگر هست بر سر مسايل داخلی چون اقتصاد و بودجه٬ بالارفتن هزینه های زندگی٬ کمبود مسکن و البته مذاکرات صلح و تشکیل دولت فلسطینی٬ تقسیم شهر قدس٬‌ ساخت شهرک ها در زمین های فلسطینی ها در کرانه غربی و تبعیض نژادی علیه فلسطینی هاست.

در رقابت های انتخاباتی این دوره حرف چندانی از ایران یا برنامه هسته ای آن نیست: البته بجز در تبلیغاتی که توسط شخص بنجامین نتانیاهو و تیم انتخاباتی وی انجام می شود چرا که نتانیاهو همیشه سعی می کند از برگ تهدید خارجی و امنیت اسراییل استفاده کند و معمولا هم موفق است.



مهمترین فرقی که این دوه رقابت های انتخاباتی اسراییل با دوره های قبل دارد کشیده شدن موضوع فساد اقتصادی و حیف و میل اموال عمومی توسط خانواده نخست وزیر (خصوصا همسر وی) به رسانه ها و تبلیغات است بطوری که حتی پای بازرسی کل اسراییل نیز به دعوای انتخاباتی باز شد و این سازمان با ارائه گزارشی اعلام کرد همسر نخست وزیر سارا نتانیاهو پول بازیافت بطری های نوشیدنی که توسط  نهاد نخست وزیری خریده شده بودند را٬ به جیب زده است.




گزارش های دیگری از این دست بازهم هم در رسانه های اسراییل بوده اند. اما در پاسخ به همه این انتقادات٬  نتانیاهو مخالفانش را به تبلیغات منفی برای خراب کردن وجهه خودش و همسرش متهم کرده است و می گوید رقبا قصد سرنگون کردنش را دارند. 

آخرین سری از نظرسنجی هایی که به صورت هفتگی توسط روزنامه ها و دو کانال تلویزیونی ۲ و ۱۰  انجام می شدند هم نشان می دهند اتحاد صهیونیستی لیونی-هرتزوگ احتمالا برنده ۲۵ تا ۲۷ کرسی و حزب لیکود نتانیاهو برنده ۲۳ تا ۲۵ کرسی کنست خواهند شد. در بهترین حالت لیست متحد اعراب  ۱۳ تا ۱۸ کرسی خواهد داشت. همین نظرسنجی ها نشان می دهد ۶۱ تا ۶۴ درصد فلسطینی های مقیم اسراییل می خواهند در رای گیری شرکت کنند. 

طبق همین نظرسنجی ها ۴۸ تا ۵۱ درصد مردم اسراییل فکر می کنند حتی اگر لیکود برنده اصلی انتخابات نباشد نتانیاهو بازهم بیشترین شانس برای تشکیل دولت آینده را دارد چون رییس جمهور می تواند پیشنهاد تشکیل کابینه را نه به لیدر حزب برنده٬ بلکه به فردی که بیشترین توانایی در تشکیل دولت ائتلافی دارد٬ بدهد.

به این ترتیب بنظر می رسد سیاست های آینده اسراییل در جنگ و صلح را بازهم مردی که در بین اسراییلی ها به پادشاه بی بی King Bibi (با نیم نگاهی به پادشاهان اسطوره ای یهودی داوود و سلیمان)  شهرت دارد تعیین خواهد کرد.


پی نوشت:
این مقاله با کمی تغییرات نخستین بار هقته پیش توسط خبرگزاری نسیم آن لاین منتشر شد. +



Thursday, January 8, 2015

من چارلی نیستم Je ne suis pas charlie



کشته شدن ۱۲ نفر منجمله  دو  پلیس٬ چهار کاریکاتوریست٬ سردبیر و پنج نفر دیگردر تیراندازی مردان مسلح به اعضای مجله به اصطلاح طنز فرانسوی Charlie Hebdo ‌شارلی هبدو در روز چهارشنبه طبق معمول باعث نشانه رفتن انگشت اتهام علیه مسلمانان و بحث های چندباره در مورد اسلام٬ تروریسم٬ افراطی گری٬ خشونت طلبی٬ اقلیت و اکثریت٬ داعش٬ سوریه٬عراق وغیره شد. اما واکنش ها به این اتفاق عمدتا به خود حادثه و نه ریشه ها و عوامل اصلی آن بود. این واکنش ها به چند دسته تقسیم می شوند: 

۱- دولت فرانسه که خودش با مشکلات اقتصادی و سیاسی روبروست راهی برای جلب توجه و همدردی عمومی  پیدا کرد و از این اتفاق به عنوان یازده سپتامبر فرانسه نام برد. امریکا و بقیه اروپایی ها هم راهی برای محکوم کردن مسلمانان و البته شدیدتر کردن نظارت های امنیتی و پلیسی علیه مسلمانان پیدا کردند که بله! ما می دانیم این مسلمانان افراطی مخالف ارزش های ما و اصولی دموکراسی مثل آزادی بیان هستند که کشورهای ما بر اساس آنها بنا شده اند پس مسلمانان ساکن کشورهای ما راهی ندارند که یا با ما باشند٬ فرهنگ ما را قبول کنند٬ تسلیم پلورالیسم فرهنگی ما شوند و یا جایی دیگر برای زندگی بیابند.   

۲- روسیه و ایران و سوریه با محکوم کردن حادثه به دیدی دیدی کردن روی آوردند. دیدید ما گفتیم مخالفان مسلح در سوریه و عراق را حمایت نکنید! دیدید ما گفتیم این کارها دامن شما را می گیرد! دیدید ما گفتیم اینقدر به سعودی های وهابی رو ندهید. 

رسانه های ایران از همان اول سعی کردند با توجه به اینکه مجله چند ساعت قبل از حمله کاریکاتوری از ابو بکر البغدادی شیخ رولکس و خلیفه داعش منتشر کرده بود٬ حمله را حرکت داعش به سوی مرزهای اروپا و ناامن کردن اروپایی ها بخوانند و آن را نهایتا با سیاست خارجی ایران ربط بدهند که بله!‌ ما می دانستیم اینها روزی سراغ خود اروپایی ها می روند اما آنها نخواستند قبول کنند. پیام مستتردر این رویکرد همراه با پیام تسلیت و محکوم کردن وزارت خارجه اینست که حالا بهترست امریکا و اروپایی ها با ما درمذاکرات کنار بیایند تا ما هم در مبارزه با داعش و تروریسم!‌ کمکشان کنیم. 

روسیه به همراه چین از این حادثه برای سرکوب کردن اقلیت های مسلمان و مناطق ناآرام خودشان استفاده خواهند کرد. روسیه همیشه با مشکل چچن روبروست و چین سرکوب اویغورهای سین کیانگ را به  تروریسم ربط می دهد. این باعث می شود فریادهای مردم و معترضانی که دچار مشکلات و گرفتاری هستند خفه شود چون همه به اسم مبارزه با تروریسم رفتارحکومت ها را توجیه می کنند. این سیاست در پاکستان٬ هند ٬ عربستان٬ مصر٬ کشورهای خلیج فارس هم دنبال خواهد شد. 

اسراییل که نزده از قبل خودش می رقصید از این حادثه به عنوان نمونه دیگری در اثبات افراطی گری مسلمان ها و مظلوم نمایی صهیونیست ها وبیشتر کردن فشار بر فلسطینی ها و وسیع تر کردن زمین دزدی هایش استفاده می کند. 

۳- ساکنان کشورهای خاورمیانه و اسلامی هم خودشان چند دسته هستند:
یک عده مخالف هرگونه حمله و کشته شدن بی گناهان! هستند. مثلا کانون نویسندگان ایران تصمیم می گیرند در حمایت از آزادی بیان و حمایت از کاریکاتوریست های فرانسوی ( و در واقع به نشانه دهن کجی به دین اسلام) تجمع برگزار کنند. 

یک عده دیگر به عاملان این حادثه آفرین می گویند و نهایتا گروه سوم در تلاشند تیراندازی را به نحوی محکوم و به نحوی توجیه  کنند و در عین حال حقی برای مسلمانانی که بارها و بارها مورد اهانت این نشریه قرار گرفتند قائل باشند. 

گفته می شود دو نفر مرد مسلح که در کمال خونسردی و حرفه ای گری دست به تیراندازی زدند دو برادر به نام های شریف و سعید کواشی و الجزایری الاصل هستند. سازمان امنیت فرانسه مدتها آنها را تحت نظر داشته و یکی از آنها در اعزام فرانسوی ها برای داعش در عراق و سوریه فعالیت می کرده است. رسانه ها می گویند بعد از تیراندازی آنها فریاد الله اکبر و  انتقام پیامبر گرفته شد سرداده اند. 

اما کلید اصلی این اتفاق به نظر من نه در رابطه با داعش بلکه در رابطه با شارلی هبدو است. مجله ای هفتگی با تیراز ۳۰ هزار نسخه که عادت به اهانت به مسلمانان و خصوصا پیامبر اسلام داشت و تقریبا در همه شماره هایش چند کاریکاتور موهن در مورد حضرت محمد و حتی سایر ادیان منتشر می کرد. 

ظاهرا  فکر این حمله خیلی پیشتر از اینکه کارتونی از البغدادی منتشر شود در ذهن دو مظنون بوده است. شارلی هبدو بارها  کاریکاتورهای موهن منتشر کرده بود که یک بار باعث حمله به دفترش در سال ۲۰۱۱  شد. همان سال بیش از ۱۰۰ نفر در موج اعتراضات کشورهای اسلامی کشته شدند. بعد از این حادثه پلیس فرانسه برای مجله و سردبیرش محافظ گذاشت و اطراف مجله تا یکی دو ماه پیش همیشه پر از پلیس بود. 



اگر محمد برگردد
پیامبر به مرد می گوید من پیامبرم. و او در جواب میگوید خفه شو کافر



مسلمان ها علیه تروریسم
ما هم فرانسوی های کثیف هستیم

حیف از من یک بچه مدرسه ای بیشتر نیستم
موشک اسراییلی: اوپس ببخشید

این ها تنها چند عدد از کاریکاتورهای معتدل و مودبانه شارلی هبدو هستند و یک سرچ ساده میتواند کاریکاتورهای نفرت انگیز و بی ادبانه آنها خصوصا چندتایی که حتی اهانت به مقدسات مسیحیت و بانوی بزرگ مریم سلام الله علیها و خود عیسی بن مریم علیه السلام هستند را٬ نشان بدهد.  تقریبا تمام ۴ کارتونیستی که دیروز کشته شدند کسانی بودند که این عکس ها را می کشیدند. بنابراین شاید حتی بهتر بود وزارت خارجه ایران در این مورد خردمندانه سکوت اختیار می کرد و مثل خود آمریکایی ها و هم پیمانانشان در عراق و افغانستان ٬ سایر کشته شدگان این حادثه را تلفات جانبی یا collateral damage  به حساب می آورد. 

وقتی اروپایی ها یا امریکایی ها حقی به عنوان آزادی بیان freedom of speech برای خودشان قائل می شوند باید به فکر نتایجش و اینکه عده ای در میان یک میلیارد و هفتصد میلیون نفر مسلمان برای خود حق آزادی ابراز freedom of expression‌ دارند را هم در نظر بگیرند. 

اما
اتفاقاتی از این دست که تنها مختص عصرکنونی نیست بازهم اتفاق خواهد افتاد مگر اینکه مسیحیان و یهودیان - بجز درصد کمی از آنها-  دست از رفتارخصومت آمیزشان در قبال مسلمانان و اهانت به آنها بردارند.