Tuesday, October 23, 2012

رییس جمهور: همه کاره یا هیچ کاره؟



دیروز من جایی بودم ٬ بحث نامه اخیر رییس جمهور به رییس قوه قضاییه مطرح شد و بعد به موضوعات دیگری -منجمله اقتصاد و دلار وغیره هم کشیده شد. وانگار که ملت همه حقوق شان را به دلار می گیرند و به دلار خرج می کنند و همه سفرهایشان را به خارج از کشور می کنند که اینقدر بالا یا پایین رفتن دلار برایشان اهمیت حیاتی پیدا کرده است. بهرحال هرکسی رسما هرچیزی در مورد رییس جمهور خواست گفت و من در سکوت به کارم ادامه دادم و در عین حال به حرفهای آنها گوش می دادم -و البته آنها می دانند من طرفدار احمدی نژاد هستم- بعد ناگهان یکی از آنان رو به من کرد و گفت : چه تحملی داری! این حرف ها را می شنوی و اعتراضی نمی کنی و من در جوابش گفتم : «خب! شماها نظرتان با من متفاوت است ولی حق ابرازش را دارید چون اگر کسی در این مملکت حق ابراز نظرش را هم نداشته باشد که وضع باید خیلی خراب باشد.» بعد همان فرد ناگهان زد زیر خنده و به بقیه گفت :« می بینید؟ طرفدارهایش هم مثل خودش زبان درازند و متلک می اندازند.» ( در حالی که من اصلا قصد متلک گویی نداشتم ولی او حرف من را متلک برداشت کرد) . اما این حرف ها - و سرمقاله پریشب کیهان که در آن از مصلحت هایی دم  زده و عدم اجازه بازدید رییس جمهور از زندان او.ین را توجیه ( و به نوعی ماستمالی) کرده٬  من را به این فکر انداخت که واقعا فارغ از هیاهو ها و لج و لجبازی های سیاسی رییس جمهوری که ۷ سالست در مسند قدرت است و چند ماهی دیگر به پایان دوره اش نمانده حق دیدار از یک زندان را ندارد؟  ( بگذریم که رییس جمهور در نامه دومش + نوشته شاید قصد او حتی دیدار با جوانفکر نبوده و فقط می خواسته از این ندامتگاه بازدید کند.). واقعا سیاسیون ما کجا ایستاده اند؟ ما کجا ایستاده ایم؟ 

- کیهان پریشب نوشته بود که رییس جمهور حق نداشته نامه خودش به رییس قوه قضاییه را علنی کند. اما من عقیده دارم بدون رجوع به اتفاقات ۷ سال گذشته نمی توان پاسح درخوری به کیهان داد : ۱- یک بار نامه آقا به ٰاحمدی نژاد علنی شد . چه کسی این کار را کرد ؟  خود آقا یا احمدی نژاد یا طرفی سوم - که یکی از اعضای هیئت رییس مجلس قبلی بود - و موضوع به او هیچ ارتباطی پیدا نمی کرد ؟ و در آن زمان آیا کیهان بازهم از افشای نامه محرمانه ابراز ناراحتی کرد یا مثل همیشه آب را گل آلود کرد و از رییس جمهور طلبکار شد؟  ۲- بار دیگر احمدی نژاد به دیدار یکی از فقهای محترم قم رفت و در آن دیدار اتفاقات سازمان ملل و حرف هایی که وزیر خارجه ---بعدا دشمن شده اش-- به او گفته بود را برای آن فقیه عالیقدر تعریف کرد. فیلم این ماجرا پخش شد. آیا کیهان پرسید یکی از اعضای آن بیت محترم به چه اجازه ای چنین فیلمی را پخش کرده است؟ خصوصا که جلسه خصوصی بود و کسی که فیلم را منتشر کرد نه خود آن فقیه و نه رییس جمهور بودند. ۳- رییس جمهور نامه ای به استانداران و فرمانداران نوشته بود و از آنها خواسته بود زیر بار فشارها و دخالت های بی جای نمایندگان مجلس در امور مدیریتی شهرستان یا استان خود نروند.این نامه را سایت ... نیوز که طرف سوم محسوب می شود٬ منتشر کرد. آیا کیهان بازهم سوالی کرد یا نه ؟ اینها فقط سه مورد دم دستی هستند که نگارنده به یاد دارد ولی موارد بیشتری هم مطمئنا در کار بوده است. سوال اینجاست که اگر رییس جمهور نامه ای که خودش نوشته شده است را منتشر کند متهم به انواع فرافکنی ها و تلاش برای خدشه دار کردن حیثیت و مصلحت وچه و چه می شود ولی اگر دیگرانی نامه نگاری های او را منتشر کنند هیچ وقت مورد سوال یا بازخواست قرار نمی گیرند. به نظر من رییس جمهور کاری را کرده که با او کرده اند. « جوابِ
های٬ هوی است» - بعلاوه کیهان بگوید بلاخره رییس جمهوری که ۲۴ میلیون نفر به او رای داده اند حق بازدید از یک مجموعه را دارد یا نه؟ اگر کار احمدی نژاد دخالت در امور قوه قضاییه است پس چرا مجلس و قوه قضاییه در کار او دخالت می کنند. اگر نیست پس اجازه و مصلحت و این بازی ها را درآوردن چیست ؟

-- طبق این لیستی که سایت صریح نیوز منتشر کرده
+ این افراد در چند سال گذشته از زندان او.ین دیدار کرده اند:  بازیکنان تیم پرسپولیس مرداد ۹۱- خانم مشیری همسر آقای قالیباف  شهردار تهران در سال ۸۶- خود‌ اقای قالیباف در سال ۸۷ ( لیست این سایت شامل سایر زندان ها هم می شود). حالا سوال اینجاست : همسر شهردار تهران می تواند از زندان دیدار کند٬‌ بازیکنان تیم فوتبال می توانند از زندان دیدن کنند و بعد رییس جمهور قانونی کشور که طبق قانون اساسی نفر دوم این کشور است حق بازدید از قبل اعلام شده - چه برسد به از قبل اعلام نشده !- را ندارد ؟ هرکسی می تواند متوجه بشود که اینجا پای موضوعاتی دیگر در میان است. موضوعات ( یا غرض ورزی هایی) که قوه قضاییه نمی خواهدعلنی کند و رییس جمهور مصر به مطرح کردن آنهاست.
 
--- سایت الف در مقاله ای به نام دستور کار از اقدامات اخیر رییس جمهور به نوعی انتقاد کرده و نوشته که مشخص نیست دستور کار رییس جمهور چیست؟ واز برنامه رییس جمهور برای تشویق مدال آوران المپیک و روز حافظ و اینکه قصد بازدید از او.ین را دارد انتقاد کرده اما همانطوری که بعضی ها در کامنت های همان نوشته جواب داده اند از رییس جمهور چه توقعی دارند؟ مثل پروفسور بالتازار یک معجون جادویی درست کند وبا خواندن اجی مجی لاترجی هرمشکلی را حل کند؟ آنهم بخشی از مشکلاتی که مسببش آقایان هستند نه او ؟ واقعا از رییس جمهوری که رییس مجلس قانون او را لغو می کند ٬ نماینده ها در امورش دخالت می کنند ٬ اختیار و سکان سیاست خارجی را از او گرفته اند و خیلی ها دلشان می خواهد حتی کمیته مشورتی درست کنند و به حالت فوق العاده کشور را اداره کنند بلکه برای چند روز احساس ریاست جمهوری را هم داشته باشند- دیگر چه توقعی دارند؟ وقتی حتی در مورد یک مدیر دست دوم - که در حوزه اختیارات وزیر است- مدتی کشور را به هم می ریزند ٬ وقتی دائم چماق استیضاح و رای عدم کفایت و بنی صدریزاسیون را به رخ می کشند و می گویند صدارتش دیگربه صلاح نیست ٬ پس چه توقعی از او دارند ؟  توقع دارند سرخم کند و زیر بار حرف آنها برود؟ بعضی ها سرخم می کنند  اما بعضی ها مثل احمدی نژاد سر خم نمی کنند. رییس جمهور یا شخص دوم هست یا نیست. اگر هست پس فرمانش لازم الاجراست. اگر نیست پس دیگر چه انتظاری دارند ؟ نمی شود « نومن به بعض بود و نکفر به بعض ». احمدی نژاد همینطوری هم که به سحر و جادو و فرقان و فرماسونری و اولین خطر از صدر اسلام تا حالا متهم شده است.  والله ابوجهل و معاویه و شمر و یزید و خولی را هم بزرگترین خطر از صدر اسلام معرفی نکرده اند که او یا اطرافیانش را کرده اند. از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ هم هر کسی بیاید هرکاری کند وهرگِلی به سر مردم بگیرد و هر خرابکاری که بکند همه را پای دولت های احمدی نژاد خواهد نوشت.

---- می گویند از آدمی که چیزی برای از دست دادن ندارد باید ترسید. اما من می گویم از آدمی که چیزی برای از دست دادن دارد ولی نمی ترسد که آن را از دست بدهد باید بیشتر ترسید.  احمدی نژاد دیگر به این نقطه رسیده است. من جای سیاسیون بودم از این مرحله  به بعد دیگر پا روی دم احمدی نژاد نمی گذاشتم چون کارهای او -خوشمان بیاید یا بدمان بیاید غیر قابل پیش بینی هستند- و یک موقع  و درست در زمانی که توقعش را ندارند می زند تمام کاسه و کوزه و محاسبات آنها را به هم می ریزد.

----- همه ما ممکنست لحظاتی را تجربه کرده باشیم که به هیچ وجه حاضر نیستیم زیر بار حرف زور برویم. حتی اگر به ضررمان باشد یا بمیریم حاضر نیستیم  چون حرف زور خودش نوعی زور است. نگویید مسئله کشور و تحریم ها ودشمن و .. است که دشمن بیشتر از اینکه آن سوی مرزها باشد در آستین خودمان جا خوش کرده است٬  تا بحال احمدی نژاد هرچه سکوت و مدارا کرده دقیقا به همین دلایل بوده  اما به این نامه های اخیر به نظر می رسد او هم به این نتیجه رسیده که گاهی باید به ندای « بچرخ تا بچرخیم» لبیک سر داد.

------ اخرین دسته گل نمایندگان مجلس بسیار مستقل ! اینست که تصمیم گرفتند طرح تفحص از دانشگاه آزاد زمان جاسبی را به تعویق بیندازند. + درست مثل بدهی های بدهکاران به بانک ها که به عقب انداختند. درست مثل طرح نظارت بر مجلس که به همین سرنوشت دچار شد. این شبها سیما سریال کیف انگلیسی را دوباره نشان می دهد. دیدنش را از دست ندهید!



***پی نوشت : این نوشته در حد فهم نویسنده از اوضاع و جریانات سیاسی کشور بوده و هیچ ارتباطی به جایی یا کسی ندارد. در سایتی که فیلتر شده منتشر می شود و بدون اجازه نویسنده کسی حق انتشار آن را در سایت های (خصوصا فتنه گر) ندارد. مطالب این وبلاگ فقط برای خوانندگان محیط وب است.


Thursday, October 11, 2012

سخنی در باب اقتصاد و مجلس



۱- در دو هفته ای که گذشت اتفاقات زیادی در صحنه اقتصادی کشور افتاد. اول اینکه نرخ دلار به بالاترین حد خودش - و در مقابل نرخ ریال به پایین ترین مقدار برابری رسید- بطوریکه گفته می شود ریال ایران در ظرف یک سال گذشته بیشتر از ۸۰٪ ارزش خودش را از دست داده است. اتفاق بعدی شلوغی بازار بود و شعارهایی که داده می شد و خبرهایی که  سی ان ان  و بی بی سی و الجزیره از سقوط اقتصاد ایران ( و به تبع آن احتمال قریب الوقوع بروز بهار ایرانی! در ایران می دادند)٬ بعد کنفرانس خبری احمدی نژاد بود که در آن از اخلال گران بازار٬ کم کاری (عمدی؟) نیروهای امنیتی و البته نقش تحریم های غیر قانونی و فزاینده بین المللی گفت. بعد نوبت نمایندگان مجلس بود که باز خودشان را تبدیل به نخود هرآشی کردند و در مورد صحبت های احمدی نژاد شروع به جو سازی کردند و نهایتا پای مادر عروس هم به میان کشیده شد. مادام کلینتون در پاسخ به احمدی نژاد گفت نخیر! تحریم ها هیچ کاره هستند و تقصیر بی کفایتی دولت ایران است!( حالا یک نفر برود از مادام کلینتون بپرسد آخر سر تحریم های هوشمند شما اثر دارد یا نه؟ اگر دارد پس مسئولیتش را هم به عهده بگیرید و با افتخار بگویید تحریم هایمان اثرش را گذاشته است٬ اگر بی اثر هستند پس چرا آنقدر روی گزینه تحریم پافشاری می کنید و دائم دور دنیا دوره راه می افتید و کشورها را به تحریم تشویق و ترغیب می کنید و هرکجا کسی از در مخالفت با شما در بیاید آرنجش را می پیچانید؟


۲- یکی از اقوام نزدیک من ضرب المثلی خودساخته دارد : «هرجا کمی بوی سوختگی احساس کردی بدان تا تهش سوخته است!» این ضرب المثل در جاهای بسیار زیادی کاربرد دارد مثلا وقتی بازاریان محترم شعار می دهند « سوریه را رها کن فکری به حال ما کن»   من یاد « نه غزه نه لبنان» می افتم و احساس می کنم یک پای کار در حال لنگیدن است. وقتی بازار کمی ارام می شود و دولت به خواسته بازاریان تن می نهد ( زیر فشار مجلس و بقیه دوستان!) و قیمت دلار را برای آنها بازهم به صورت یارانه ای محسوب می کند که آنها به شغل شریف واردات بپردازند و بروند تلویزیون X و بنز و پورشه بیاورند وبفروشند و سود کنند ٬ وقتی کسبه امین حضور کرکره ها را می کشند پایین و کالاهایی که با نرخ دلار قبلی خریده شده را نمی فروشند تا بدانند دلار جدید چند است و به قیمت جدید بفروشند من احساس می کنم بازهم یک جای کار می لنگد. وقتی اکبر ترکان دوباره از احیای سیستم منسوخ کوپن!‌حرف می زند من احساس می کنم لابد از برچیده شدن سیستم کوپن عده ای ضرر کرده اند که دوباره به یاد راه انداختن سیستم بقالی افتاده اند.! وقتی خود امریکایی ها می گویند از داخل ایران به ما سیگنال می دهند که تحریم ها را بیشتر کنید + احساس می کنم یک عده دستشان توی دست هم است ٬‌از مجلس تا بازار تا موتلفه تا سایت های چندگانه و بقیه روزنامه ها و این وسط طبق معمول سود عده ای کم شده و عده ای دارند از نان خوردن می افتند ٬ عده ای قدرت را عزیزی از دست رفته می بینند که باید به سرعت برگردانده شود و این وسط چه سیبلی بهتر از کسی که چشم دیدنش را نداریم و منحرف است؟


۳- بعد ماجرای یارانه هاست. وقتی دولت در سری اول تهدید کرد با دخالت های بی جای مجلس و کم کردن بودجه یارانه ها نمی تواند کار را انجام بدهد مجلسی ها به سرعت عقب کشیدند ٬ اما وقتی دور اول یارانه ها به طرز معجزه آمیزی موفقیت آمیز از آب درآمد احساس غبن کردند٬ بهرحال این موفقیت پای دولت چه کسی نوشته می شد ؟ و بعد کارشکنی ها شروع شد. وقتی دولت اعلام کرد قصد دارد چند دهک را از یارانه ها حذف کند مجلس شلوغ کرد در صورتیکه همه می دانیم یارانه ماهی ۴۵ هزار تومان برای بعضی ها اصلا ارزشی ندارد٬ اما در عین حال آنرا می گیرند برای اینکه «کندن یک مو از خرس غنیمت است!». آنهم در حالیکه دولت اعلام کرده بود این یارانه را به همان چند دهک پایین تزریق و قیمت ها را آزاد خواهد کرد. بعد وقتی دولت طبق برنامه مصوب تصمیم گرفت از اول سال جدید دور دوم هدفمندی را اجرا کند بازهم مجلس دخالت کرد و چوب لای چرخ گذاشت و اخرین پرده این ماجرا وقتی بود که طرح یک فوریت توقف دور دوم را به بهانه تورم به مجلس بردند و همین امروز و فرداست که آنرا هم تصویب کنند. اما این وسط یک سوال بی جواب مانده است : چرا باید بزرگترین جراحی اقتصادی کشور که نهادی مانند صندوق بین المللی پول ---که کارش نسخه پیچیدن برای اقتصاد دیگران است --آنرا بسیار موفق و در جهت توسعه کشورتوصیف کرده متوقف شود؟

۴- وقتی دلار گران شد هر کس و ناکسی که چیزی برای فروش داشت روی قیمتش کشید و هیچ کسی نیست بپرسد کالای ساخت ایران هم باید گران شود ؟ کالایی که با نرخ قبلی دلار خریده و وارد شده هم باید گران شود ؟ ( این از ایرادات وارد به عدم نظارت کافی از سوی نهاد دولت است) این وسط چه کسی سود می کند؟ وارد کننده! وارد کننده کیست ؟ چه کسانی را باید بگوییم؟ درد اینست که نباید اسم بیاوریم اما واردات شکر این کشور دست اقوام کیست ؟ موز را چه کسی وارد می کند؟ کارتل واردات سیگار را چه کسانی هدایت می کنند؟ وقتی دلار گران می شود کالاهای وارداتی گران می شوند. کالاهای وارداتی و خارجی٬ شامپوی موی خارجی٬ یخچال خارجی٬ ماشین خارجی٬ لباس خارجی ٬ آدامس خارجی را من ( البته نه من نوعی!)می خرم یا آن آن کارگر جزء که ماهی ۵۰۰ هزار تومان( حداکثر) حقوق می گیرد و ۲۰۰ هزار تومان یارانه؟ پس این وسط صدای چه کسی از گرانی دلار و به تبع آن کالاهای خارجی درمی آید ؟ من  یا آن کارگر که ماشینی ندارد که پول بنزینش زیاد شود٬ قبض آب و برقش چندان زیاد نیست اما در عوض توانسته با همین یارانه ها پس از سالها! دستی به سر و روی زندگی اش بکشد ؟ آن زن مطلقه ای که با یک بچه به خانه پدرش برگشته و از قبل همین یارانه پول  ضروریاتی که مایل نیست از پدرش بگیرد را تامین می کند؟ و تازه کمی از آن را هم پس انداز می کند؟ یا آن اهالی روستایی که پولهای یارانه شان را روی هم گذاشته اند و چند تا چرخ خیاطی خریده اند و زنهایشان با آن چرخ خیاطی ها کار می کنند و به روستاهای اطراف لباس می فروشند ؟ آنها که هیچ کدام کالای خارجی استفاده نمی کنند.

۵- در اقتصاد وضعیتی وجود دارد که بعضی از کشورها گاهی ارزش نرخ برابری پول خود در برابر دلار را پایین می آورند. این کاریست که معمولا امریکا چین را به انجام دادن آن متهم می کند. البته اینگونه کشورها باید صادر کننده باشند تا وقتی ارزش پولشان در برابر دلار پایین آمد اجناس بیشتری را صادر و در مقابل آن پولی که تبدیل می شود به مقدار زیادتری برگردد. ( یک مثال ساده : فرض کنید دلار ۱۰۰۰ تومان باشد وقتی جنسی را ۱۰۰۰ دلار بفروشید یک میلیون تومان به کشور برمی گردد اما وقتی ۲۳۰۰ تومان باشد آن موقع ۲میلیون و ۳۰۰ هزار تومان دستتان را می گیرد) البته همانطور که گفتم این در شرایطی است که کشوری صادر کننده کالا و خدمات باشد. 

۶- علاوه بر مورد بالا تنها سودی که از بالارفتن قیمت دلار ( احتمالا) نصیب ما می شد این بود که وقتی واردات برای ما گران تمام شود مجبوریم تولید داخلی را با نیروی کار داخلی افزایش بدهیم. پس چرخ های اقتصادی به حرکت می افتد و شغل ایجاد می شود ٬ به تبع آن جرایم اجتماعی کمتر شده و وضعیت جوان ها هم بهتر می شود. وقتی تلویزیون مارک X  با دلار آزاد آنقدر گران تمام شود که مجبور شویم تلویزیون مارک Y  و Z ایرانی را بخریم در این صورت هم آن دو کارخانه ایرانی مجبور می شوند کیفیت خودشان را بالا ببرند هم رقابتشان باعث می شود قیمت کمی پایین تر بیاید ( برای فروختن جنس به شما تسهیلات بهتر یا کیفیت بهتر ارائه می کنند) به این ترتیب هم کیفیت محصول داخلی بالا رفته و هم بتدریج آن وارد کننده کشور همسایه احساس می کند چرا باید از ژاپن تلویزیون وارد کند وقتی نوع ایرانی با کیفیتش با طی مسافت کمتری ( از لحاظ بابری) هم هست ؟ بعلاوه نهایتا وابستگی ما به دلارهای نفتی کمتر می شود چیزی که سالهاست خواسته رهبر انقلاب آقای خامنه ای نیز بوده و هست و دائما از سوی ایشان تکرار شده است.

۷- شاید این میان در کوتاه مدت طبقه متوسط کمی دچار فشار می شد اما مانند مریضی که باید مدتی سختی دارو و درمان را تحمل کند در عوض آینده بهتری از نظر اقتصادی و سیاسی در انتظار کشورما می بود - چون کسی که قدرت اقتصادی دارد قدرت سیاسی هم خواهد داشت!- حالا این وسط می ماند کسی که همچنان علاقمند به مصرف کالاهای خار جی است. خب او هم اگر پول زیاد دارد می تواند کالای خارجی را که با ارز گران وارد شده و همچنان نرخش بسیار بالاست را ابتیاع کرده و لذتش را ببرد. 

۸-حالا براحتی می توان دید این اصحاب این مجلس و مجلس قبلی - که دانشگاه آزاد را از جیب پدرانشان وقف کردند و سال پیش هم با جنجال دیگری دولت را مجبور کردند نرخ سود بانک ها را بالا ببرد٬ در حالیکه دولت به شدت مخالف این کار بود - همراه با روزنامه بگیران و سایت ها و بقیه نوچه هایشان و آنهایی که پشت پرده همراهشان هستند -ولی خودشان را رو نمی کنند- چه به روز این مملکت آوردند  و خواهند آورد. این خیانتی است که حد و وصف ندارد اما در تاریخ باقی خواهد ماند.

۹- در ماجراهای سالهای ۲۸ تا کودتای سال ۳۲ ایران پس از ملی شدن صنعت نفت دچار تحریم های بین المللی -بخوانید انگلیسی- شد. وضع به حدی بود که مصدق دستور داد برای دوسال حج واجب ممنوع شود تا ارز از کشور خارج نشود. اما نهایتا مصدق با نقشه ای که سرش و قلبش انگلیسی و امریکایی بودند و دستها و پاهایش  ایرانی به زمین خورد و شد آنچه نباید می شد. این بند نوشته در پی تطهیر مصدق یا هیچ چیزی دیگر نیست. فقط اینکه هرکسی که از تاریخ درس نیاموزد دوباره به وضع بدی مجبور می شود همان درس تاریخ را از سر بگذراند. مجلس دوران مصدق به حدی با او بد تا می کرد که نهایتا مصدق مجلس را منحل کرد. روزنامه های دوران او مقالاتشان را بصورت تلگرافی از واشنگتن دریافت می کردند و عصر در روزنامه منتشر می کردند و کاریکاتورهای نابجا از او می کشیدند. کشور دچار تحریم بود ( مثل حالا) و از درون کسانی بودند که به لندن سیگنال می فرستادند ( مثل حالا) و البته مصدق سرسختی و ندانم کاری هایی داشت (ممکن است احمدی نژاد هم در قسمت هایی دچار اشتباه شده باشد چون او هم یک بشر است با معایب و مزایای خودش) اما آیا رواست بازی کردن در پازل دشمن؟ یا اینکه دشمن در واقع دوست است و همخون و هموطن را دشمن می پندارین ؟ و به آدم هایی که از شدت نفرت و کینه و حقد و حسد دیگر روز و شب ندارند چه باید گفت ؟ ایا اصلا برای آنها گوش شنوایی باقی مانده است؟

۱۰- روزی که سه تن از خوارج تصمیم گرفتند عمروعاص و معاویه و علی (ع) را بکشند توجیه شان این بود که امت از دست دعواهای این سه نفر خسته شده اند و تمامی مشکلات تقصیر این سه نفر است. اما اشتباهی که ازشدت دشمنی و افراط دچارش بودند این بود که نفهمیدند : اعرف الحق تعرف اهله اعرف الباطل تعرف اهله 
حق را بشناسی حق داران را می شناسی [ و به وظیفه ات عمل می کنی] و بدانی باطل کیست باطلان را خواهی شناخت.[و از آنها دوری می کنی]


**پی نوشت : این نوشته  یک نوشته شخصی در حد بضاعت نگارنده از فهم اوضاع اقتصادی و سیاسی کنونی کشور است و تنها برای قیام به رسالت عدم سکوت است . در سایتی که فیلتر شده است نوشته شده و ‌از هیچ یک از نمایندگان مجلس اسمی نبرده است. هیچ سایت خبری بدون کسب اجازه از نویسنده حق انتشار آنرا ندارد چون محتوای آن فقط برای اهالی وب ( بجز سایت های فتنه گر) است. 




Sunday, September 30, 2012

امریکا : منافق در ادعای دموکراسی



شاید در تاریخ معاصر ایران هیچ گروهی به اندازه منافقین ( مشهور به مجاهدین خلق) بین مردم -صرف نظر از هر سلیقه و مرام سیاسی - منفور نبوده باشد. روش های خشونت آمیز این فرقه در حذف فیزیکی کسانی که با آنها موافق نبوده اند و سیاست کورکورانه تبعیت در آن و مغزشویی اعضای آن بر وجه نفرت انگیز آنها افزوده است. همه ما که خودمان را ایرانی می دانیم و می خوانیم از دور یا نزدیک خانواده هایی را می شناسیم و دیده ایم که کسی از عزیزانشان را در ترور های کور این فرقه از دست داده اند. بهرحال ۱۷۰۰۰ شهید و قربانی کم عددی نیست که بخواهیم آنرا را با هر نوع توجیهی از اذهان بشوییم .
با این پیش درآمد مسئله اینست که دولت امریکا بر چه اساسی این گروه را از لیست سازمان ها و افراد تروریست بیرون آورده است ؟ 



اما شاید بهتر باشد اول بپرسیم امریکا به چه بهانه ای آنها را در لیست تروریست ها قرار داده بود ؟ توجیه امریکا برای تروریست خواندن منافقین از کشته شدن ۶ امریکایی و تلاش برای ربودن یکی از سفرای امریکا در ایران در دهه ۱۹۷۰ میلادی و قبل از انقلاب در ایران بدست منافقین سرچشمه می گرفت. حتی یکی از بهانه های بوش برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۱ این بود که صدام حسین به گروه های تروریستی چون مجاهدین خلق پناه داده و به آنها کمک رسانی می کند. در واقع امریکا منافقین را نه به خاطر اعمال و جنایاتی که علیه مردم ایران و بعدها در عراق علیه شیعیان و کردها انجام داده بودند --بلکه بخاطر کشته شدن چند تبعه خودش تروریست می دانست. 
و حالا دولت امریکا تصمیم گرفته خون آن چند تبعه را هم حلال حساب کند و دست به ریسک بزرگی بزند تا منافقین را باردیگر به صحنه سیاست برگرداند. اما این ریسک بزرگ چیست ؟ واقعیت یا خیال ( توهم بخوانید یا داستان از نوع دایی جان ناپلئونی)  باید قبول کنیم ایران و امریکا روزی -در آینده دور یا نزدیک فرقی نمی کند و چه به بهانه اتمی و چه اسراییل و چه  هرچیزی دیگر- با هم سرشاخ خواهند شد و رویارویی نهایی راعلم خواهند کرد. و از آنجایی که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد پس می توان نتیجه گرفت امریکا هم منافقین را برای چنان روز رویارویی نهایی می خواهد -چون از همین حالا از پیروزی خودش مطمئن است!- روزی که بتوان آنها را با عنوان اپوزیسیون قانونی ایران در خارج از ایران علم کرد و بعد آنها را به عنوان حکومت قانونی ایران به رسمیت شناخت و بعد با دموکراسی از راه بمباران و جنگ آنها را دوباره به مردم ایران تحمیل کرد .کمااینکه از همین حالا سناتورهایی در کنگره امریکا هستند که پیشنها می دهند  اوباما٬ مریم قجر رجوی را رییس جمهور ایران بخواند. امریکا مدعی است این گروه سالهاست دیگر دست به اعمال تروریستی نزده است و در واقع منظورش اینست که سالهاست علیه منافع امریکا دست به اقدامی نزده وبا آنها انواع همکاری ها را داشته است. بخصوص که سیمور هرش خبرنگار امریکایی کمتر از یک سال پیش در مجله نیویورکر فاش کرد که منافقین تحت نظر وزارت خارجه امریکا در یکی از پایگاه های ارتش در صحرای نوادا آموزش های مختلف می دیده اند. + 
 منافقین همچنین سالهاست دست در دست موساد علیه برنامه اتمی ایران ( و همچنین در ترور دانشمندان هسته ای) و سایرخرابکاری ها در ایران نقش داشته اند چنانچه در جریانات سبز بعد از انتخابات ریاست جمهوری هم به همراه یک فرقه ضاله دست به انواع شرارت ها زدند و اصولا از زمانی که مثل آفتاب پرست دوباره رنگ عوض کرده و این بار همراه سرمایه داری شده اند دیگر خطری برای غرب ندارند و در راستای منافع آنها حرکت می کنند. اما این وسط می مانند دو گروه: یکی ایرانی ها و دیگری عراقی ها. عراقی ها تا آنجایی که در توان داشتند با وجود آنها در خاک خودشان مخالفت کردند و نهایتا تا پایان امسال همه آنها را با اردنگی بیرون خواهند کرد. هرچند امریکا و دولت های غربی مدعی بودند عراق تحت فشار ایران دست به این کار می زند اما می توان با یک حساب سرانگشتی دید عراقی ها ( بخصوص کردها و شیعیان) از منافقین کم زخم نخورده اند و برای بیرون کردن آنها هم به فشار ایران احتیاج نداشتند. 
منافقین در چند سال اخیر دست به کمپین بزرگی زده بودند تا بتوانند سری میان سرها بیرون بیاورند و خودشان را از ننگ تروریست بودن پاک کنند . برای همین هم پول های هنگفتی به جیب سیاستمداران عمده امریکایی بخصوص سناتورها و نمایندگان کنگره می ریختند تا به نفع آنها سخنرانی کنند. کسی واقعا نمی داند این پول های کلان واقعا از کجا به دست آنها می رسد اما مسلما می توان دست اسراییل و بودجه های سری امریکا وخصوصا CIA‌ را پشت آنها دید.   

بهرحال با خروج رسمی نام منافقین از لیست تروریست ها - چون بطور رسمی سالهاست عملا ابزار دست دشمن هستند- دولت امریکا بازهم عمق دشمنی و کینه  و نفرتش را نسبت به ایران و مردم آن نشان داد. کینه و دشمنی ای امریکا که هیچ راهی برای تسکینش نمی بیند. چند روز پیش یکی از اساتید بنام دانشکده .. دانشگاه تهران سر کلاس درس در مورد امریکا حرف می زد و اینکه ما امریکا را نشناخته ایم و وقتی هم مرگ بر امریکا می گوییم واقعا نمی دانیم مرگ بر چه چیزی می گوییم. شاید این حرف تا حدودی درست باشد اما امام امریکا را از همه بهتر شناخته بود وقتی آنرا شیطان بزرگ خواند. شاید این نامگذاری کمی اغراق آمیز به نظر برسد اما امریکا همان طاغوتی است که برای حفظ تاج و تختش دست به هرکاری می زند و «انا ربکم الاعلی» سر می دهد و همیشه هدفش وسیله اش را توجیه کرده ٬ میکند و خواهد کرد. این کار امریکا یعنی دهان کجی به همه آن افرادی که بی گناه به دست منافقین ترور و کشته شدند. دهان کجی به تمام مادرانی که داغ پسرانشان را دیدند ٬ همسرانی که شوهررا از دست دادند وسالها سختی کشیدند و فرزندانی که برای همیشه بدون پدر ماندند.

امریکا ثابت کرده است دموکراسی لقلقه زبانی ست که برای تنها خودش و دوستانش خوبست. هرکسی با آمریکا مخالفت کند تروریست و هرکسی با دشمنان امریکا دشمنی کند دوست و آزادی خواه خوانده می شود. هرکس به یهودی ها بند کند یهود ستیز و هرکس با اسلام بیشتر مخالفت کند بیشترروشنفکر و دارای آزادی بیان خوانده می شود. .. با این وصف آیا می توان برای مناسبات آینده ایران و امریکا دورنمایی متصور بود؟ 
   

Monday, September 17, 2012

امریکا در کنج بد فهمی



« می دانم تصاویری که از تلویزیون هایتان می بینید ناراحت کننده هستند ولی یادمان نرود که پشت هرکدام ازاین جمعیت خشمگین وعصبانی میلیون ها نفری هستند که آرزوی آزادی و احترام و شرفی را دارند که پرچم ما نماد آنهاست»
                                                                                               برک اوباما- رییس جمهور امریکا- نطق هفتگی   

« دیدن این اتفاقات برای دیپلمات های امریکایی که در پناه دیوارهای سفارتخانه مخفی شده اند کمی عجیب است [ چون آنها بودند که ] به این مردم ٬ این معترضین کمک کردند ٬ به آنها صدایی برای شنیده شدن دادند و به آنها اجازه دادند [ آزاد باشند] که حالا بتوانند این اعتراضات ضد امریکایی را راه بیندازند » ریچارد انگل٬ شبکه NBC -قاهره

با گذشت تقریبا یک هفته از اعتراضات خاورمیانه ( که البته محدود به خاورمیانه هم نماند) سوالات و تحلیل ها در مورد علل و ظرف این اتفاقات آغاز شده اند. مهمتر ازهمه امریکایی ها هستند که کانون نفرت و هجوم بودند و هستند و حالا مشغول برآورد کردن صدمات و ضررهای وارد شده هستند. بعد از چند روز گیجی ناشی از عدم درک اوضاع ٬ حالا امریکایی ها همگی متفق القول چند خط مشخص را دنبال می کنند و آنرا به خورد دنیا و متحدانشان می دهند. این چند خط آنطوری که من متوجه شده ام عملا این موارد هستند: 

۱- امریکایی ها به شدت از دست محمد مرسی رییس جمهور مصر عصبانی هستند. مرسی در روز اول حمله به سفارت امریکا سکوت کرد و بعد هم وقتی در بروکسل در این مورد حرف زد اول بی احترامی و اهانت به اسلام و حضرت محمد (ص) را محکوم کرد و بعد هم حمله به سفارت ها در بنغازی و قاهره. البته تاکید کرد که دولتش مسئولیت حفظ سفارتخانه را جدی می گیرد اما امریکایی ها هم از دست دیر محکوم کردن او ناراحت هستند و دیگر اینکه عقیده دارند پلیس مصر در مقابله با معترضان شدت عمل چندانی به خرج نداده است. از طرفی فکر می کنند او مسئول و رییس اخوان المسلمین است ( که در واقع نیست) و می پرسند اوکه رییس این گروه است چرا اجازه داده اخوان اعلام تظاهرات سراسری کند یا حتی بدتر چرا اخوان عواملش را به خیابان های قاهره نفرستاد تا مردم خشمگین را آرام کنند . اینست که اوباما در مصاحبه با شبکه اسپانیایی تله موندو حرفش را زد و گفت «مصر نه متحد ماست نه دشمن ما !» به این ترتیب مصر از افتخارمتحد امریکا محسوب شدن محروم شد. و حالا هم زمزمه هایی در مورد شرط  و شروط ادامه کمک ها به مصر و لیبی و یمن بلند شده اند.
 ( توضیح آنکه :  در ماه اول ریاست جمهوری مرسی سه مقام بلندپایه امریکا به قاهره رفتند٬ وزیر خارجه- وزیر دفاع و رییس ستاد مشترک ارتش- تا به مصر دوستی و حمایت های امریکا را یادآوری کنند)

۲- امریکایی ها حالا شروع به القا کردن این خط کرده اند که این جمعیت خشمگین و عصبانی و متنفر تنها بخش کوچکی -صدها نفر و شاید با اغماض چند هزار نفر- از جمعیت کشورهای مورد نظر هستند و همه مردم این کشورها با این اقدامات موافق نیستند و تنفر از واشنگتن تنها محدود به بخش کوچکی می شود که یا سفلی هستند یا فناتیک و رادیکال !‌ و همه باید توسط دولت هایشان کنترل و سرکوب شوند. 

۳- البته امریکایی ها طبق معمول چشم هایشان را به روی این واقعیت بسته اند که ۴۰ سال از سادات و مبارک حمایت کرده اند و گازهای اشک آور امریکایی بودند که در روزهای آخر منتهی به انقلاب مصری ها بر سر و صورت مردم می ریختند و آنها پوکه های خالی را جلوی تلویزیون ها می گرفتند و به امریکا فحش می دادند.( در بحرین همین اتفاقات هرروز تکرار می شود)  یا اینکه اوباما و دولت امریکا تا روزهای اخر از مبارک حمایت کردند و وقتی برایشان محرز شد که مبارک ماندنی نیست نقشه ای کشیدند تا عمر سلیمان را به جای او بنشانند - نقشه ای که با موفقیت همراه نشد.

۴- امریکایی ها حالا می گویند این بهار عربی بود که این مردم را آزاد کرد و امریکا هم با پیام دموکراسی و آزادی اش یکی از پایه گذاران این اتفاقات بود و حتی اجازه آنرا صادر کرد! بنابراین استفاده از این ظرفیت و حمله متقابل به امریکا منتهای نمک نشناسی است. بعلاوه اصلا علت این اتفاقات چیست ؟ اینکه این جمعیت خشمگین عمدتا در دوران همان دیکتاتورهای سرنگون شده به دنیا آمده و بزرگ شده اند و هیچ تلقی از آزادی های مختلف- منجمله آزادی بیان در بند اول قانون اساسی امریکا- ندارند. آنها چون همیشه برای همه چیز نظر دیکتاتورهایشان را خواسته اند بنابراین  نمی توانند درک کنند دولت امریکا در تهیه این فیلم هیچ کاره بوده پس تقصیر این مردم هم نیست و به مرور زمان به بلوغ فکری خواهند رسید و لیبرال و مترقی خواهند شد و این اتفاقات در آینده تکرار نخواهد شد. البته امریکایی ها ترجیح می دهند به تظاهرات در لندن و سیدنی و پاریس و بلژیک که مردم آنها همه مترقی و دموکراسی طلب هستند اشاره ای نکنند. 

۵- اولین واکنش دولت اوباما ٬ شخص خود او و مادام کلینتون به حمله به سفارت خانه ها محکوم کردن آنها بود و نه چیزی دیگر. دو روز بعد هیلاری دوباره بازگشت و به مردم اطمینان داد که دولت امریکا در تهیه این فیلم  نفرت انگیز هیچ نقشی نداشته و البته تهیه این فیلم در چهارچوب آزادی های مردم است. البته کاملا معلوم است که هیچ کس در دولت اوباما به شخص مجهول الحالی به نام سم بسیل یا هرکسی دیگر دستور ساخت آنرا نداده ٬ اما به تدریج روایت خود این فرد - که ۱۰۰ یهودی به او ۵ میلیون دلار داده اند تا این مزخرفات را در زیرزمین یا حیاط پشتی خانه اش بسازد و روی یوتیوب بگذارد- از همه جا محو شد و انگار نه انگار که این وسط پای قبیله ای از اسراییلی ها در میان بوده است. 

۶- دولت اوباما همین حالا تفنگداران دریایی اش را به یمن اعزام کرده ٬ ناوهایش را به سواحل لیبی و هواپیماهای بدون سرنشینش را در همه جای منطقه. و وعده داده تمام کسانی که در اتفاقات حمله به سفارتش در بنغازی دخالت داشتند را به سزای عملشان برساند. افراد بعدی که در حملات این هواپیماها کشته شود در لیبی خواهند بود ٬ با حضور تفنگداران دریایی در صنعا مخالفت ها و انفجارها در یمن بیشتر خواهند شد و امریکا بیشتر و بیشتر در باتلاق خاورمیانه فور می رود. چون هر واکنش امریکا فقط منجر به پیوستن افراد بیشتری به گروه های سلفی و غیرسلفی مخالف واشنگتن می شود. 

۷-  امریکا از شرکت گوگل خواست ویدئو را از روی سایت بردارد. گوگل این تقاضا را مخالف بندهای اساسنامه خود خواند و قبول نکرد هرچند لینک های ویدئو در لیبی ٬ مصر ٬ پاکستان٬ هند و اندونزی را بست و افغانستان و پاکستان و هند خودشان هم یوتیوب را بالکل فیلتر کردند. بماند که این دولت امریکا و هیلاری بودند که استفاده از یوتیوب و توییتر را به مخالفان سبز در ایران توصیه می کردند و بعدتر همان ها علیه دیکتاتورهای دلبند امریکا بکار رفت. 

۸- یک انیمیشن داستانی-مستند و ضد اسراییلی هست به نام « والس با بشیر» که به بازخوانی کشتار صبرا و شتیلا می پردازد. این فیلم را یک کارگردان اسراییلی به نام اری فولمن ساخته و فیلم بسیار قشنگی است که جوایز زیادی هم گرفته است. چندین نسخه این فیلم روی یوتیوب بطور کامل بود اما اخیرا شنیده ام که  یوتیوب تمامی آنها را از روی سایتش برداشته و شاید فقط بتوان تریلر هایش را دید.  البته برای برداشتنش نیاز چندانی به فسفر سوزاندن نیست و به راحتی میتوان حدس زد که چرا!  

۹- نهایتا اینکه در تمامی تحلیل هایی که در مورد اتفاقات این هفته می خوانم و می بینم و می شنوم هیچ کدام رسما و غیر رسمی به نفس اتفاقی که افتاد و آنهم بی احترامی به پیروان یک دین بزرگ بود اشاره نمی کنند. اصولا هیچ کدام این اتفاق را دلیلی بر حملات نمی دانند. بیشتر این تحلیل ها براین موضوع استوار هستند که حملات به سفارت خانه به دلیل سالگرد یازده سپتامبر و از پیش طراحی شده بوده اند. هیچ یک اما٬  این تلقی که این فیلم عمدا در سالگرد یازده سپتامبر منتشرشد٬  را در نظر نمی گیرند. همانطور که گفتم نام و نقش اسراییلی ها کاملا پاک شده است. بنابراین امریکایی ها طبق معمول ترجیح دادند سرشان را مثل کبک زیر برف فرو کنند و هیچ صدایی را بجز وقتی که با نظرات خودشان هماهنگ باشد ٬نشنوند. اعتراض هم نوعی آزادی بیان است . اما آزادی بیان از نظر امریکا فقط برای خودش ٬ دوستان و متحدانش و مخالفان دولت های دشمن پذیرفته شده است و نه هیچ کس دیگر.

۱۰- حمله به سفارت خانه امریکا در لیبی درست یادآور حمله به سفارت این کشور در تهران ۱۹۷۹ بود. اتفاقی که منجر به شکست کارتر در انتخابات شد. آیا این سرنوشت اوباما هم خواهد بود ؟ بعید می دانم چون آن اتفاق همراه با ۴۴۴ روز گروگان گیری بود اما حالا چنین وضعیتی وجود ندارد. اما امریکایی ها هرگز زخم و درد آن را فراموش نمی کنند و شاید به نوعی بتوان گفت این ایرانی ها بودند که برای اولین بار روی دنیا را برای حمله به سفارت های امریکا باز کردند. ( هرچند خودشان هم قربانی چنین اتفاقی در لندن و بعدها افغانستان شدند) و نهایتا آنکه می دانید نفر بعدی که توسط هواپیماهای بدون سرنشین امریکا کشته می شود چه کسی خواهد بود ؟ این فردی که در عکس می بینید و در حمله به سفارت های غربی در خارطوم حضور داشت . جرمش ؟ القاعده در لباس مبدل بنفش بوده که بطور فعالانه در حمله به سفارتخانه ها و اتش افروزی علیه منافع امریکا شرکت داشته است و همین بلوز بنفش که دگمه هایش باز است و آن زیرپوش سفید و بدن لاغر برای اثبات وابستگی او به القاعده کافیست.  


حمله به سفارت آلمان در خارطوم

پی نوشت : انتشار هرگونه مطلبی از وب لاگ در هر کجا منوط به کسب اجازه از نویسنده است.         

Thursday, September 13, 2012

وقتی چاقو دسته خودش را می برد





ضرب المثلی هست که می گوید چیزی که عوض دارد گله ندارد. و این ضرب المثل را می شود برای رفتار اهالی بنغازی و ماجرای کشته شدن یا مردن سفیر امریکا در لیبی هم دید. دیدن عکس های سفیر مرده هم امر قابل توجه یا حتی خوشحال کننده ای نیست اما امریکایی ها باید روزی که  مخالفان را در لیبی مسلح می کردند می دانستند که این سلاح ها روزی دوباره علیه خود آنها استفاده خواهد شد و همه خودشان را تا ابد مدیون آنها نمی دانند. 


کریس استیونز -سفیر امریکا در لیبی- گفته می شود در جریان آتش سوزی کنسول گری در زیر زمین پنهان شده و همانجا خفه شده است



  لیبی- سگ هار خاورمیانه- دوست هنگام دیدار رایس و بلر -همکاری با قذافی ٬ دزدیدن مخالفان او توسط سیا در کشورهای مختلف٬ شکنجه غرق مصنوعی و بعد  پس فرستادن آنها به لیبی برای شکنجه توسط قذافی- بهار عربی- اهالی مظلوم بنغازی در زیر چکمه های ظلم قذافی- دموکراسی- مخالفان  سلفی- القاعده- جهادیست- تندرو- رادیکال- حمله از پیش طراحی شده.. همه اینها مزخرفاتی است که امریکایی ها در هرزمان و دوره ای به زبان آورده اند تا کارهای خودشان و دیگران را با آنها توجیه کنند. اما بازهم به قول ضرب المثل های قدیمی خودمان «شترسواری دولا دولا ..امکان ندارد والا بلا..» امریکایی ها همین کارها را پیش از این در افغانستان کرده اند. انواع گروه های تندرو را برای جنگ با حکومت شوروی با انواع سلاح ها و موشک های استینگر مسلح کردند٬ با کمک سرویس اطلاعاتی پاکستان ISI و پول های نفت سعودی ها القاعده را راه انداختند و  بعد همان ها شدند بلای جان امریکا.  امریکا همین کار را همین  حالا در سوریه هم انجام می دهد و بعد همین مخالفان سلفی --که مردم را لخت به دار می کشند و از بالای ساختمان به پایین پرت می کنند و بچه ها را گردن می برند و بعد ویدئوهایش را با افتخار به یوتیوب می فرستند ---روزی هم به سفارت امریکا حمله خواهند کرد. حالا هیلاری بیاید و ژست غم انگیز به خودش بگیرد و بگوید «امریکایی ها می گویند ما که به مردم بنغازی کمک کردیم پس چرا ؟  چون آنها مخالف ارزش های ما هستند»
هفته پیش سلفی ها در شهر زلیتان در نزدیکی بنغازی به یک آرامگاه حمله و آنرا با بولدزر به خاک یکسان کرده بودند ٬ البته آنها مدعی بودند این آرامگاه متعلق به یک شیخ صوفی است اما از انجایی که در شمال آفریقا آرامگاه شیوخ شیعه بسیار زیاد است می توان به احتمال زیاد حدس زد آن آرامگاه که حتی کتابخانه نفیسش هم از حمله سلفی ها در امان نماند متعلق به یکی از شیوخ شیعه بوده باشد و سلفی ها هم که شیعه را مشرک می دانند. چه برسد به مسیحی ها و بقیه! 

مسئله تنها دخالت های بی جای امریکا در امور مردم خاورمیانه و قلدری هایش و تعویض رژیم ها و جنگ راه انداختن از جیب مردم خاورمیانه نیست. مسئله در واقع بیشتر به سیاست های امریکا در خاورمیانه برمی گردد که باعث تنفر می شود. مسئله آزادی بیانی است که اگر رییس جمهوری در مورد هولوکاست حرف زد لعن و طعن و نفرینش کنند ٬ اگر دانشمندی در این مورد تحقیقی کردند از کار بی کار و بایکوتش کنند ولی اگر یهودی ها پول دادند و پیامبر اسلام را - با عرض معذرت به خدمت امام زمان- زن باز و بچه باز و اولین مسلمان را یک الاغ نشان دادند همه از آزادی بیان حرف بزنند. و این اولین بار نیست. جشن قرآن سوزی راه می اندازند. کاریکاتور چاپ می کنند. کتاب سراسر اهانت منتشر می کنند و بعد توقع دارند نفرت انباشته نشود و همه پلورالیست باشند. مسئله اینست که همه از نوع لیبرال های امریکایی مسلکی نیستند که حمله به سفارت امریکا را محکوم می کنند اما حتی برای یک لحظه جرات نمی کنند بگویند امریکا نباید هرنوع آزادی بیانی را اجازه بدهد ( منصف مرزوقی) مسئله ٬ مسئله حکومت هایی است که خیلی نگران حقوق بشرند اما نگران بی احترامی به عقاید بقیه بشر نیستند چون بشر به عقیده آنها همان ادم های سفیدپوست چشم آبی ساکن شمال نیمکره غربی هستند که یا مسیحی هستند یا احیانا یهودی و دینشان دموکراسی است و خدایشان پول! و کسی که به پول بی احترامی نمیکند!  مسئله ٬ مسئله خادم حرمین شریفینی است که جرات نمی کند به امریکا در مورد اهانت به صاحب حرمی که خودش را خادمش می داند! اعتراض کند. یا اردوغانی که در ظاهر بر رییس جمهور اسراییل خشم می گیرد اما جرات حرف زدن به امریکا را ندارد. مسئله همان مسئله اسلام ناب و اسلام امریکایی است و دعوای این دو که از خود اسلام هم قدیمی تر است. مسئله  اینست که یهودی ها و مسیحی ها از روزی که پیامبر اسلام ظهور کرد هرگز نخواستند پیامبری او را به رسمیت بشناسند چون طبق کتاب های خودشان موظف بودند به او ایمان بیاورند « تو را می شناسند آنچنان که بچه هایشان را می شناسند» و آنها چنین چیزی را نخواستند. اینست که هنوز مجری سی ان ان با لجبازی تمام به جای Prophet Mohammed ‌می گوید Mohammed و برای یک لحظه هم حاضر نیست لقب «پیامبر» را ----حتی برای حفظ بی طرفی هم که شده---- بکار ببرد. 

اما اینجا چند نکته مغفول مانده اند: ۱- آیا حمله به کنسول گری امریکا کار اشتباهی بوده؟  بله. چون اگر قرار به حمله به سفارت خانه ها باشد دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود اما گاهی هم تنها راه ممکن برای ابراز خشم همین است چون دولتمردان لیبی  همه عملا آدم و مدیون غرب هستند پس احتمالا حمله کنندگان راهی دیگر برای نشان دادن خشم شان سراغ نداشتند. ۲- آیا کسانی که حمله کرده اند همه سلفی و تندرو بوده اند؟ نمی دانیم !  ۳- آیا این حمله از قبل طراحی شده بود ؟ مطمئنا نه! 
۴- آیا همه سلفی ها از نوع تندرو هستند ؟ نه! عده ای از آنها که تفکرات وهابی دارند و از طرف سعودی ها و شیخک های احمق خلیج فارس حمایت می شوند واقعا خطرناکند و مثل سرطان می مانند اما عده ای که خواهان عظمت اسلام و بازگشت به قواعد اسلام هستند را نمی توان خطرناک دانست چنانچه آقای خامنه ای یکبار گفت ما با آن سلفی هایی که خواهان بازگشت اسلام به جامعه هایشان هستند مخالف نیستیم. 
   
نهایتا اول آنکه عکسی که از  سفیر امریکا منتشر شده را هیچ شبکه خبری جرات نکرد پخش کند -بجز شبکه انگلیسی زبان ایران-  بعلاوه بهرحال همه از عمو سام حساب می برند و تنها کسی که برای امریکا تره هم خرد نمی کند ایران است. و دوم آنکه اعراب - به گفته خود قرآن- از همه منافق تر هستند  و از دیگ دوستان سنی مذهب هم آبی گرم نمی شود  اگر روزی دیدید اعراب کاری در خورو قابل توجه انجام دادند مطمئن باشید تفکری شیعی پشت آن بوده است. و سوم : لیبی هم به لیست دسته گل های امریکا در خاورمیانه افزوده شده است.


راستی عکس های بالا شما را یاد چیزی نمی اندازد؟ 



بعد از تحریر-شنبه : سایت محترم رجا نیوز این نوشته را در خروجی خودش قرار داده٬ از آنجایی که از من اجازه ای گرفته نشده بود و من موافق این کار نبوده ام از سایت محترم خواستم نوشته من را از روی خروجی خودشان بردارند٬ که هنوز هم برنداشته اند. استفاده از مطالب وب لاگ باید با کسب اجازه از نویسنده باشد.